eitaa logo
امام زادگان عشق
95 دنبال‌کننده
14.9هزار عکس
4هزار ویدیو
331 فایل
خانواده های معظم شهداء و ایثارگران محله مسجد حضرت زینب علیها سلام . ستاد یادواره امام زادگان عشق ارتباط با مدیر کانال @ya110s تاریخ تاسیس ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
بارها شاهد بودم بعضی‌ها می‌خواستند روز جمعه برای کاری که داشتند خدمت آقای بهشتی برسند و نظر ایشان رو بپرسند، اما آقای بهشتی بهشون می‌گفت: جمعه‌ی من مال خانواده است … شاد گرامی با ذکر 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐 جمعه احوال عجيبي دارد 🌸 هر كس از عشق نصيبي دارد 🌺 در دلم حس غريبي جاري است 🍀 و جهان منتظر بيداري است 💐 جمعه، با نام تو آغاز شود 🌸 يابن ياسين همه جا ساز شود 🌺 جمعه يعني غزل ناب حضور 🍀 جمعه ميعاد گه سبز حضور 💐 جمعه هر ثانيه اش يكسال است 🌸 جمعه از دلهره مالامال است... 🌺 ابر چشمان همه باراني است 🍀 عشق در مرحله پاياني است 💐 كاش اين مرحله هم سر مي شد 🌸 چشم ناقابل ما تر مي شد...
🍂بسم الله الرحمن الرحیم 🍂 🌼سلام علیکم 🌼   ......... 🇮🇷مناسبتهای هفته🇮🇷 .......... ☀️تیر ماه☀️ ۱۲ تیر شلیک به پرواز 655 ایران ایر توسط ناو وینسنس✈️🥀     ۱۴ تیر روز قلم🖌 ﷽❣ ❣﷽ ✨مهدی جان✨ ای ساربان غمگین مباش خوش روزگاری میرسد یا عمر غم سر میرسد یا غمگساری میرسد ای ساربان آهسته ران قدری تحمل بیشتر این کشتی طوفان زده آخر کناری می رسد ............ ☀️حدیث هفته☀️ ............ امام علی علیه السلام می فرماید. باید منفورترین مردم نزد تو و دورترین آنها از تو کسی باشد که بیش از همه عیب جوی مردم است. غررالحکم حدیث ۷۳۷۸ •┈┈••✾❀🌸❀✾••┈┈• 🌹شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات🌷 فرازهایی از وصیت نامه طلبه شهيد: مصطفي محجوبي» گرگ اجل يکايک از اين گله مي‌برد اين گله را نگر که چه آسوده مي‌چرد. از اين که امکان دارد هر لحظه مرگ، ما را درک کند، بر آن شدم که وصيتي به آيندگان و شکايتي از دنيا و افراد آن، بخصوص از نفس خود بکنم .. ..... در نفسم از حقائق و معارف خبري نيست؛ چيزي که درآن است، حبّ دنيا و حبّ مقام است. گرايش دلم به دنيا و به پيشرفت مادي است....... ❥◎🌺•❥•═┅•❥•🌸◎❥• سوره انعام ☀️بسم الله الرحمن الرحیم☀️ إِنَّما يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ يَسْمَعُونَ وَ الْمَوْتى‌ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ ثُمَّ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ «36» تنها كسانى (دعوت تو را) مى‌پذيرند كه گوش شنوا دارند و (كافران كه نمى‌گروند،) مردگانى هستند كه روز قيامت خداوند آنان را برمى‌انگيزد و سپس همه به سوى او بازگردانده مى‌شوند. نکته ها و پیامها قرآن، بارها با تعبير مرده و كر، از ناباوران ياد كرده است. - انسان در انتخاب راه، آزاد است. إِنَّما يَسْتَجِيبُ‌ ... - شنيدن و پذيرفتن حقّ، نشانه‌ى حيات معنوى و زنده دلى است. (آرى؛ كسى‌كه حيات معنوى ندارد و حقّ پذير نيست، مرده است. چون حيات به معناى خوردن و خوابيدن حيوانات هم دارند.) وَ الْمَوْتى‌ ... 🌼تعجیل درامرفرجش✨۱۰ ✨صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_19375278.mp3
