شـھیـــــــدانــــــہ
°•|🌿🌹 🔴 #معرفی_شهدا #شهید_سیداحمد_پلارک #شهید_عطری ▫️ولادت ⇦ ۱۳۴۴/۲/۷ ▪️شهادت ⇦ ۱۳۶۶/۱/۲۲ 🌷#مزار ⇦
🔻🔻🔻
💠 #زندگینامه
◽️احمد پلارک همان شهیدی است که مزار عطرآگینش مورد توجه بسیاری از افراد بوده و زیارتگاه مراجعه کنندگان به گلزار شهدای تهران شده است. نام اصلی این شهید بزرگوار «منوچهر پلارک» است که نزد بیشتر افراد به «سیداحمد پلارک» شهرت دارد.
◽️وی در ۷ اردیبهشت ۱۳۴۴ دیده به جهان گشود و اصالتی تبریزی داشت.
◽️شهید سیداحمد پلارک در زمان جنگ در یکی از پایگاههای شلمچه، به عنوان یک سرباز معمولی همیشه مشغول نظافت توالتهای آن پایگاه بود، به طوری که بوی بدی بدن او را فرا میگرفت. تا اینکه در سال ۶۶ در یک حمله هوایی هنگامی که او به مانند سایر روزها در حال نظافت بود، موشکی به آنجا برخورد کرده و او شهید و در زیر آوار مدفون میشود. پس از این اتفاق هنگامی که امدادگران در حال جمع آوری زخمیها و شهیدان بودند، متوجه بوی شدید گلاب از زیر آوار میشوند، پس آوار را کنار زده و با پیکر پاک این شهید که غرق در بوی گلاب بود؛ مواجه میشوند.
◽️پیکر پاک شهید پلارک در بهشت زهرای تهران (قطعه ۲۶، ردیف ۳۲، شماره ۲۲) به خاک سپرده شده است.
◽️اما نکته قابل توجه درباره این شهید که آن را از سایر شهدا متمایز میکند، بوی گلابی ست که از مزار مطهرش به مشام میرسد. همچنین سنگ قبر این شهید همواره نمناک بوده، به طوری که اگر سنگ قبر وی را خشک کنیم، از سمت دیگر خیس شده و از گلاب سرشار خواهد شد؛ به همین دلیل او را «شهید عطریِ قطعه ۲۶» لقب دادهاند.
◽️میگویند شهید پلارک مثل یکی از سربازان پیامبر (ص) در صدر اسلام، «غسیل الملائکه» بوده است. «غسیل الملائکه» به کسی میگویند که ملائکه غسلش داده باشند و به همین علت مزار او همیشه خوشبو و عطرآگین است.
🌹➼┅══┅┅───┄
📃 #برگی_از_خاطرات
◽️آخرین مسئولیت شهید پلارک، فرماندگی دسته بود.
◽️در والفجر 8 از ناحیه دست و شکم مجروح شد، اما کمتر کسی میدانست که او مجروح شده است. اگر کسی درباره حضورش در جبهه سوال میکرد؛ طفره میرفت و چیزی نمیگفت.
◽️یک دفعه در منطقه خواستیم از یک رودخانه رد شویم، زمستان بود و هوا به شدت سرد. شهید پلارک رو به بقیه کرد و گفت: اگر یک نفر مریض بشود، بهتر از این است که همه مریض شوند. یکی یکی بچهها را به دوش کشید و به طرف دیگر رودخانه برد. آخر کار متوجه شلوار او شدیم که یخ زده و پاهایش خونی شده بود.
🌹➼┅══┅┅───┄
✍ #فرازی_از_وصیتنامه
◽️مادر! توجه کن! اگر من به زیارت امام رضا(ع) میرفتم، مگر شما نگران بودید، بلکه خوشحال بودید که به زیارت و پابوس امام خویش رفتم. حال شما اصلا نباید نگران باشید، چراکه من به زیارت خدایم و خالق و معشوقم می روم.
پس همچون مادران شهیدپرور، استوار و محکم باش و هر کس خواست کار خلافی بر ضد انقلاب انجام دهد، جلویش بایست، حتی اگر از نزدیکترین کسان باشند.
◽️خدایا عملی ندارم که بخواهم به آن ببالم، جز معصیت چیزی ندارم و ... اگر تو کمک نمیکردی و تو یاریم نمیکردی، به اینجا نمیآمدم و اگر تو ستارالعیوبی را برمیداشتی، میدانم که هیچ کدام از مردم پیش من نمیآمدند، هیچ بلکه از من فرار میکردند، حتی پدر و مادرم.
