شهادت
بہ خون و تیر و ترڪش
نیست...
آن روز ڪہ خدا را
با همہ چیز
و در همہ چیز دیدیم
شهید شده ایم...
سلام ✋
#آدینه_تان_شه🌹دایی
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚🎧« کـــــــتاب صــوتی»
🌳🍇🍋🍒🍑🍎: #بـــــاغ_حـــــاج عـــــــلی😄
📝: "انتشارات مـرز وبـوم
🟢:نــویسنــده نـــــــوید نوروزی
.¸¸.•°˚˚°❃◍⃟🇮🇷◍❃°˚˚°•.¸¸.
🟣: قسمـــت :3
🎧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#جمعه_و_آشپزی
نان کدو حلوایی
یک میان وعده سالم برای بچه ها بخصوص دانش آموزان
🥯🥯🥯🥯
آرد گندم ۱۰ پیمانه
پوره کدو حلوایی ۲ پیمانه
شیر ۳ پیمانه
شکر ۵ ق غ
کره نرم شده ۱۰۰گرم
خمیرمایه ۱ ق غ
بیکینگ پودر ۱ ق چ
زیزه یا دارچین ۱ ق چ
نمک کمی
#نان
#تغذیه_سالم_مدرسه
#قسمت_۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 می ترسم آقا تشریف بیارند و گله کنند ...
آیا در خواندن دعای فرج حضرت حجت تضرع داریم ؟!
📞 تماس تلفنی ضبط شده مرحوم حجت الاسلام والمسلمین مؤیدی و حجت الاسلام والمسلمین عالی
⚠️ این مکالمه با رضایت حجت الاسلام والمسلمین عالی منتشر شد.
36.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✂️༻ جمعه و خیاطی༺✂️
《 آموزش سارافون با درقابلمه😂》
🔰 از پارچههای ریزش داره دیگه مثل انواع کرپ هم میتونید استفاده کنید
29.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 سخنرانی سید حسن نصر الله ساعت ۱۶:۳۰
┈┈••✾•○🌸○•✾••┈┈
محضر #جناب_استادمحمدحسن_ربانی
با مبحث
#عملیاتحماسحقدفاعمشروعمبارزهبااشغالگریوتروریزمدولتیپیشگیرانهضروریوگریزناپذیردادههاوستاندهها
┈┈••✾•○🌸○•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در آرزو کردن هوشیار و زرنگ باشید 👌
هدایت شده از قرارگاه خادمیاران مهدوی
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
امام مهدی ارواحنافداه:
فَما یَحْبِسُنا عَنْهُمْ اِلاّ ما یَتَّصِلُ بِنا مِمّا نَکْرَهُهُ وَلا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ؛
تنها دلیل طولانی شدن غیبت؛ سبک زندگی شیعیان است
سلسله مباحث
سبک زندگی منتظرانه
درخدمت اساتید متخصص در زمینه مهدویت
مسجد حضرت زینب علیهاالسلام
شنبه این هفته ۱۳ آبان:
استاد حجةالاسلام اباذری
محقق، مدرس و مبلغ مهدوی
شنبهها پس از نماز عشا
بنیاد. بلوار شهید کریمی. کوچه ۱۵
بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود استان قم
🔸🌺🔸--------------
قرارگاه مردمی خادمیاران مهدوی
@khademyaran_mahdavi
🌹🇮🇷 #وقتی مهتاب گم شد 🇮🇷🌹
✒قسمت صد و نوزدهم
فصل دهم
نبرد فاو ۱۰.
کار سازماندهی شروع شد
عدهای از بچههای واحد بنا به تدبیر علیآقا در گردانها تقسیم شدند
آنها در این ماموریت کمک کار فرمانده گردان میشدند
خیلی دوست داشتم من را هم به گردان حضرت علی اصغر بفرستد اما او نپذیرفت
قرار شد شش نفر نیروی پیشقراول با او همراه شویم و به فاو برویم
یک روز، بعد از نماز صبح و زیارت عاشورا کسی یادداشتی به علی آقا داد
یادداشت را خواند
چشم گرداند تا کسی را که از او شکایت شده بود پیدا کند
کسی که نامه را داده بود نه اسم خودش را نوشته بود و نه اسم کسی را که از او شاکی بود
فقط نوشته بود: "علیآقا! این برادران شورش را در آوردهاند. نصف شبها هنگام خواندن نماز شب نور چراغ قوه را روی صورت دیگران میاندازند!"
علی فهمیده بود که سرنخ این شیطنتها به من میرسد
بعد از صبحگاه دوباره احضارم کرد
گفتم حتماً باز رو ترش میکند و حرف سردی میزند
سعی کردم حاضرجوابی نکنم
علی متن نامه آن بنده خدا را دوباره خواند
اما عصبی که نشد هیچ! خندهاش هم گرفت!
