eitaa logo
امام زادگان عشق
93 دنبال‌کننده
14.9هزار عکس
4هزار ویدیو
331 فایل
خانواده های معظم شهداء و ایثارگران محله مسجد حضرت زینب علیها سلام . ستاد یادواره امام زادگان عشق ارتباط با مدیر کانال @ya110s تاریخ تاسیس ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
-راه‌ڪاروان‌عشق‌ازمیان‌تاریخ‌میگذرد؛ وهرڪس‌ درهر زمرھ ڪہ‌ میخواهـد مارا بشناسد داستان‌ڪربلا‌رابخوانـد؛ اگرچہ‌ خواندن‌داستان‌ را سودي‌نیست اگر دل ڪربلایے‌ نباشـد(:💛! ... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
"به آسمان که رسیدند، رو به ما گفتند: زمین چقدر حقیر است، آی خاکی ها..." #صلوات ... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
شهید: سعید الله عابدینی تاریخ تولد: 1347/9/21 محل تولد: آذربایجان شرقی تحصیلات: مقدمات حوزه وضعیت: مجرد تاریخ شهادت: 1365/10/25 عملیات: کربلای 5 نحوه شهادت: اصابت ترکش محل شهادت: شلمچه محل دفن: گلزار شهدا احمدآباد (از توابع نظرآباد) شهید سعید الله عابدینی در زمستان 1341 در یکی از روستاهای محروم آذربایجان شرقی و در یک خانواده مستضعف به دنیا آمد. دوران ابتدایی را در همان محل زادگاهش گذرانید تا اینکه اواخر دوران ابتدایی مصادف با ورود حضرت امام خمینی (ره) به میهن اسلامی همراه خانواده به روستای احمد آباد کاشانی از توابع ساوجبلاغ نقل مکان کردند. وی علاوه برتحصیل در دوره راهنمائی اشتغال به کار نیز داشت. بعد از پایان دوره راهنمایی با راهنمایی دبیران خود و تشویق خانواده اش وارد حوزه علمیه امام صادق هشتگرد شد. وی در کلیه راهپیمائی ها شرکت کرده و عضو فعال بسیج بود او همچنین از برگزار کنندگان دعاهای کمیل و توسل بود. در نیمه های شب با خدای خود خلوت می کرد. همواره به مزار شهدای محل رفته و با خاموشان آن دیار گفتگو می کردند. ایشان هنگام اعزام به جبهه بقدری مصمم بودند که اصرار برخی از اعضای خانواده برای انصراف وی تاثیری درعزمش نداشت. این شهید عزیزمؤذن مسجد روستا و همنشین محرومان و دوستدار انقلاب بود. و سرانجام در عملیات کربلای 5 توفیق شهادت یافت و مصداق آیه شریفه « و لا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون» شد. #صلوات ... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«مقبره‌ شهدای سادات خمسه کوثر کوشک»، محلی است که پنج شهید از شهدای سادات ـ به نام‌های: ، ، ، و را در خود جای داده است. این پنج شهید از جمع بسیجیان گردان الزهرا(س) لشکر ۱۰ سیدالشهدا(ع) بودند که به عنوان شهدای شاخص و از بین ۲۰۰ شهید در منطقه عملیاتی سه‌راهی ، در تاریخ اول مردادماه سال ۶۷، مقارن با سحرگاه عید قربان و در آخرین روزهای دوران پس از قبول ۵۹۸ سازمان ملل توسط به شهادت رسیدند. این شهدا در پی حمله مجدد دشمن بعثی و پیشروی آنها تا جاده به ، به همراه دیگر رزمندگان در نبردی سخت و نابرابر با دشمن درگیر می‌شوند. یکی از وقایع حادث شده در این منطقه اصابت توپ مستقیم تانک دشمن به کامیون حامل ۲۸ رزمنده این گردان بود. تنها پنج نفری که از بودند به شهادت رسیدند از آن جمع، فقط این پنج شهید از سادات بودند و فقط آنان به شهادت رسیدند و پیکرهای مطهرشان از سر تا کمر چون اجداد طاهرینشان در کربلا بی‌سر و دست، به گونه‌ای قطعه قطعه می‌شود که قابل شناسایی و تفکیک نبودند؛ به همین دلیل پس از عقب‌نشینی دشمن، قطعات مطهر پیکر این پنج شهید توسط دیگر همرزمان در همان محل شهادت به خاک گرم و خونین خوزستان سپرده می‌شود. روح مطهر همه شهدا صلواتی عنایت فرمایید اللهم صل علی محمد و ال محمد وعجل فرجهم ... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به نام شما و به نیابت از شما در مسیر پیاده روی اربعین قدم خواهیم برداشت .. کافیست نام و نام خانوادگی خود را از طریق راه های ارتباطی مندرج در پوستر ارسال فرمایید. واتساپ: ۰۹۰۳۷۳۴۰۶۹۳ اینستاگرام و ایتا: @be_niabat_mardom https://instagram.com/be_niabat_mardom شماره حساب:۵۰۴۱۷۲۱۱۱۱۵۳۷۷۳۵ 🌴خادمین شما از شهر مقدس قم، در موکب مشکات الحسین ع کربلا معلی🌴
به مامان که گفتم فاطمه و محمدعلی پیش شما باشند تا برم بهشت رضوان و برگردم،بانگرانی پرسید:《تنها؟!》 _چرا فکر میکنی تنها؟ +پس باکی؟ _آقا مصطفی! پلک چپش پرید:《بسم الله الرحمن الرحیم.》چشم هایش پر از اشک شد.زیر لب دعایی خواند و به سمتم فوت کرد.لابد خیال کرد مخم تاب برداشته.در را که خواستم ببندم،گفت:《حداقل با آژانس برو،خیالم راحت تره!》 اما من پیاده آمدم.به خصوص که هوا بارانی بود و تو همراهم. صدایت زدم و تو آمدی،شانه به شانه ام.حالا هم نشسته ام اینجا روی این سنگ سفید مقابل عکست. آن وقت ها هیچ موقع تنهایم نمیگذاشتی. آن وقت هایی که بودی و می توانستی کنارم باشی اگر می گفتم مرا برسان،از اینجا تا آن سر دنیا هم که بود می آمدی،مگر اوقاتی که به قول خودت احساس میکردی تکلیف شرعی به گردنت هست و غیب میشدی. حالا هم میخواهم مرا برسانی.مخصوصا که این رسیدن با خیلی از رسیدن ها فرق دارد.این بار میخواهم برسم به آن بالا،به آن بالابالاها تا بفهمم چه خبر است.هرچند 《آن را که خبر شد خبری باز نیامد》. هوا نمور است،اما این گل آفتاب با سماجت میان دوخط ابرویت جا خوش کرده.میگفتی:《تو بچه شمالِ بارون دیده کجا سمیه خانم و من بچه جنوب آفتاب دیده کجا؟قلیه ماهی و خورشت بامیه وماهی هَشوُ و فلافل کجا،میرزا قاسمی و فسنجون ترش و کاله کباب و ماهی شکم پر کجا؟ولی قدرت خداروببین!تو با چه لذتی قلیه ماهی و ماهی هشو میخوری و من میرزا قاسمی و فسنجون ترش!این نشونه این نیست که روح ما به قواره جسم همدیگه س؟ ‌ ... 👇 🌷〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeyna
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا