eitaa logo
شـھیـــــــدانــــــہ
1.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
37 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم تبلیغات ارزان در کانال های ما😍😍 مجموعه کانالای مذهبی ناب👌👌 💠 تعرفه تبلیغات 👇 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 🍂 🍂 🌸🌷🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دارنسل_سوخته🔻 #قسمــتــــــ_سی و یکم ۳۱ 👈این داستان⇦ 《 هدیه خدا》 ــ≥≤≥≤≥≤≥≤≥≤≥≤≥≤≥
:🔻 ۳۲ 👈این داستان《نماز قضا》 ـ........................................ 🌸توی راه ... توی ماشین🚙 ... چشم هام رو بستم تا کسی باهام صحبت نکنه ... و نماز شبم رو همون طوری نشسته خوندم ...🌼 💠نماز صبح ... هر چی اصرار کردیم نمی ایستاد ... می گفت تا به فلان جا نرسیم نمی ایستم ... و از توی آینه ... عقب... به من نگاه می کرد ...😒 دیگه دل توی دلم نبود ... یه حسی بهم می گفت ... محاله بایسته ... و همون طوری نماز صبحم رو اقامه کردم ...😐 توی همون دو رکعت ... مدام سرعت رو کم و زیاد کرد ... تا آخرین لحظه رهام نمی کرد ... اصلا نفهمیدم چی خوندم😥 ... هوا که روشن شد ایستاد ... مادرم رفت وضو گرفت ... و من دوباره نماز صبحم رو قضا کردم☹️ ... توی اون همه تکان اصلا نفهمیده بودم چی خوندم ... همین طور نشسته ... توی حال و هوای خودم ... به مهر نگاه می کردم ... - ؟ ... سرم رو آوردم بالا و بهش لبخند زدم😊 ... - آدم، خواهر گلی مثل تو داشته باشه ... که می ایسته کنار داداشش به نماز ... ناراحتم که باشه ناراحتی هاش یادش میره ...🤗 خندید ... اما ته دل من غوغایی بود😔 ... حس درد و شرمندگی عمیقی وجودم رو می گرفت ... - واقعا که ... تو که دیگه بچه نیستی ... باید بیشتر روی تمرکزت کار کنی ... نباید توی ماشین تمرکزت رو از دست می دادی ... ... سر نماز تیر از پاش کشیدن متوجه نشد👌 ... ولی چند تا تکان رو بهم ریخت ...😥 و همون جا کنار مهر ... ولو شدم روی زمین ... بقیه رفتن صبحانه بخورن ... ولی من اصلا اشتهام رو از دست داده بودم ...💐💐 ـ<><><><><><><><><><><> ...🌹 🍃🌸↬ @shahidane1
#دعــاےفرج به نیابت از 👈مدافــــع حــــرم🔻 #شهیدحسین_معزغلامی🌷 🔶 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🔶 #شبتون_شهدایی💔🍃 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ #سلام_امام_زمانم❤️ 🌸🍃این گوهر ما یوسف ثانی است که گرفتار شده است 🍃🌸سلطان زمین و آسمان است که گرفتار شده است. 🌸🍃 این گوهر ما عصاره پیامبران است 🍃🌸گنج پنهان خدا روی زمین است، 🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
🌺 مرا بعد از خودت بی چتر و بی تن پوش نگذاری کہ سرمای بدی دارد، زمستان های بعد از تو ...💔 _______🌾💛🌾______ #شهید_محمد_تقی_سالخورده🌹🍃 #شهادت ۱۳۹۵ #خانطومان ، سوریه #شهدای_صابرین 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖ 🌼ســــلامــ ... #صبحتــــــون_شهــــدایــــی❣
