KayhanNews759797104121485650133401.pdf
9.5M
تمام صفحات
#روزنامه_کیهان
امروز چهارشنبه دوم آبان ۱۴۰۳
🌹السلام علیک یاقتیل العبرات🌹
⭕️پيامبر صلي الله عليه و آله : مَنْ اَصْبَحَ لا يَهْتَمُّ بِاُمورِ الْمُسْلِمينَ فَلَيْسَ مَنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلاً يُنادى يا لَلْمُسْلِمينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ؛ 
هر كس صبح كند و به امور مسلمانان همّت نورزد، از آنان نيست و هر كس فرياد كمك خواهى كسى را بشنود و به كمكش نشتابد، مسلمان نيست.
⭕️این روزها که مردم مظلوم لبنان و غزه در زیر آوار بمب و ظلم رژیم صهیونیستی با بیپناهی و گرسنگی همراه شدهاند، فرصت مغتنمی برای ما، جمعیت مسلمان، است که به هر طریقی میتوانیم به این جمع کمک برسانیم؛ و از آنجایی که همدلی، مواسات و کمک مؤمنانه از مهمترین توصیهها در دین اسلام است، همین رویدادها فرصتی برای محک ایمان ماست، تا ثابت کنیم دارایی دنیا را جز برای امنیت و آرامش مسلمانان و مظلومان نمیخواهیم و از همین داشتههای دنیایی، خزانهای برای زندگی همیشگی و آخرتی خود تهیه کنیم.
باتوجه به فرمایشات مقام معظم رهبری درموردکمک به مسلمانان غزه ولبنان
واطاعت ازولی امرمسلمین واجب است.
6037997197712731
لیلااسکندرپورگورابپسی
( خانم بزرگی)
کمکهای نقدی شماراپذیراهستیم
حوزه ام ابیهاسلام الله
پایگاه عقیله بنی هاشم سلام الله
مسجدحضرت زینب سلام الله بنیاد
15.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 اضافه کردن اثر انگشت در به گوشی ها و اسمارت فون ها به پیشنهاد نیروهای امنیتی!!!
خواهش می کنیم این کلیپ را حتماً حتماً ببینید
حتی اگر به رهبری به شهدا و آرمانهای انقلاب اعتقادی ندارید
و فقط یک وطن پرست واقعی هستید
وقت بگذارید و این کلیپ را ببینید.
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#خار_و_گل_میخک
از شهید یحیی السنوار
#قسمت_دوم
پدرم کلنگی را از همسایه ها قرض گرفت و شروع به آماده کردن یک سوراخ بزرگ و طولانی در حیاط جلوی در خانه نمود و برادرم محمود کمی به او کمک میکرد چون در آن زمان 12 سال داشت
بعد از اینکه سوراخ را آماده کردند پدرم تکه های چوب روی آن گذاشت سپس شروع به پوشاندن آن با ورقه های فلزی کرد که قسمتی از حیاط خانه را مانند آلاچیق پوشانده بود متوجه شدم که پدرم دچار مشکل شده بود و شروع به چرخیدن کرد و نگاه کرد. برای چیزی بعد دیدم که شروع به برداشتن در آشپزخانه نمود و آن را روی آن سوراخ گذاشت و بالایش
خاک پاشید.
اما مادرم و برادرم محمود را دیدم که از سوراخی که هنوز بسته نشده بود به داخل آن سوراخ فرود آمدند و بعد متوجه شدم که کار تمام شده بود. جرأت کردم به آن دهانه نزدیک شوم تا به آن سوراخ نگاه کنم و چیزی شبیه اتاق تاریکی در زیر زمین پیدا کردم چیزی نفهمیدم، اما واضح بود که منتظر چیزی سخت و غیر عادی بودیم و به نظر می رسید که بسیار خشن تر از آن شب های بارانی و طوفانی باشد.
دیگر کسی دستم را نگرفت تا مرا به اردوگاه ارتش مصر در همان نزدیکی ببرد تا بتوانیم مقداری پسته تهیه کنیم، بلکه برادرم بارها از این کار امتناع کرد (دیگر مرا آنجا نبرد) که تغییر بزرگی برای من و محمد بود و من قادر به درک آن نبودم حسن نیز این راز (کندن سوراخ) ما را نمی دانست شاید میدانست اما با ما شریک نمیکرد و نمیدانستم که چرا؟ اما پسر عمویم ابراهیم که به سن من نزدیک بود و در خانه کنار ما زندگی می کرد، از آن آگاه بود.
وقتی محمد از رفتن و بردن من به اردوگاه ارتش امتناع کرد من به خانه عمویم رفتم تا با ابراهیم باشم در را فشار دادم و وارد اتاق شدم عمویم که هیچ وقت چهره اش را به خاطر نمی آورم نشسته بود اسلحه ای در دست داشت.
او در حال تعمیر آن بود و من با خودم فکر کردم که ممکن است یک کار مشابه با آن انجام دهم. اسلحه توجه من را به خود جلب کرد بود زیرا نگاهم تمام مدت روی آن متمرکز بود.
عمويم مرا صدا زد و مجبورم کرد کنارش بنشینم و اسلحه را در دستم گرفت و . با من صحبت کرد که من متوجه نشدم و بعد سرم را نوازش کرد و مرا از اطاق بیرون آورد.
ابراهیم هم همراه ما بود و از خانه خارج شدیم و به سمت حومه کمپ رفتیم تا به کمپ ارتش مصر برویم. وقتی رسیدیم اوضاع كاملا عوض شده بود آن سرباز مثل همیشه منتظر ما نبود و از ما استقبال نکرد، اوضاع عادی نبود و سربازان مصری عادت داشتند با گرمی و استقبال از ما پذیرایی کنند و اما آن روز فریاد زدند که دور بمانیم و نزد مادرانمان برگردیم.
پس برگشتیم و دم ناامیدی را کشیدیم چون سهم خود را از پسته نگرفتیم توانستم تغییراتی که رخ داده بود را درک کنم از خانه اتاقها حیاط و خیابانها یا کوچه های محله خارج شدیم و برخلاف میل خود با عجله به سمت دهانه(سوراخ)
رفتیم،
روز بعد، مادرم مقداری تکه از خانه برداشت و در آن سوراخ پهن کرد و دو سه کوزه آب و مقداری غذا و همه ما را به آن سوراخ برد و در آن نشست و سپس زن عمویم و پسرانش حسن و ابراهیم به ما ملحق شدند و من ناراحت شدم که چرا به آن مکان باریک و تا و تنگ بی دلیل در آن انباشته شده بودیم
مادرم مرا داخل کشید و من را به جای خودم در داخل نشاند و هر از گاهی یک لقمه نان و چند عدد زیتون به من می داد. خورشید شروع به غروب کرد روشنایی روز داشت محو میشد و تاریکی در سوراخی که در آن پناه گرفته بودیم بیشتر می شد و ترس در جان ما بچه ها رخنه کرد.
هدایت شده از رسانه اجتماعی مسجد و محله
☀️🕌☫﷽☫🕌☀️✨
⚫️ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ
حزبالله شهادت سید هاشم صفیالدین را تایید کرد
▪️ حزبالله در بیانیهای رسمی، شهادت سید هاشم صفی الدین رهبر بزرگ و شهید عظیم در راه قدس، رئیس شورای اجرایی حزبالله را در حمله جنایتکارانه رژیم صهیونیستی اعلام کرد
━═━⊰⊰❀🟢❀⊱⊱━═━
#رسانه_اجتماعی_مسجد_و_محله
حضرت_زینب_سلام_الله_علیها👇
╔═.🌷.══┄┅═✧☫✧═┅┄═╗
🕌https://eitaa.com/ahlolmasjed
╚═════════════.🌷.═╝
هدایت شده از قرارگاه فرهنگی ۱۴شهید گمنام کوه خضرنبی (ع)
📸 #گزارش_تصویری
طرح ختم جمعی قرآن مجید و صلوات همراه با قرائت زیارت عاشورا به همت خواهران خادم الشهداء و پیشکسوتان بسیجی با حضور مجاورین ، پیشکسوتان و زائرین در حرم مطهر شهدای گمنام برگزار گردید.
۱۴۰۳/۸/۲
🌹خواهران خادم الشهدای قرارگاه فرهنگی اجتماعی ۱۴ شهید گمنام خضر نبی «علیه السلام»🌹