فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥روایت یک جانباز از فرمانده شهیدی که وقتی دید غذایش با غذای سربازانش متفاوت است آشپز را توبیخ کرد
شهید نیازمند جلساتی برگزار میکرد و به سربازانش میگفت از من انتقاد کنید
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
-_۲۰۲۲_۰۴_۲۱_۰۹_۱۴_۴۰_۷۱۹.mp3
4.07M
📢بشنوید| تندخوانی (تحدیر)
جزء #نوزدهم قرآن کریم با صدای استاد
معتز آقایی🎼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-حیدر حیدر ساقی کوثر حیدر🕊!
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰🌷
Mahmood Karimi - New Version Heydar Heydar (128).mp3
4.01M
-حیدر حیدر ساقی کوثر حیدر🕊!
🎙حاج محمود کریمی
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️فیلم/ بسم رب العشق آغاز سخن/السلام ای یوسف بی پیرهن
🔹با نوای حاج صادق آهنگران
🔅 سروده شاعر آئینی
مرحوم محمدزمان گلدسته
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🌷〰🇮🇷〰🌷
" بسم رب الشهداء والصدیقین "
#سلام_بر_شهدا
#سلام_بر_مردان_بی_ادعا
خوشا آنانڪ جان را میشناسند
طریق عشق و ایمان را میشناسند
بسے گفتند و گفتیم از #شهیدان
#شهیدان را #شهیدان مے شناسند
✍️ #اردیبهشت
سال ۱۴۰۰
سالروز عروج ✨🕊
🌷 #شهدای والامقام
🌷 #محله زینبیه، مسجد حضرت زینب "علیها السلام" است،
🌷 ڪہ در چنین ماهی
🌷 #آسمانی شدند.
#شهید مدافع حرم احمد بیضون
#جانباز شهیدابراهیم مشهدی
#شهید سید مرتضی شریفی
#سردارشهید حاج محمد محمودی
#شهید علی رضا زاده عسگری
🌷 سالروز
🌷 آسمانی شدنتان
🌷 مبارڪ باد ...
#روحشان_شاد
#یادشان_گرامی با ذکر #صلوات
⬅️ از خانواده های معزز شهدای محل درخواست داریم با ارسال کلیپ، خاطره ، زندگی نامه ،عکس های با کیفیت و..ـ جهت آشنایی بیشتر محله با شهیدشان ، خادمان خود را همراهی نمایند .
ضمن اینکه گروه رسانه مسجد آمادگی دارد تا با خانواده های معظم شهدای محل بصورت حضوری مصاحبه داشته باشد، لطفا با اعلام آمادگی خود، گروه رسانه را همراهی نمائید.
🆔 @ya110s
"اجرتان با سرور و سالار شهیدان"
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🔴ثواب صدقه برای میّت
✍️رسول خدا (ص): هرگاه شخص به نیت میّتی صدقه بدهد، خداوند متعال جبرئیل را امر فرمایند که ببرد بر سر قبر آن میّت، هفتاد هزار فرشته را که در دست هر کدام طبقی است و میگویند: سلام بر تو ای دوست خداوند عزیز، این هدیهای است که فلان شخص برای تو فرستاده است.
▪️سپس قبر او پر نور میشود و خداوند متعال عطا میکند به او هزار شهر در بهشت و تزویج می کندبه اوهزارحوریه وهزارحاجت اورا روامیکند
📚بحارالانوار،ج82
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
❁﷽❁
پنجشنبه ڪه مے آید
باز دلتنگ #شهیدان مےشوم
بی قرارِ یـاد #یاران مےشوم
یاد #جانبازان میدان جنون
آشنایان غبارو خاڪ و #خون
یادآنانےڪه #مجنون بودهاند
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلواتــ
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم💐
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🔴🔵 فضیلت صلوات از شامگاه پنجشنبه تا غروب روز جمعه
🔺 امام صادق(ع) میفرماید:
🔹 هنگامی که شام پنجشنبه و شب جمعه فرا میرسد، فرشتگانی از آسمان نازل میشوند که به همراه خود قلمهایی از طلا و کاغذهایی از نقره دارند. آنها در طی این مدت تا غروب روز جمعه، هیچ عملی به جز صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را ثبت نمیکنند.
📚 من لا یحضره الفقیه،ج ۱ص ۴۲۴
🌕 منتظرین گرامی صلوات از بهترین ادعیه برای حاجت روایی است و چه حاجتی بالاتر از فرج امام زمان (عج)
🌹 در این فرصت طلایی امام خود را یاری کنید با دعا برای ظهور با ذکر صلوات همراه با عجل فرجهم
☜【پیام_معنوی】
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
✍پیامبراکرم صلی الله علیه و آله:
مردگانتان را که درقبرها آرمیده اند از یاد نبرید. مردگان شما امید احسان شما را دارند. آنها زندانی هستند و به کارهای نیک شما رغبت دارند. شما صدقه و دعایی به آنها هدیه کنید.