﷽ ━━━━━💠🌸💠━━━━━ #مثــــــل_شهــــدا🌹 🍃محمدرضا از جمله خصوصیات اخلاقی که داشت این بود که اموال شخصی اش را به راحتی می بخشید. 🔸مثلا یک موقع از دانشگاه برمی گشت، زیپ لباسش را طوری تا بالا کشیده بود که معلوم نباشد، زیر لباسش چی پوشیده، چرا که یک لباس کهنه تنش بود.⚡️ 🔹وقتی می شستم می دیدم یک تی شرت کهنه ناشناس است که با لباس نوی خودش معاوضه کرده بود. 🔸حتی کت و شلواری که برای عروسی خواهرش خریده بود را هم به یکی از دوستانش که به شهرستان می رفت بخشید.❤️ مدافــــ🔻حــــرمـ🔻ــــع #شهید_محمدرضا_دهقان_امیری🌹🍃 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
✍ #فرازے_از_وصیتنامه⬇️ ❣قلبتان را به ذکر خداوند متعال آرام کنید، برایم خیلی خیلی زیاد #قران و #دعا بخوانید و حتی‌الامکان در مراسم مذهبی (نماز جمعه ، نماز جماعت،مسجد،راهپیمائی، دعای کمیل ...) شرکت کنید و برایم از تمام کسانی که می‌شناختم حلالیت بطلبید، فقرا را همچون گذشته دستگیری کنید، مردم را دعوت به اسلام کنید و از جمهوری اسلامی و رهبر عزیز، #امام_خمینی و روحانیت متعهد و مسئول پشتیبانی کنید. شما را به خداوند رحیم می‌سپارم .»🌸✨ ـ^~^~^~^~^~^~^~^~^~^ #شهیدمسعــــودشفــــاپی💔🍃 🌸《ســالــروزشهــادتــــــ》🌸 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
﷽ ━━━━━💠🌸💠━━━━━ 🔻مقبول ترین نماز و حلال ترین لقمه🔻 💠 خیلی آرزوی دیدار امام خمینی(ره) را داشت ولی مشغله کاری به او اجازه نمی داد. تا اینکه در ماه مبارک رمضان سال۱۳۶۵ به افطاری حضرت امام(ره) دعوت شد و نماز را پشت سر امام(ره) خواند.✨💫 بعد از آن بارها می گفت که اگر در عمرم یک نماز مقبول داشته باشم همان نماز است و اگر لقمه خیلی حلال خورده باشم، همان لقمه سفره حضرت امام بود.🌼 راوی خواهر شهید ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ #شهید_علیرضا_عاصمی🌹🍃 🌸《ســــالــروزشهــــادتــــ》🌸 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
🍃🍃🍃 ✳️ یکی از مواقعی که میشه فهمید رفیقت، رفیق راه خداست، اینه که ببینی وقت نماز، بی تاب نماز میشه یا عین خیالش نیست :::::::::::::::::::::::::::::: 🌹رفیق شهدایی با نماز حال میکنه...👌 #رفاقت #نماز_اول_وقت #رفیق_شهدایی 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
شـھیـــــــدانــــــہ
رمــــــان_مدافــــع_عشق💞 #قسمتــــ_چهلم ۴۰ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ♨️کلافه دستت ر