◽️خدایا به کرمت و مهربانیت ببخش آن گناهانی که مانع از رسیدن بنده به تو میشود. الهی العفو...
🔺《بر روی قبرم فقط و فقط بنویسید «امام دوستت دارم و التماس دعا دارم» که میدانم بر سر قبرم میآید》
🚨تنها خواسته شهید پلارک که برآورده نشد؟؟👆👆
#یادش_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #داستان_مذهبی #رمان_مجنون_من_کجایی؟ ══🍃💚🍃══════ #قسمت_بیستونهم تو ترمینال راه آهن منتظر قطار
﷽
#داستان_مذهبی
#رمان_مجنون_من_کجایی؟
══🍃💚🍃══════
#قسمت_سیام
برای نماز صبح، ظهر و مغرب میرفتیم حرم
بهترین روزای عمرم بود
خیلی مزه میداد
سید: رقیه بانو
بریم بازار دو دست لباس بخریم
برای نماز
-😍😍😍فدای ایده های سیدم بشم
سید:خدانکنه
یه عبایی سفید یه چادر عبایی سفید
برای نماز خریدیم
ماکه از سفر برگشتیم
محدثه و سیدمحمد
فرحناز و مهدوی
حسنا و حسین
همگی با یه پرواز رفته بودن کربلا
سیدمجتبی وقتی فهمید گفت من خیلی شرمنده خانم شدم
نشد بریم کربلا
منم پرو پرو گفت منو با جوجه هامون ببر
سید- ای به چشم
رقیه جان
از فردا بریم کانون بگو خانم راد فر هم تشریف بیارن
-چشم حتما
به مطهره زنگ زدم گفتم بیا بریم مکان کانون ببینیم
مطهره و منو سید،
-أه مجتبی اینجا چقدر کثیفه
سید: خانم ببخشید دیگه ۳-۴ ساله تمیز نشده
-أه خونه کیه؟
سید: خونه مامان بزرگم
بعداز فوتش دست نزدیم همینجوری مونده
خانم رادفر بچهها کی میان؟
مطهره :سه روز دیگه
سید: رقیه جان فعلا باید خودمون شروع کنیم تمیز کاری تا بچهها بیان
مطهره: آقای حسینی منم میام کمک
سید: ممنونم
ما سه نفری شروع کردیم به تمیزکاری
الحمدالله تا بچه ها بیان آشغالها جمع شد
مونده بود رنگ آمیزی که قرار شد مطهره و دوستاشم بیان رنگ آمیزی
آقایون هم سقفها رو رنگ کنن
بالاخره کار کانون تموم شد
اتاقها با تور و مقواو کاغذرنگی و فوم تزئین شد
تبلیغات در سطح استان انجام شد،
چون کار کودک بود تصمیم گرفتیم اسم کانون بذاریم
《کانون مذهبی فرهنگی حضرت رقیه》
بالاخره امروز بعد از پنج ماه بچه ها ثبت نام شدند
قرار شد حسنا و محدثه بچه هارو ثبت نام کنن
منو سید بریم معراج الشهدا مصاحبه با همرزم شهید رضا حسن پور
سر راه برگشت هم مداد رنگی و کاغذ A4، آبرنگ و.....بخریم
📝 #ادامـــــهدارد ...
#نویسنـــــده⇩↯⇩
✍ بانو............ش
══🍃💚🍃══════
#ارسال_انٺقاداٺ_و_پیشنهاداٺ_به
#آیدی_خادم_کانال👇👇
🆔 @Zahrahp
http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
°•|🌿🌹
#مدافع_حرم
#شهید_سیدعلیاصغر_شنایی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#برگی_از_خاطرات
◽️همه ساله، شب نیمه ماه رجب، مصادف با شهادت حضرت زینب(س) برای عزاداران عمه سادات، سفره طعام پهن میکنیم.
◽️در شب بیست و پنجم ماه رجب، مصادف با شهادت موسی بن جعفر(ع) و پس از گذشت ده روز از شهادت حضرت زینب(س)، بی بی زینب را در خواب دیدم که به من فرمود: امانتیِ روز یازدهم محرم را باید تحویل بدهی.!
◽️از خواب که برخاستم به فکر فرو رفتم. یادم آمد علی اصغر روز یازدهم بدنیا آمد. چند روزی گذشت. سرکار بودم که خبر دادند حال خانواده خوب نیست و سریع به منزل برو.
◽️با خود گفتم: این بهانهای بیش نیست و خبری دیگر مطرح است. وقتی به منزل رسیدم فهمیدم که امانتم را تحویل دادم.
◽️در همان شبی که این خواب را دیدم روح سیدعلی اصغر هم پرواز کرده بود آن هم در جوارحرم حضرت زینب(س).
راوی 👈 پدر شهید
°•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ
#ســــالــــروزولادتــــــــــــ💚}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹
#تخریبچی
#شهید_حاجرسول_فیروزبخت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#دستنوشته
▫️خوشا آنانکه جانــان میشناسند
▪️طریق عشق و ایمان میشناسند
▫️بسی گفتند و گفتیم از شهیــدان
▪️شهیدان را شهیــدان میشناسند
◽️معلوم نیست چه کسی از برادرانی که با ما هستند تا آخر جنگ زنده بمانند؛ شاید ما جزو یکی از کسانی باشیم که توفیق شهادت را نداشته باشیم و زنده بمانیم؛ نمیدانم آن موقع چه حالتی به من دست میدهد. الان که دارم فکر آن موقع را میکنم سینهام درد میگیرد و از خدا میخواهم ...
°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ
#ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹
#مدافع_حرم
#فاطمیون
#شهید_سیدعلیاصغر_حسینی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#برگی_از_خاطرات
◽️شهید سیدعلیاصغر حسینی با سن کمی که داشت خیلی قلب بزرگی داشت.
◽️از ویژه گیها و خصوصیات عالی بر خوردار بود؛ نوزاد که بود گریههای پی در پی داشت در حدی که نگران موقعیتش شدم، یه شب کمک از صاحبالزمان (عج) گرفتم؛ خواستم تا برای بهبود گریه سیدعلی اصغر یاریام کند.
◽️همان شب خواب دیدم، فقط صدائی برایم گفت برای پسرم یا قرآن بخوان یا صدای قرآن بزار تا آرام بگیرد. بعد از آن سیدعلیاصغر با صدای قران کریم بزرگ شدند.
◽️ایشون از در سن نه سالگی وادارمون کرد تا بهش آموزش نماز دهیم و از سن نه سالگی به بعد هم نماز میخوند هم بزور خودش روزه میگرفت.
°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ
#ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹
#مدافع_حرم
#شهید_رسول_خلیلی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#دلنوشته
▫️خدایا! میدانم که کم کاری از من است
▫️خدایا! میدانم که من بی توجهم
▫️خدایا! میدانم که من بی همتم
▫️خدایا! میدانم که من قلب امام زمان (عج) را رنجاندهام، اما خود میگویی که به سمت من بازآیی
▫️آمدهام خدا! کمکم کن تا از این جسم دنیوی و فکرهای مادی نجات یابم.
#یادش_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان..
👈میخوانیـــــم
#دعــاےفرج را به نیابت از ⇩⇩
🔻اولین شهید محراب🔻
🔺امام جمعه تبریز🔺
#شهید_سیدمحمدعلی_قاضی_طباطبایی
《سالروز شهادت》
#الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَــرَج🍃✨
#شبتـــــان_حسینی
#عاقبتتان_شهدایی
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
﷽
#حدیث_روز ⇧⇧
#شنبـــــہ
☀️ ۱۱ آبـــــــــان ۱۳۹۸
🌙 ۴ ربیعالاول ۱۴۴۱
🌲 2 نوامبـــــر 2019
📿 ذڪــــــر روز ⇩⇩
《 #یارَبَّالْعالَمیــــٖـن 》
✨روز زیارتی ⇩⇩
▫️پیامبـــــر اکرم (ﷺ)
#اَلسَّلامُعَلَیْکَیااَباعَبْدِاللَّهِالْحُسَیْنْ
#السلامعلیکیااباصالحالمهــدی
#الّلهُــمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَــالْفَـــــــرَج
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹
#شهید_علیاکبر_دهقان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ #شهیدی_که_سر_بریدهاش_ذکر_یاحسین_میگفت
◽️در جاده بصره، شلمچه در حال حرکت بودیم که انفجارهای پیاپی صورت گرفت و دشمن شدیداً جاده را کوبید.
◽️در این لحظه دیدم که شهید علیاکبر دهقان مورد اصابت ترکش قرار گرفت؛ میخواستیم پیکر مطهرش را سریع برداریم و از منطقه دور شویم ولی از بدنش که سر نداشت فریاد «یا حسین» به گوش میرسید، وقتی دنبال صدا رفتیم صحنهای دیدیم که تمام ده یا پانزده نفری که آنجا بودیم دیگر یارای جمع آوری پیکر را نداشتیم..
