شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_صدوسیودو 👈این داستان⇦《 و قسم به عصر 》 ـــــــــــــــــ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_صدوسیوسه
👈این داستان⇦《ابراهیم》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎سعید توی روز ثبت نام با چند نفرشون آشنا شده بود ... گرم و گیرا با هم سلام و احوال پرسی کردن ... نه فقط با سعید... هر کدوم که به هم میرسیدن ...
🔹گروه دخترها و پسرها با هم قاطی شدن ... چنان با هم احوال پرسی میکردن ... و دست میدادن و ...
🔸مثل ماست وا رفته بودم ... حالا دیگه سعید هم جلوی من راحتتر از قبل بود ... اونم خیلی راحت با دخترها دست میداد ... گیج و مبهوت ... و با درد به سعید نگاه میکردم ... یکیشون اومد سمتم ... دستش رو بلند کرد ...
سلام ... من یلدام ...
🔻با گیجی تمام، نگاهم برگشت ... سرم رو انداختم پایین ... و با لبخند فوق تلخی ...
خوش وقتم ... و رفتم سمت دیگه میدون ... دستش روی هوا خشک شد...
💢نشستم لبه جدول و سرم رو گرفتم توی دستم ... گیج بودم و هنوز باور نمیکردم ... خدا، من رو اینجا فرستاده باشه ... بقیه منتظر رسیدن اتوبوس و مسئول گروه ... من، کیش و مات ... بین زمین و آسمون ...
🍃✨خدایا ... واقعا استخاره کردنم درست بود؟ ... یا ...
💢عقلم از کار افتاده بود ... شیطان از روی اعصابم پیاده نمیشد ... و آشفتهتر از همیشه ... عقلم هیچ دلیلی برای بودنم توی اون جمع پیدا نمیکرد ...
🔹اگر اون خواب صادقانه بود؟ ... اگر خواست خدا این بود؟ ... بودن من چه دلیل و حکمتی میتونست داشته باشه؟ ...🤔
🔸به حدی با جمع احساس غریبی میکردم ... که انگار مسافری از فضا بودم ... و اگر اون خواب و نشانهها حقیقی نبود؟ ...
▫️سرم رو وسط دستهام مخفی کرده بودم ... غرق فکر ... که اتوبوس رسید ... مسئول گروه پیاده شد و بعد از احوال پرسی ... شروع به خوندن اسامی و سرشماری کرد ... افراد یکی یکی سوار میشدن ... و من هنوز همون طور نشسته ... وسط برزخ گیر کرده بودم ...
فکر کن رفتی خارج ... یا یه مسلمونی وسط L.A ...😳
💠سرم رو آوردم بالا و به سعید نگاه کردم ... اگه نمیخوای بیای ... کوله رو بده من برم ... من میخوام باهاشون برم ...
💢دست انداختم و کوله رو از روی دوشم برداشتم ... درست یا غلط ... رفتن انتخاب من نبود ... کوله رو دادم دستش ... و صدای اون حس ... توی وجودم پیچید ...
🍃✨اعتمادت به خدا همین قدر بود؟ ... به خدایی که ابراهیم رو وسط آتش نگه داشت ...😳😔
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1