2.57M
🌷〰🌷〰🇮🇷〰🌷〰🌷 حجه الاسلام والمسلمین 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و دوم ۶۴ بار سوم با خاله غنچه و دایی عزیز خواستیم به ملاقات سعید برویم. زمستان سختی بود. لندروری دربستی گرفتیم تا ما را به عراق برساند. وسط راه به علت برف زیاد جاده بسته شد و ماشین نتوانست حرکت کند. جاده‌ها‌ نابود شده و منطقه ناامن بود. برف و بارندگی و جریان آبراهه‌ها‌ جاده‌ها‌ را تخریب و از بین برده بود. انگار این مملکت صاحب نداشت و سال‌ها‌ بود جاده‌ها‌ تعمیر نشده بودند. مجبور شدیم بقیۀ راه را تا شهر قلعه دیزه با الاغ طی کنیم. از قلعه دیزه تا شهر رانیه با ماشین رفتیم و شب را در منزل عمۀ پدر شوهرم سر کردیم. صبح راه افتادیم و نزدیک غروب به کریسکان رسیدیم. گفتند: «‌شناسنامه‌ها‌تان رو بدین.» کسی از حرف‌ها‌ی دایی عزیز ناراحت نمی‌شد. همه او را می‌شناختند و می‌دانستند شوخ‌طبع است. سر کارشان گذاشت و گفت: «‌برو بابا آوارۀ ولگرد بی‌سروپا. یه اسلحه دستت گرفتی فکر کردی آدم شدی. من که می‌دونم بچه‌گی چکاره بودی. گورتو گم کن برو. بذار رد شیم بریم ما شناسنامه جمهوری اسلامی‌ نداریم.» رفتیم داخل مقر و گوشه‌ای‌ نشستیم. یک پیشمرگ سوسول چشم‌آبی که صورتی زنانه و موهای روشنی داشت، روبه‌رو‌یم نشست و هی نگاه کرد و چشمک زد. عرق شرم در صورتم نشست و خودم را پشت خاله غنچه قایم کردم ولی دست‌بردار نبود و با شکلک و ایما و اشاره آزارم می‌داد. غصه‌دار شدم و ترسیدم به دایی عزیز چیزی بگویم. ترسیدم اقدامی ‌بکند و گرفتار شود. دایی عزیز شجاع و نترس و تندزبان بود. گفتم اگر گیر بدهم ممکن است مانع ملاقاتمان شوند و زحمت‌مان هدر برود. هی خودم را قایم کردم و او هم شکلک و ادا و اطوار درمی‌آورد. با لب و لوچه‌اش اشاره‌ها‌ی ناشایستی می‌کرد. آن‌قدر خم شدم تا نگاه هیز آن نامرد به صورتم نیفتد، نوک دماغم به زمین چسبید. تحمل از کف دادم و با دایی عزیر رفتیم بیرون چادر و منتظر ماندیم. یک مشت سیب‌زمینی پخته که انگار لگدش کرده باشند جلومان گذاشتند و گفتند: «‌بخورین.» دایی عزیز سیب زمینی را مچاله کرد و کوبید به دیوار و گفت: «‌این برای کاهگلی خوبه!» دو کارتن بیسکویت سوغاتی برای دموکرات برده بودیم تا سعید را اذیت نکنند. شک کردند و بیسکویت‌ها‌ را جلویمان ریختند تا نصف هر کدامشان‌ را بخوریم و مطمئن شوند مسمومشان‌ نکرده‌ایم‌. نصفه بیسکویت به من می‌دادند و می‌خوردم نصفه دیگر را برای