◽️در آن وضعیت ایستادیم و فقط گریه کردیم؛ سر بریدهی شهید دهقان لحظاتی فریاد «یا حسین» سر میداد.
🌹➼┅══┅┅───┄
#فرازی_از_وصیتنامه
🍃بسم رب الشهدا و الصدیقین🍃
🌸السلام علی الراس المرفوع🌸
◽️«خدایا من شنیدم که امام حسین(ع) با لب تشنه شهید شده، من هم دوست دارم که اینگونه شهید شوم.
◽️من شنیدم که سر امام حسین(ع) را از قفا بریدند، من هم دوست دارم سرم از قفا بریده شود.
◽️خدایا من شنیدهام که سر امام حسین (ع) بالای نیزه قرآن خوانده؛ من که مثل امام حسین(ع) اسرار قرآنی نمیدانستم که بتوانم با آن انس بگیرم که حالا بعد از مرگم بخوانم ولی به امام حسین(ع) خیلی علاقه و عشق دارم؛ دوست دارم وقتی شهید میشوم سر بریدهام به ذکر یاحسین، یاحسین باشد.
#یادش_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #داستان_مذهبی #رمان_مجنون_من_کجایی؟ ══🍃💚🍃══════ #قسمت_سیام برای نماز صبح، ظهر و مغرب میرفتیم
﷽
#داستان_مذهبی
#رمان_مجنون_من_کجایی؟
══🍃💚🍃══════
#قسمت_سیویکم
اسم همرزم شهید حسن پور
رضا محسنی از بزرگان سپاه پاسداران بود
با ورود سرادر محسنی دوربین و ضبط صوت آماده شد
سرادر محسنی : قبل از شروع مصاحبه بگم سردار حسن پور به سردار خیبر معروفه و اولین کسی بود که وارد منطقه خیبر شد
بسم الله حالا شروع کنیم
فقط حرفارو از زبان خود شهید حسن پور میگم
انگار خودشون حرف میزنن
سید: چه عالی
💠 زندگینامه سردار شهید رضا حسن پور
من رضا حسن پور ، در سال 1339 در تهران بدنیا آمدم دوران كودكی را در تهران پشت سر گذاشتم . پدر و مادرم انسانهای مذهبی ، معتقد ، اما محروم از تمتعات زندگی بودند . هفت سالم بود كه همراه پدر و مادرم از تهران به قزوین آمدیم. در قزوین دورة بتدایی را شروع كردم . دورة ابتدایی را با نمره های خوب قبول شدم . فشار بار زندگی بر دوش پدر و مادرم سنگینی می كرد . حس كردم ادامة تحصیل برایم مشكل خواهد بود . از این رو مجبور به ترك تحصیل شدم و نتوانستم به تحصیل ادامه بدهم .
💠 فعالیتهای شهید پیش از پیروزی انقلاب اسلامی
رضا كه فردی محرومیت كشیده و رنج دیده بود ، با شروع نخستین جرقه های انقلاب ، خود را به جریان زلال انقلاب می سپارد . او تمام امیدها و آرزوهایش را در انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی (ره) مجسم می دارد و از این رو ، دل در گرو رهبر می سپارد و با شور امید در تمام صحنه های انقلاب حضور مشتاقانه و فعال می یابد .
رضا در تمام راهپیماییهای شهر ((قزوین )) به طور جدی شركت می جوید . وی در سال 1356 با دختری پارسا و پاكدامن ازدواج و از آن پس ، همراهی دلسوز و یاری با وفا برای ادامة زندگی و فعالیتهایش می جوید . رضا در روزهای پیروزی انقلاب ، همراه دوستان خود در شهر قزوین فعالانه حضور می یابد و با ایثارگری فراوان در صحنه های مختلف وارد می شود .
📝 #ادامـــــهدارد ...
#نویسنـــــده⇩↯⇩
✍ بانو............ش
══🍃💚🍃══════
#ارسال_انٺقاداٺ_و_پیشنهاداٺ_به
#آیدی_خادم_کانال👇👇
🆔 @Zahrahp
http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
°•|🌿🌹
#شهید_حشمتالله_قلی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#کلام_شهید
◽️شما ای انسانها خود را از بند هوی هوس رها کنید و به جمع عاشقان بپیوندید زیرا زندگی بدون عشق به الله نابود شدن است
◽️و انسان عاشق این جهان را به مانند دخمهای تنگ و تاریک میداند و زمانی که از این حهان هجرت میکند خود را رهاشده مییابد.
#یادش_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