📚انوار الهدایه ص 115
امروز پنجشنبه
یادی كنيم ازمسافرانی
که روزي درکنارمان بودند
و اكنون فقط یاد و خاطرشان
در دلمان باقی ست
با ذكر فاتحه و صلوات
"روحشان راشادکنیم
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
@nasimintezar نسیم انتظار - حسین طاهری (1)_۲۰۲۲_۰۴_۲۱_۱۴_۳۹_۲۲_۰۲۷.mp3
6.81M
ای سلطان نجف ...
#تنظیم_استودیویی
#نواهنگ فوقالعاده👌
🏴 #یاامیرالمومنین
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰🌷
#منوچهر_مدق
#به روایت فرشته ملکی همسر شهید
#مقدمه نویسنده
#قسمت_هفتم
علی روز تولد حضرت رسول به دنیا آمد. دعا کرده بودم آن قدر استخوانی باشد که استخوان هایش را زیر دستم
حس کنم. همین طور بود. وقتی بغلش کردم، احساس خاصی نداشتم. با انگشتهایش بازی کردم. انگشت گذاشتم روی پوستش، روی چشمش. باور نمی کردم بچه من است. دستم را گذاشتم جلوی دهانش. می خواست بخوردش. آن لحظه تازه فهمیدم عشق به بچه یعنی چه. گوشه دستش را بوسیدم. منوچهر آمد، با یک سبد بزرگ گل کوکب لیمویی. از بس گریه کرده
بود، چشمهایش خون افتاده بود. تا فرشته را دید، دوباره اشکهایش ریخت. گفت «فکر نمی کردم زنده ببینمت. از خودم متنفر شده بودم.»| على را بغل گرفت و چشمهایش را بوسید. همان شکلی بود که توی خواب دیده بودش؛ پسری با چشمهای مشکی درشت و مژه های بلند. علی را داد دست فرشته. روزنامه انداخت کف اتاق و دو رکعت نماز خواند. نشست، على را بغل گرفت و توی گوشش اذان و اقامه گفت. بعد بین دستهایش گرفت و خوب نگاهش کرد. گفت
«چشمهاش مثل توست. هی توی چشم آدم خیره می شود. آدم را تسلیم می کند.» تا صبح پای تخت فرشته بیدار ماند. از چند روز پیش هم که از پشت در اتاق بیمارستان تکان نخورده بود. چشمهایش باز نمیشد. از دو هفته بعد، زمزمه هایش شروع شد. به روی خودم نمی آوردم. هیچ وقت به منوچهر نگفتم برو، هیچ وقت هم نگفتم نرو. علی چهارده روزه بود. خواب و بیدار بودم. منوچهر سر جانماز سرش به مهر بود و زارزار گریه می کرد.
می گفت «خدایا، من چی کار کنم؟ خیلی بی غیرتی است که بچه ها آن جا بروند روی مین، من اینجا پیش زن و بچه ام کیف کنم.
چرا توفيق جبهه بودن را ازم گرفته ای؟» عمليات نزدیک بود. امام گفته بودند خرمشهر باید آزاد بشود. منوچهر آرام شده بود، که بلند شدم. پرسیدم «تا حالا من مانعت بودم؟» گفت «نه» گفتم می خواهی بروی، برو. مگر ما قرار نگذاشته بودیم جلوی هم را نگیریم؟» گفت «آخر تو هنوز کامل خوب
نشده ای.» گفتم «نگران من نباش.» فردا صبح رفت. تیپ حضرت رسول تشکیل شده بود. به عنوان آرپی جی زن و مسئول تداركات گردان حبیب رفت. دلواپس بود. چقدر شهید می آوردند. پشت سر هم مارش عملیات میزدند. به عکس قاب شده منوچهر روی طاقچه دست کشید. این عکس را خیلی دوست داشت. ریشهای منوچهر را خودش آنکادر می کرد. آن روز، از روی شطینت، یک طرف ریشهاش را با تیغ برده بود تا چانه،و بعد چون چاره ای نبود، همه را از ته زده بود. این عکس را با همه اوقات تلخی منوچهر ازش انداخته بود. منوچهر مجبور شد یک ماه مرخصی بگیرد و بماند پیش فرشته. رویش نمیشد با آن سر و وضع برود سپاه، بین بچه ها. اما دیگر نمیشد از این کلکها سوار کند. نمی توانست هیچ جوره او را نگه دارد پیش خودش. یک باره دلش کنده شد. دعا کرد برای منوچهر اتفاقی نیفتد. می خواست با او زندگی کند؛ زیاد و برای همیشه. دعا کرد منوچهر بماند. هر چه میخواست بشود، فقط اوبماند. همان روز ترکش خورده بود. برده بودندش شیراز و بعد هم آورده بودند تهران. خانه خاله اش بودیم که زنگ زد. گفتم «کجایی؟ صدات چقدر نزدیک است.» گفت «من همیشه به تو نزدیکم.» گفتم «خانه ای؟» گفت «نمی شود چیزی را از تو قایم کرد.» رفته بود خانه پدرم. گوشی را گذاشتم، علی را برداشتم رفتم. منوچهر روی پله مرمری کنار باغچه نشسته بود و سیگار می کشید.رنگش زرد بود. علی دوید طرفش. منوچهر سیگار را گذاشت گوشه لبش و علی را با دست راست بلند کرد. نشستم کنارش روی پله و سیگار را از البش برداشتم انداختم دم حوض. همین که آمدیم حرف بزنیم، پدرم و عمویم با پدر و مادر منوچهر همه آمدند و ریختند دورش. عمو منوچهر را بغل کرد و زد روی بازوش. من فقط دیدم منوچهر رنگ به روش نماند. سست شد. نشست. همه ترسیدیم که چی شد. زیر بغلش را گرفتیم، بردیم تو. زخمی شده بود. از جای ترکش بازویش خون می آمد وآستینش را خونی می کرد. میدانستم نمی خواهد کسی بفهمد. کاپشنش را انداختم روی دوشش. على را گذاشتیم آنجا و رفتیم دکتر. کتفش را موج گرفته بود. دستش حرکت نمی کرد. دکتر گفت «دو تا مرد میخواهد که نگهت دارند.» آمپول های بزرگی بود که باید میزد به کتفش. منوچهر گفت «نه، هیچ کس نباشد. فقط فرشته بماند، کافی است.» پیراهنش را درآورد و گفت شروع کند. دستش توی دستم بود. دکتر آمپول میزد و من و منوچهر چشم دوخته بودیم به چشمهای هم. من که تحمل یک تب منوچهر را نداشتم، باید چه میدیدم. منوچهر یک آخ نگفت. فقط صورتش پر از دانه های عرق شده بود. دکتر کارش تمام شد. نشست. گفت «تو دیگر کی هستی؟ یک داد بزن من آرام شوم. واقعا دردت نیامد؟» گفت «چرا، فقط اقرار نمی خواستید. عین اتاق شکنجه بود.» دستش را بست و آمدیم خانه. ده روزی پیش ما ماند.
⬅️#ادامه_دارد.....
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️اقدام عجیب دو جوان در یکی از خیابان های تهران!
🔻من به روزه اعتقادی ندارم؛ اگه میتونی من رو متقاعد کن!
🔻شما اگر با چنین صحنه ای مواجه شوید یا فردی را در حال روزه خواری ببینید، چه واکنشی نشان می دهید و چه برخوردی با او دارید؟
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
هدایت شده از سالن مطالعه
📣 #راز_شب_قدر
ملائکه کجا نازل میشوند ؟
همیشه فکر میکردم شب قدر یعنی شب نزول قرآن . ارزش شب قدر را به نزول قران میدانستم اما یک شب قدر حرفهایی را از یک استاد یاد گرفتم که همه چیز را در ذهنم به هم ریخت .
سوره قدر را تفسیر میکرد میگفت :
آیا نزول قرآن شب قدر را شب قدر کرده ؟ یا اینکه شب قدر شب قدر بوده و قرآن در آن نازل شده است ؟ مثل کسی که ازدواج خود را که یک کار مهمی است در یک وقت با برکتی قرار میدهد برکت ان وقت به ازدواج نیست . نزول قران یک کار مهم و بزرگی است اما در شب قدر اتفاق افتاده….
انا انزلناه فی لیلة القدر .
یعنی اول شب شب قدر بوده و بعد قرآن در آن نازل شده . دلیل بهتر آیات بعدی است که شروع میکند به توضیح چیستی شب قدر .
لیلة القدر خیر من الف شهر
تنزل الملائکة و الروح فیها باذن ربهم
من کل امر
سلام هی حتی مطلع الفجر .
«انزلناه» فعل ماضی است یعنی نازل کردیم و تمام شد . اما در معرفی شب قدر میگوید «تنزل» فعل مضارع است یعنی هنوز نازل میکنیم یک عملی در این شب هر سال تکرار میشود و در توضیح عظمت این شب این عمل را بیان میکنند .
یادم است این حرفها بدجوری مرا گیج کرده بود این استاد چه میخواست بگوید جلسه سکوت محض بود و من یقین داشتم همه میخواستند بیشتر بشنوند . اما استاد آرام ولی محکم ادامه میداد :
ادامه دارد ...
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بدون شرح....
پیشنهاد دانلود 👌👌
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