رمــــــان_مدافــــع_عشق💞 و یکم ۴۱ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎 ماشین خیابان را دور می زند و به سمت راه آهن حرکت می کند. چادرم را روی صورتم می کشم و پشت سرم را نگاه می کنم و از شیشه عقب به گنبد طلایی خیره می شوم😐. “چقدر زود گذشت! حقا که بهشت جای عجیبی نیست! همین جاست. می دانی آقا؟ دلم برایت تنگ می شود. خیلی زود❗️” نمی دانم چرا به دلم افتاده بار بعدی تنها می آیم.😔 کاش می شد نرفت! هنوز نرفته، دلم تنگ شده. بغض چنگ به گلویم می اندازد. اشک از کنار چشمم😢 روی چادرم می چکد. نگاهت می کنم.  پیشانی ات را به شیشه چسبانده ای و به خیابان نگاه می کنی. می دانم که هم خوشحالی، هم ناراحت. خوشحالی به خاطر جواز رفتنت. ناراحتی به خاطر دو چیز. این که مثل من هنوز نرفته دلت برای مشهد پر می زند و دوم این که نمی دانی چطور به خانواده ات بگویی که می خواهی بروی. می ترسی نکند پدرت زیر قول و قرارش بزند.😔 دستم را روی دستت می گذارم و فشار می دهم. می خواهم دلگرمی ات باشم.❤️ – علی❗️ – جان! – بسپار به خدا.✨ لبخند می زنی و دستم را می گیری.☺️ زمان حرکت غروب بود و ما دقیقاً لحظه حرکت قطار 🚉 رسیدیم. تو با عجله ساک را دنبال خودت می کشیدی و من هم پشت سرت تقریباً می دویدم. بلیط ها را نشان می دهی و می خندی.😁 – بدو ریحانه! جا می مونیما❗️ تا رسیدن به قطار و سوار شدن، مدام مرا می ترساندی که “الآن جا می مونیم.” واگن اتوبوسی بود🚃 و من مثل بچه ها گفتم حتماً باید کنار پنجره بشینم. تو هم کنار آمدی و من روی صندلی ولو شدم. لبخند می زنی و کنارم می نشینی.😊🌹 – خب بگو ببینم خانوم! سفر چطور بود❓ چشم هایت👀 را رصد می کنم. نزدیک می آیم و در گوشت آرام می گویم: تو که باشی همه چیز خوبه.👌 چانه ام را می گیری و فقط نگاهم👀 می کنی. آخ که همین نگاهت مرا رسوا کرد. – ریحانه از وقتی اومدی توی زندگیم، همه چیز خوب شد. همه چیز.💞 سرم را روی شانه ات می گذارم که خودت را یک دفعه جمع می کنی. – خانوم حواسم نیست، تو هم چیزی نمیگی❗️ زشته عزیزم! این کارا رو نکن. دو تا جوون می بینن و دلشون می خواد. اون وقت من بیچاره دوباره دم رفتن پام گیر میشه.🙁 می خندم و جواب می دهم: چشششششم آقاااا❗️ شما امر کن! البته جای اون واسه جوونا دعا کن.🍃✨ – اون که روی چشم. دعا می کنم خدا یه حوری بهشون بده. ذوق زده لبخند می زنم که ادامه می دهی: البته بعد از شهادت.🌹🕊 و بعد بلند می خندی. لبم را کج می کنم و به حالت قهر می گویم: خیلی بدی! فکر کردم منظورت از حوری منم❗️ – خب منظورم شما بودی دیگه. بعد از شهادت، شما می شی حوری عزیزم.❣ رویم را سمت شیشه برمی گردانم و می گویم: نه خیر دیگه قبول نیست. قهر قهر تا روز قیامت. – قیامت که نوکرتم ولی حالا قَهر نکن، گناه دارما. یه روز دلت تنگ می شه برام خانوم. دوباره رو می کنم سمتت و نگاهت👀 می کنم. در دلم می گذرد: ” آره دلم برات تنگ می شه. برای امروز. برای این نگاه خاصی که بهم می کنی.”😔 یک دفعه بلند می شوم و از جایگاه کیف و ساکها، کیفم را برمی دارم و از داخلش دوربینم📷 را بیرون می آورم. سر جایم می نشینم و دوربین را جلوی صورتم می گیرم. – خب می خوام یه عکس یادگاری بگیرم. زود باش بگو سیب.📸 می خندی😁 و دستت را روی لنز می گذاری.✋ – با این قیافه ی کج و کوله من❓ – نه خیر. به سید توهین نکنا❗️ – اوه اوه چه غیرتی❗️ و نیشت را به طرز مسخره ای باز می کنی. به قدری که تمام دندان هایت پیدا می شود.😁 – این جوری خوبه⁉️ می خندم و دستم را روی صورتت می گذارم. – اِاِاِ نکن دیگه! تو رو خدا یه لبخند خوشگل بزن.😌 لبخند می زنی و دلم را می بری.😍 – بفرما خانوم. – بگو سیب🍎 – نه….نمیگم سیب❕ – باز اذیت کردی❓ – میگم… میگم. دوربین📸 را تنظیم می کنم. – یک… دو… سه. بگو❗️ – شهیییید.🌹🕊 قلبم با ایده ات کنده و یادگاریمان ثبت می شود.💞   ــ* ــ ــ *ــ ــ *ــ ــ *ــ ــ *ــ ــ *ــ ــ ....💖💫💖 🍃🌸↬ @shahidane1
─┅═✨🌹✨═┅─ 💠 سجاد به دعا مادر و توسل به امام رضا (ع) عقیده خاصی داشت. 🔸در دوران آموزش از من خواست که برای اینکه دوره آموزشی خود را در مشهد سپری کند برایش دعا کنم. 🔹من هم 5000 صلوات برای او نذر کردم و خوشبختانه در طی اتفاقاتی او به آروزی خود رسید و به مشهد منتقل شد و حدود 4 ماه در جوار حرم امام رضا (ع) مشغول خدمت به جمهوری اسلامی ایران بود و هر سال حداقل یک مرتبه به پابوس این امام عزیز می رفت.🍃✨ راوی #مادر_شهید 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 #شهید_سجاد_زمانی_بابگهری🌹🍃 🌸《ســــالــروزولادت》🌸 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
•••✾❀🕊🌹🕊❀✾••• پـندارما ایـن اسـت که مـا مانده ایـم و شــهدا رفــته اند امـا حقـیقت آن اسـت که زمـان ما را با خـود برده است چه خـوش ساعـتی بـود ساعـت شـهادتـشان خوشـا به سعـادتـشان ✨➼‌┅══┅┅───┄ 🔻 «احسان_کشاورز» در سال 1347 در تهران چشم به جهان گشود. 🔻وی در تاریخ 13 دی 1365 در منطقه باختران به درجه رفیع نائل آمد. 🌹🍃 《ســــالروزشهادتــــ》 🍃🌸↬ @shahidane1
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• 🌺 #شهیدانہ 💢نمے‌شناسمِ‌تـان ✨امّـا در این قاب تصــویر نگاه تـان خیلـے آشناست اینقدر ڪہ دلتنـگ‌تان مے‌شوم ڪاش شرمنـده نگاه آشنایتـان نباشم💔 #گردان‌_مالک‌_اشتر #لشکر‌_ویژه_‌‌۲۵‌_کربلا #یـادشون‌_بـا‌_ذڪـر‌_صـلـوات 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
4_5832469045693122120.mp3
1.66M
🔸تعاون #صــــوتــــــ۸☢ یکی از نکات شخصیتی سیدمجتبی که من و مجذوب خودش کرده بود روح تعاون و همکاری ایشان بود ما تحت فرماندهی ایشان درکنار شهرکی در حاشیه رودخانه بهمن شیر مستقر بودیم یکی از روزها سید فرغونی دستش گرفت و گفت... 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
❣پنجشنبه ها یاد اموات و شهدا❣ #علمــــــدارجبــــهہ_ها⇩ 🌸 #حاجی_بخشی پیر است، اما شیر است! روحیه اش مانند حزب اللهی های ۱۹-۲۰ ساله ی دهه ۶۰ است اسلحه دارد با یک قطار فشنگ بر دوش و فقط او اسلحه دارد اما کسی از او نمی ترسد، کناره نمی کشد، نگران نمی شود؛ برعکس! همه پا بلندی می کنند تا این پیر مرد مسلح را ببینند، برخی او را نمی شناسند اما آن عده دیگر رفقایشان را صدا می کنند و می گویند فلانی حاجی بخشی! حاجی بخشی! در این میان نگاه کودکان به پیر مرد از همه جالب تر است،برخی به کمک پدرشان توفیق دیدن حاجی نصیبشان می شود و برخی دیگر شاید با خود می گویند کاش اکنون بزرگ بودم تا بتوانم یک تنه جمعیت را کنار زده و حاجی بخشی را یک بار سرتا پا نگاه کنم.👌🌹 (ان شاالله با رفقاےشهیدشان محشور بشوند) #حاج_ذبیح_الله_بخشــے《حاجی_بخشی‌》 ●ســــالروز درگذشتشان● شادےشان #صلوات🍃🌸 🍃🌹↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸اذان گــفتــــن مدافع حرم در حرم مطهر (س) حتما گوش کنید👆 صدایی بسیارزیبا و دلنشین👌 🍃🌹↬ @shahidane1
ـ≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈ #شهیــد_زارعــی سرباز مرزبانی نیروی انتظامی بود که حین انجام وظیفه و پاسداری از مرزهای میهن اسلامی بر اثر عبور از روی مین در بانه کردستان به درجه رفیع #شهادت نائل شد.❣ ـ°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°° #شهیــدمحســن_زارعــــے🌹🍃 《ســــالــــروزشــھــادتــــــ》 ▓پنجـشنبـه و یادشهدا با صلوات🌸 🍃🌹↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
شـھیـــــــدانــــــہ
#شهــــــداےمــــداح👆 شمــــاره(🔟) ـ‌°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• #فرازےازوصیتــــنامه⇩ ـ∞∞∞∞∞∞∞∞∞∞
#شهــــداےمــــــداح👆 #شمــــــاره(1⃣1⃣) 🍃🍃🌹 #فرازےازوصیتنــــامه👇 💠برادرها برخیزید که اسلام به #خون نیاز دارد و بسیار خوشحالم که بعد از بیست سال عمر توفیق این را یافتم که در صف #سربازان_امام_زمان{عج} قرار بگیرم و بسیار خوشحالم که در یک چنین زمانی هستم که خداوند #بهشت را خیلی ارزان به فروش گذاشته است 🌸 ـ≤≥≤≥≤≥≤≥≤≥≤≥≤≥≤≥≤≥≤≥≤≥ 👈به یادذاکرومداح ومریداهلبیت{ع} ↯بسیجــــی گمــنــــام↯ " #شهیــد_نقــی_خیــرآبــادی"🌹🍃 شادےروحش #صلوات🌼 🍃🌹↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
━━━━━💠🌸💠━━━━━ ✅ هرهفتــہ مےرفت #جمڪران. 🔹یڪ سفر باهم رفتیم. شب جمعہ بود و شب شہادت حضرت زهرا (س). 🔸اول رفتیم تہران، روضہ‌ے بیت رهبری. توے صف ورودے گفت : میای براے آقا نامه بنویسیم؟ 🔹چرا که نه! خب حالا چے بنویسیم؟ 🔸بنویس : آقا دعا کنید شهیــــ🌹ــــد بشیم. 🔻در آخرین پیامش برایم نوشت: (سلام داداش ،خوبی بدی دیدی حلال کن، ان شاءالله امروز عازمم، دعا کن روسفید بشم) 🔹بهش زنگ زدم پرسیدم : ڪی برمیگردی؟ 🔻خیلی جدے گفت : ان شاءالله دیگه برنمیگردم.✨ راوی : دوست‌ شهید مدافــــ🔻حــــرمـ🔻ــــع #شهید_محسن‌_حججے🌹🍃 #شهدا_را_یاد_کنید_با_ذکر_صلوات 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
﷽ ━━━━━💠🌸💠━━━━━ 🍃 #دعای_کمیل 🍃 📎برادر #شهید: 🔸اوایل دهه هفتاد وقتی تازه به محل آمده بودیم، پنجشنبه شب‌ها یک دستگاه اتوبوس می‌آمد جلوی مسجد، نمازگزارها را سوار می‌کرد می‌برد مسجد جامع برای #دعای_کمیل. راه دوری بود؛ از این سر شهر تا آن سر شهر. 🔹من بیشتر وقت‌ها «درس دارم» را بهانه می‌کردم و توفیق پیدا نمی‌کردم شرکت کنم ولی محمودرضا هر هفته می‌رفت. 🔸یادم هست بار اولی که رفت و بعد از دعا به خانه برگشت، گریه کرده بود. پرسیدم: چطور بود؟! 🔻گفت: «حیف است آدم این دعا را بخواند بدون اینکه بداند دارد چه می‌گوید.» 🔹این حرفش از همان شب توی گوشم است و هیچوقت یادم نرفته. هر وقت #دعای_کمیل می‌خوانم یا صدای خوانده شدنش به گوشم می‌خورد، محمودرضا می‌آید جلوی چشمم. »«»«»«»«»«»«»«»«»« #حسین_نصرتی #محمود_رضا_بیضایی🌹🍃 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
Fadaeian_Haftegi_971006_5.mp3
10.56M
| #شورشب_زیارتی_امام_حسین_ع🌹 🎧 باز یه سلام بدیم برسه کربلا 🎤 #سید_رضا_نریمانی 👌 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته:🔻 #قسمت_سیودوم۳۲ 👈این داستان《نماز قضا》 ـ.............................
🔻 🔻 👈این داستان⇦《دلت می آید؟》 🍁نهار رسیدیم سبزوار ... کنار یه پارک ایستادیم ... کمک مادرم وسایل رو برای نهار از توی ماشین در آوردم ... وضو گرفتم و ایستادم به نماز ...🍃🌸 سر سفره نشسته بودیم ... که خانمی تقریبا هم سن و سال مادرم بهمون نزدیک شد ... پریشان احوال ... و با همون حال، تقاضاش رو مطرح کرد ...😕 - من یه دختر و پسر دارم ... و ... اگر ممکنه بهم کمکی کنید ... مخصوصا اگر لباس کهنه ای چیزی دارید که نمی خواید ...😟 پدرم دوباره حالت غر زدن به خودش گرفت ...😏 - آخه کی با لباس کهنه میره سفر؟😔 ... که اومدی میگی لباس کهنه دارید بدید ...☹️ سرش رو انداخت پایین که بره ... مادرم زیرچشمی ... نگاه تلخ معناداری به پدرم کرد ... و دنبال اون خانم بلند شد ... -😐 نگفتید بچه هاتون چند ساله ان؟ ... با شرمندگی سرش رو آورد بالا ... چهره اش از اون حال ناراحت خارج شد ... با خوشحالی گفت ...☺️ - دخترم از دخترتون بزرگ تره ... اما پسرم تقریبا هم قد و قواره پسر شماست ...😌 نگاهش روی من بود ... مادرم سرچرخوند سمت من ... سوئیچ ماشین رو برداشت و رفت سر ساک و پدرم همچنان غر می زد ... سعید خودش رو کشید کنار من ... - واقعا دلت میاد لباسی رو که خودت می پوشی بدی بره؟😏... تو مگه چند دست لباس داری که اونم بره؟ ... بابا رو هم که می شناسی ... همیشه تا مجبور نشه واست چیزی نمی خره😕 ... برو یه چیزی به مامان بگو ... بابا دوباره باهات لج می کنه ها ...🤔 ....🌸🌼 ✍نویسنده⇦ 🍃🌹↬ @shahidane1
#شب_جمعه_ست_هوایت_نکنم_میمیرم ”شبهای جمعه” عطر حرم، بوی عود شد... ”زهرا” رسید و ”کرب و بلایت” کبود شد.... این هفته هم نشدحرمت روزی دلم... پس آرزوی هفته ی من مثل دود شد.... 🌹 #اللّهم_ارزُقْنا_کربلا 🌹 ـ----------------------------------- #شبتــــــون_حسینــــــــی❤️ 🍃🌹↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