گفت: "کارنامه درخشانی داری خوشلفظ! کتاب شیرین کاریهای تو یک مقدمه میخواهد این هم مقدمهاش! اگر روزی خاطرات جنگت را نوشتی این نامه را جای مقدمه آن بگذار!... حالا برو حنا بیاور! البته اگر حناها را نمیخوری!!!"
بوی حنا بوی عملیات بود
آن روز حنا گذاشتیم و منتظر شدیم؛ کی فرمان عملیات داده خواهد شد؟
همزمان گردان حضرت علی اکبر به سمت خرمشهر رفته بود
عملیاتی برای فریب دشمن در جزیره بوارین آن سوی اروندرود آغاز شده بود
قرار بود مصیب مجیدی و کریم مطهری بلدچی گردان باشند.
برای کریم حادثهای اتفاق افتاد
به ناچار من با مصیب مجیدی همراه شدم
گردان حضرت علی اکبر به فرماندهی حاج رضا شکری پور از سر پلی که تیپ ۲۱ امام رضا گرفته بود عبور کرد و سینه به سینه عراقی ها در جزیره بوارین شد
دم صبح سرمای شدید و آتش بیامان دشمن، جزیره را به جهنمی از آتش و دود تبدیل کرد
ما فقط با یک پل از اروند صغیر به جزیره متصل بودیم
حاج رضا شکری پور تمام توانش را گذاشت و مقابل پاتکهای متوالی دشمن ایستاد
ما هم مثل نیروهای پیاده رفتیم داخل عراقیها
مصیب مجیدی آرپیجی میزد
موشکهایش که تمام شد با یک گرینوف شلیک میکرد
او معاون علیآقا یعنی معاون اطلاعات عملیات لشکر انصارالحسین بود اما آنجا شده بود یک نیروی ساده گردان
دستور عقب نشینی دادند
به ناچار مجروحان را جمع کردیم و از پل به عقب برگشتیم
شب در مقری در خرمشهر بودیم که مارش عملیات والفجر ۸ را از رادیو شنیدیم
عملیات فریب نتیجه داده بود
غواصها با عبور از اروند، خط مستحکم عراق را در بندر فاو شکسته و وارد شهر شده بودند
داخل مقر گفتند سید عباس الجی مسئول تعاون لشکر شهید شده است
جعفر منتقمی کنارم بود
گفت: "خوش به حال سیدعباس! ای کاش خدا قسمت کند من هم در این عملیات بمیرم!"
پرسیدم: "چرا مردن؟! مگر در جبهه کسی میمیرد!؟"
گفت: "شهادت مقام و منزلت اولیای خداست! برای ما مرگ در اینجا عین سعادت است!"
محمد رحیمی هم رسید
او هم وارد بحث ما شد
همان کسی که میگفت اگر اراده کنم ائمه را در خواب میبینم!
گفت: "به خانه و خانواده گفتهام؛ دیگر برنمیگردم! فاو آخر راه من است!"
تازه داماد بود
اما در جنگ کهنه کار
و در پیشگویی، روشن ضمیر و حق بین
گفتم: "از کجا میدانی که رفتنی هستی!؟"
گفت: "خواب دیدهام!"
با خنده پرسیدم: "پس چرا برای من از این خوابها نمیبینی!؟"
جواب نداد
در این اثناء بهرام عطایان هم آمد
از تهران میآمد
برای درمان پای قطع شدهاش و گرفتن پای مصنوعی به بیمارستان رفته بود
بهرام یار غار و مونس تنهاییهای من بود
بیمقدمه پرسیدم: "بهرام تو چه!؟ توهم میخواهی در این عملیات شهید بشوی؟!"
خیلی سرحال نشان میداد
حرفم هم شوخی بود و هم جدی
اما نشاط او از اتفاقی بود که برایمان تعریف کرد؛
گفت: "این خانمها که روسری میپوشند، اینقدرها هم که ما فکر میکنیم بد نیستند!"
مقدمه بهرام همه گوشها را تیز کرد! حتی مصیب مجیدی که گوشهای نشسته بود و با کولهپشتیاش ور میرفت!
بهرام ادامه داد: "از بیمارستان که مرخص شدم حتی به اندازه یک کرایه تاکسی پول نداشتم.
پای رفتن تا ترمینال را هم نداشتم.
همانجا توی ایستگاه تاکسی ایستاده بودم که یک خانم مانتویی تقریباً مسن با یک سواری مدل بالا ترمز کرد!
من هم از خدا خواسته سوار شدم.
از سر و وضع و لباس و عصای من فهمیده بود که رزمندهام!
وقتی به ترمینال رسید، مقداری پول هم به من داد و گفت: نذر کردهام که این پولها به جبهه برسد!!!..."
🔗 ادامه دارد ...
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