خودشان برمی‌داشتند. با خاله غنچه و دایی عزیز هم این کار را تکرار می‌کردند. می‌دادند بخوریم تا اگر آغشته به سم باشد اول خودمان بمیریم. یک کارتن بیسکویت کم نبود و امتحانش ساعت‌ها‌ به طول انجامید. آن‌قدر بیسکویت به خوردمان دادند تا حالم بهم خورد. وقتی حالم بهم خورد فکر کردند بیسکویت‌ها‌ مسموم است ولی از سیری داشتم می‌ترکیدم. مجبورمان کردند تا دانه آخر بخوریم. وقتی دیگر نمی ‌توانستم بخورم، حواسشان را پرت می‌کردم و بیسکویت‌ها‌ را توی کیف و وسایلم می‌ریختم تا تمام شود. به من گفتند: «‌باید اسم همسایه‌ها‌ و طرفداران جمهوری اسلامی ‌رو برامان بنویسی، اگر ننویسی ملاقات نمی‌دیم.» اسم مردم سردشت را می‌بردند و می‌گفتند: «‌عزیز کیه؟ صبری کیه؟ حاج احمد کیه؟ کدام طرفیه؟» مانده بودم چه بگویم. مدتی سکوت کردم و گفتم: «‌من سرم به کار بچه‌ها‌م گرمه. از کسی خبر ندارم.» تو خودت یه گردانی، یک حزبی، یه خمینی هستی، چطور نمی‌دانی کی طرفدار دولته؟ ـ اصلاً خود نظام و خمینی و انقلاب منم، حالا می‌خواین چه‌کار کنین. من آماده‌ام. ـ بقیۀ فامیل‌ها‌تانم طرفدار نظامن؟ ـ چون نظام جمهوری اسلامی ‌با دین و مذهب و خداست، تمام فامیل‌ها‌مانم طرفدارش هستن و خودمم دوسش دارم. هر جور می‌خواین حساب کنین. من کُرد هستم و مثل شما نامرد نیستم. ـ می‌خوای تو رو هم بفرستیم پیش شوهرت؟ شما هی فشار می‌آرین حرف بزنم، حالا که حرف می‌زنم چرا تهدیدم می‌کنین؟ شرمنده شدند و آخر سر گفتند: «‌اسم چند نفر طرفدار جمهوری اسلامی ‌بگو تا بذاریم ملاقات کنی.» من هم اسم چند نفر از طرفداران خودشان را نوشتم و گفتم: «‌اینا طرفدارای نظام جمهوری اسلامی‌ هستن، با سپاه همکاری دارن و پول می‌گیرن.» ـ اینا که طرفدارای خودمان هستن؟! کلاه سرتان گذاشتن، اونا دوجانبه کار می‌کنن و عامل سپاه هستن. در واقع بین شما نفوذ کردن. جا خوردند و به فکر فرو رفتند. خودم از این ترفندم کیف کردم. مجبور شدند دست از سرم بردارند. با بعضی از نیروهای دموکرات همسایه و فامیل دور و همشهری بودیم ولی وقتی دیدیم توی کوه و بیابان دارند گوشت گرگ و روباه و مردار می‌خورند دیگر توقع چندانی ازشان نداشتم. کاملاً فاسد شده و فامیلی و همسایگی را فراموش کرده بودند... ادامه دارد ..... 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
💐 جمعه احوال عجيبي دارد 🌸 هر كس از عشق نصيبي دارد 🌺 در دلم حس غريبي جاري است 🍀 و جهان منتظر بيداري است 💐 جمعه، با نام تو آغاز شود 🌸 يابن ياسين همه جا ساز شود 🌺 جمعه يعني غزل ناب حضور 🍀 جمعه ميعاد گه سبز حضور 💐 جمعه هر ثانيه اش يكسال است 🌸 جمعه از دلهره مالامال است... 🌺 ابر چشمان همه باراني است 🍀 عشق در مرحله پاياني است 💐 كاش اين مرحله هم سر مي شد 🌸 چشم ناقابل ما تر مي شد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا