🔹 یامَن یَقبَلُ الیَسیرَ وَیَعفُو عَن الكَثیر، اِقبَل مِنّى الیَسیرَ وَ اعفُوعَنى الكَثیر، اِنّكَ اَنتَ الغَفورُ الرّحیم
🔹 اى خداوندى كه عمل اندک را مىپذیرى و ازگناه بسیار مىگذرى، عمل نیک اندكم را بپذیر و گناه بسیارم را ببخش، همانا كه تو آمرزنده مهربان هستی...
حرم #امام_رضا جان
#مسجد_گوهرشاد
معتکفین پر #اشک
#دی_ماه_۱۴۰۳
آنقدر به این روایتگری حرم امام رضا برای لحظه تاریکی قبرم دل بستم که نگو....
#سیدالغریب
▫️دیندار آن است که در کشاکش بلا، دیندار بماند...
▫️وگرنه در راحت فراغت و صلح، چه بسیارند اهل دین..!
🌹#شهید_سیدمرتضی_آوینی
🔸️ عارف ۱۶ ساله
اومد گفت: میشه ساعت ۴ صبح بیدارم کنی تا داروهام رو بخورم؟ ساعت ۴ صبح بیدارش کردم، تشکر کرد و بلند شد از سنگر رفت بیرون.
بیست الی بیستوپنج دقیقه گذشت، اما نیومد! نگرانش شدم، رفتم دنبالش و دیدم یه قبر کنده و نمازشب میخونه و زار زار گریه میکنه!
بهش گفتم: مرد حسابی تو که منو نصفجون کردی، میخواستی نمازشب بخونی چرا به دروغ گفتی مریضم و میخوام داروهام رو بخورم؟!
برگشت و گفت: خدا شاهده من مریضم، چشمای من مریضه، دلم مریضه، من ۱۶ سالمه، چشام مریضه، چون توی این ۱۶ سال امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رو ندیده؛ دلم مریضه بعد از ۱۶ سال هنوز نتونستم با خدا خوب ارتباط برقرار کنم؛ گوشام مریضه، هنوز نتونستم یه صدای الهی بشنوم!
#ﺷهید_عباس_ﺻﺎﺣﺐﺍﻟﺰﻣﺎنی🌹
#صبحتون_شهدایی✨️
28.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸️ من اگر گریه برایت نکنم....میمیرم....
برشی از گزارش صوتی
#هیئت_حسن_جانم_طهران
🔻جلسه هفتگی۱۹/دی/۱۴۰۳🔻
#سیدایمان_یاراحمدی
72.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹بِسمِ رَبِّ الشُّهَداء وَ الصِّدیقین 🌹
📌گزارش تصویری
دهمین یادواره شهداء سال ۱۴۰۲
سلام سید جان 🙏⚘️
ان شاالله به مدد شهداء 🌷
با اجراء و روایت گری جنابعالی 🙏
یازدهمین یادواره شمالغرب تهران
با حضور خانوادهای محترم و معظم شهدای دفاع مقدس ، مدافعان حرم، امنیت ، سلامت شهدای مقاومت و خدمت برگزار میگردد
🗓 چهارشنبه / ۱/ اسفند ۱۴۰۳
⏰️ساعت ۱۹
✅️ سالن همایش بصریت مجموعه فدک
ستاد مردمی
🌹 یادواره شهداء شمالغرب تهران🌹
#خاطرات_شهدایی🥀
#شهید_مهدی_زین_الدین
🔸️شاگرد مغازه ی کتاب فروشی بودم. حاج آقا گفت:«می خواهیم بریم سفر. تو شب بیا خونه مون بخواب.»
❄️ بد زمستانی بود. سرد بود. زود خوابیدم. ساعت حدود دو بود.🕑
🚪 در زدند. فکر کردم خیالاتی شده ام. در را که باز کردم، دیدم آقا مهدی و چند تا از دوستانش از جبهه آمده اند. آن قدر خسته بودند که نرسیده خوابشان برد. هوا هنوز تاریک بود که باز صدایی شنیدم. انگار کسی ناله می کرد. از پنجره که نگاه کردم، دیدم آقا مهدی توی آن سرمای دمِ صبح، سجاده انداخته توی ایوان و رفته به سجده.📿
مـادر گفت: نرو، بمان!
دلم می خواهد پسرم عصای دستم باشد.
گفت: هرچه تو بگویی..
فقط یک سؤال!!
میخواهی پسرت، عصای این دنیایت باشد یا آن دنیا؟!
مادر چیزی نگفت و با اشک بدرقه اش کرد....
رفت و شهید شد.
📎 امانت دار خون شهــ🌷ــدا باشیم...
#شهیدانه
#سیدالغریب
« کاری کنید که وقتی کسی شما را
ملاقات می کند احساس کند که
یک شهید را ملاقات کرده است. »
#شهید_حاج_احمد_کاظمی🌹
#فرمانده_لشکر۸نجف