🔅✨ ﷽ ✨🔅
#کلام_نور
🌺 قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ
🍃 بگو: «ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهاید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را میآمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.
#سوره_زمر_آیه_53
🍃🌹↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
🏴🏴🏴
انا لله وانا الیه راجعون
▪️خبر شهادت جمعی از سبزقامتان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اثرحادثه تروریستی و انفجار اتوبوس حامل آن بزرگواران دل مردم شهیدپرور ایران را به درد آورد و همه را متاثر نمود.
▪️این مصیبت عظما را به فرماندهی کل قوا، مقام معظم رهبری، فرماندهی سپاه و نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، خانواده داغدار آنان، و مردم شریف ایران تسلیت عرض نموده و علو درجات برای روح سفر کردگان آسمانی، صبر را برای خانواده آنان مسئلت می نماییم.
▪️به یاری خداوند به زودی انتقام خون این شهیدان، ازتروریست های کوردل توسط سربازان گمنام امام زمان، و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گرفته خواهد شد.
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🌷یاد و خاطره تک تک شهیدان ایران زمین گرامی و راهشان پر رهرو باد🌷
🍃🌹↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_هفتاد_و_یکم۷۱ 👈این داستان⇦《 نگاه عبوس 》 ـــــــــــــــــ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_هفتاد_و_دوم ۷۲
👈این داستان⇦《 پایان یک کابوس 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎اومد نشست سر میز ... قیافه اش تو هم بود ... اما نه بیشتر از همیشه ... و آرام تر از زمانی که از سر میز بلند شد ... نمی تونستم چشم ازش بردارم ...😶
- غذات رو بخور ...
سریع سرم رو انداختم پایین ...😔
چشم ...
🔸اما دل توی دلم نبود ... هر چی بود فعلا همه چیز آروم بود ... یا آرامش قبل از طوفان ... یا ...🌪
هر چند اون حس بهم می گفت ...
- نگران نباش ... اتفاقی نمی افته ...
🔹یهو سرش رو آورد بالا ...
- اجازه میدم با آقای صمدی بری ... فردا هم واست بلیط قطار می گیرم ... از اون طرفم خودش میاد راه آهن دنبالت ...🚉
نمی تونستم کلماتی رو که می شنوم باور کنم ... خشکم زده بود ... به خودم که اومدم ... چشم هام، خیس از اشک شادی بود ...😭😁
خدایا ... شکرت ... شکرت ...🙏
بغضم رو به زحمت کنترل کردم ... و سریع گوشه چشمم رو پاک کردم ...
- ممنون که اجازه دادی ... خیلی خیلی متشکرم ...🙏🙏
نمی دونستم آقا مهدی به پدرم چی گفته بود ... یا چطور باهاش حرف زده بود ... که با اون اخلاق بابا ... تونسته بود رضایتش رو بگیره ... اونم بدون اینکه عصبانی بشه و تاوانش رو من پس بدم ...🍃
🌺شب از شدت خوشحالی خوابم نمی برد ... هنوز باورم نمی شد که قرار بود باهاشون برم جنوب ... و کابوس اون چند روز و اون لحظات ... هنوز توی وجودم بود ... بی خیال دنیا ... چشم هام پر از اشک شادی ...😍
خدایا شکرت ... همه اش به خاطر توئه ... همه اش لطف توئه ... همه اش ...
بغض راه گلوم رو بست ... بلند شدم و رفتم سجده ...
الحمدلله ... الحمدلله رب العالمین ...🍃✨
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ 💫✨💫
🍃🌹↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
1_14555856.mp3
10.6M
🌺 ترانه بسیار زیبا تقدیم به همه #شهدا
▓⇦سربازهای بی نشون🌹
#سپاه #شهادت #ایران_تسلیت🏴
🎙 #حــــامــــدزمــــانــــے➣
🍃🌹↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
🍃🌹
📸 تصاویر ۲۷ شهید عملیات تروریستی شب گذشته زاهدان
🔻پـندار ما ایـن اسـت
که مـا مانده ایـم
و شــهدا رفــته اند
🔻امـا حقـیقت آن اسـت
که زمـان ما را با خـود برده است
🔻چه خـوش ساعتی بود
ساعـت شـهـــــادتـشان
خوشـا به سعــادتـشان
🌷یاد و خاطره تک تک شهیدان ایران زمین گرامی و پر رهرو باد🌷
🍃🌹↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
4_364167730112234045.mp3
26.04M
🔳 نوحه بسیار زیبایِ👇👇
☜《 وقتی که خدا رو قلبم... 》
🎙با نـــوای ملکوتـــی
#شهیـد_حجت_الله_رحیـمـــی🌺
✨ #شب_زیارتی_اباعبدالله
👈 #پیشنهاد_ویژه_دانلود💯
🍃🌹↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
شـھیـــــــدانــــــہ
🔳 نوحه بسیار زیبایِ👇👇 ☜《 وقتی که خدا رو قلبم... 》 🎙با نـــوای ملکوتـــی #شهیـد_حجت_الله_رحیـ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌹
#دلنوشتـــــه
🌷شهادت❗️
رحمت خاص خداست
و بارانی است که بر هر کس نمیبارد
🔻عاشق دنیا شده را
جام شهادتــ ندهند
#مدافـــع_حــــرم
#شهیـــد_صادق_عدالت_اکبری🌺
🍃🌹↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان..
#دعــاےفرج به نیابت از
👈مــدافــــــــعان وطــــــــــن🔻
#شهدای_حمله_تروریستی_زاهدان🌷
🔶 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🔶
#عاقبتتان_شهدایی💔🍃
🍃🌹↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖️
🍃🍃🌹
#فــرازیازوصیتــنــامــــہ⇩
🔷امروز بزرگترین جنگ ما مقابل با تهاجمات فرهنگی است روز مصیبت ما آن زمانی است که #حجاب و #حیا از سر زنان و دختران ما کنار برود و #ماهواره ها بر سر در همه خانه ها عَلَم بشود همه مواظب باشید با افرادی که جنگ را #تحریم میکنند و از آن طرف لاف حمایت از #اسلام می زنند تماس نداشته باشید که به خدا سوگند اینها همه #دروغگو و #خائن به اسلام هستند
ـ🔹🔹🔹🔶🔹🔹🔹
مدافــع حــــرم🔻🔻
#شهیــــدمصطفــیزالنــژاد
《سالروز شهادت》
🍃🌹↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_هفتاد_و_دوم ۷۲ 👈این داستان⇦《 پایان یک کابوس 》 ـــــــــــ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_هفتاد_و_سوم۷۳
👈این داستان⇦《 حس یک حضور 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎تا زمان رفتن ... روز شماری که هیچ ... لحظه شماری می کردم ... و خدا خدا می کردم ... توی دقیقه نود نظر پدرم عوض نشه ... استاد ضد حال زدن به من ... و عوض کردن نظرش در آخرین دقایق بود🕔 ... حتی انجام کارهایی که سعید اجازه رو داشت ... من که بزرگ تر بودم نداشتم ...😐
به جای قطار 🚉، بلیط هواپیما گرفتن ✈️ ... تا زمانی که پرواز از زمین بلند نشده بود ... هنوز باور نمی کردم ... احساس خوشی و خوشحالی بی حدی وجودم رو گرفته بود ...😁
هواپیما 🛬 به زمین نشست ... و آقا مهدی توی سالن انتظار، منتظر من بود ... از شدت شادی دلم می خواست بپرم بغلش و دستش رو ببوسم ... اما جلوی خودم رو گرفتم ...
خجالت بکش ... مرد شدی مثلا ...👱
توی ماشین ما 🚘... من بودم ... آقا محمد مهدی که راننده بود... پسرش، صادق ... یکی از دوستان دوره جبهه اش ... و صاحبخونه شون ... که اونم لحظات آخر، با ما همراه شد ...
3 تا ماشین شدیم ... و حرکت به سمت جنوب ...🚙
🍃شادی و شعف ... و احساس عزیز همیشگی ... که هر چه پیش می رفتیم قوی تر می شد ...
همراه و همدم همیشگی من ... به حدی قوی شده بود که دیگه یه حس درونی نبود ... نه اسم بود ... نه فقط یه حس... حضور بود ...🍃✨
✨حضور همیشگی و بی پایان ... عاشق❤️ لحظاتی می شدم که سکوت همه جا رو فرا می گرفت ... من بودم و اون ... انگار هیچ کسی جز ما توی دنیا نمی موند ... حس فوق العاده ... و آرامشی که ... زیبایی و سکوت اون شب کویری هم بهش اضافه شد ... سرم رو گذاشته بودم به شیشه ... و غرق زیبای ای شده بودم که بقیه درکش نمی کردن ...💫
صادق زد روی شونه ام ...
به چی نگاه می کنی؟ ... بیرون که چیزی معلوم نیست ...🌌
سرم رو چرخوندم سمتش ... و با لبخند بهش نگاه کردم😊 ... هر جوابی می دادم ... تا زمانی که حضور و وجودش رو حس نمی کرد ... بی فایده بود ...
فردا ... پیش از غروب آفتاب🌅 رسیدیم دوکوهه ... ماشین جلوی نگهبانی ورودی ایستاد ... و من محو اون تصویر ... انگار زمین و آسمان ... یکی شده بودند ...
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ 🍀 🍀 🍀
🍃🌹↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