eitaa logo
امام زادگان عشق
91 دنبال‌کننده
15.7هزار عکس
4.4هزار ویدیو
352 فایل
خانواده های معظم شهداء و ایثارگران محله مسجد حضرت زینب علیها سلام . ستاد یادواره امام زادگان عشق ارتباط با مدیر کانال @ya110s تاریخ تاسیس ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
امشب چهارشنبه ۲۴خردادماه حضور خواهران فرهنگی قرارگاه ۱۴شهید گمنام در کنار نمازگزاران حرم مطهر شهدای گمنام اهدای بسته های فرهنگی به حاضرین در صف نماز جماعت 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
براساس خاطراتی از و فرزندش بهمن ۱۳۸۲ بود. الحمدلله حال من بسیار بهتر از قبل شده بود. من حتي در امتحانات پایان ترم دانشگاه شرکت کردم. البته در برخي امتحانها نمي توانستم سؤالات را جواب بدهم. اینها هم از عوارض ضربه وارد شده به سرم بود. یک روز در اواخر بهمن همان سال، آقاي پيروي به من گفت: الحمدلله که مشکل شما برطرف شد، خیلی برایت دعا کردم. خيلي از خدا خواستم که سلامتی شما بازگردد. ایشان پس از کمی سکوت گفت: مندر ایام بيهوشي شما، به خدا گفتم که عمرم را کرده ام. مرا به جاي مصطفي انتخاب کن. بارها به خدا گفتم: مي خواهم به یاران شهیدم برسم. مرا حاجت روا کن آقاي پيروي گفت: وقتي شما بهشت را توصیف می کردي با خودم گفتم: چقدر ضرر کردم که همراه با شهدا نرفتم. این را هم بگویم که من نیز ماجرایی شبیه شما داشتم. وقتي تعجب مرا دید ادامه داد: در طي عملیات فتح المبين، انفجاری در مقابل من صورت گرفت و روده هایم بیرون ریخت! آنها را با کمکرزمندگان به داخل شکم ریختم! شکم مرا با چند چفیه بستند و مرا را به امدادگر رساندند. آنها مرا به بیمارستاني در اهواز بردند. گلولهاي که در کنار نخاع من قرار داشت با عمل جراحي خارج کردند و مرا با هواپیما به بیمارستاني در اصفهان منتقل کردند. در آنجا به هوش آمدم و درد زیادي داشتم. من متوسل به امام عصر(عج) شدم. نیمه شب در حالي که از شدت درد اشک می ریختم متوجه شدم که یک نفر با چهرهاي بسیار نوراني بالاي سر من قرار دارد. به من فرمودند: چرا مرا به مادرم قسم ميدهي؟!
ایشان دستشان را روي شکم من گذاشتند. من با وجود پانسمان، دست ایشان را روي شكم خودم احساس کردم! این فرد نوراني مهربان فرمودند: «حال شما خوب است، بلند شو و خدمت کن.» من دیگر کسي را در اتاق خودم ندیدم. مدتي بعد با بدني بهبود یافته مرخص شدم و به مشهد و سپس به جبهه رفتم. آقاي پيروي که حکم پدر براي من داشت، این حرفها را مي زد و من با تعجب گوش مي کردم. صحبتهایشان که تمام شد گفت: بیست سال از آن زمان گذشته و چیز زيادي به سفر من نمانده. پریدم وسط صحبت هایشان و گفتم: این حرفها را نزنید، امیدوارم سالهاي سال سایه شما بالاي سرما باشد. این را هم بگویم که من خيلي خوشحال بودم. بعد از سالها که طعم يتيمي را چشیده بودم، حالا احساس می کردم پدر بالاي سرم است. آقاي پيروي واقعا شخصیت مهربان ودلسوز و پرمحبتي داشت. هربار که با ایشان هم صحبت میشدیم، مرتب شوخي مي کرد و مي خنديديم. اما آن شب طوري که کسی متوجه نشود به من گفت: آقامصطفي، دو سه روز دیگر من هم می روم. من از خدا خواستم تا آنجا که مي توانم به این مردمي که منتظر امام زمان (عج) هستند و زائران امام رضا(ع) خدمت کنم، اما الان مطمئن هستم که زمان سفر من فرا رسیده! من همیشه از خدا خواسته ام که در بستر نمیرم و در حال خدمت به اسلام و نظام شهید شوم. تو هم برایم دعا کن. دیگرخسته شدم. دلم براي حاج محمد و دوستان شهیدم تنگ شده. با ناراحتي گفتم: خواهش می کنم این حرفها را نزنید، من تازه حالم بهتر شده. تحمل این حرفها را ندارم. ایشان دوباره تأکید کرد: من از خدا خواسته ام بدنم روي تخت غسالخانه نرود. همیشه آرزو داشتم از بدنم چيزي براي تشییع و تدفین باقي نماند. مثل شهداي گمنام. مطمئن هستم جنازه اي از من بر نمي گردد که براي تشییع و... اذیت شوید. این مطالب را هم یقین دارم.وصیتنامه هم در کمد من در محل کار قرار دارد. بار دیگر از ایشان خواستم این حرفها را نزنند. واقعا تحمل شنیدنش را نداشتم. این را هم بگویم که حاج ابراهیم پیروی از آن جانبازهايي بود که در خلوت خودش با دوستان شهیدش ارتباطهايي داشت. بارها پس از ماجراي بيماري من، دیده بودم در اتاقش تک و تنها ساعتها نوار صحبتهاي مرا گوش می کرد و اشک می ریخت و با خداي خودش مناجات مي کرد. مي خواستم موضوع را عوض کنم.یادم افتاد نوار صحبتها و سؤالاتي که من در زمان بستري داشتم، دست ایشان بود و به من نميداد. هر وقت درخواست می کردم مي گفت: زماني نوار را به شما می دهم که زمان رفتن من باشد. اصرار کردم نوار را بدهید تا یکبار دیگر گوش کنم. گفت: چشم نوار را آورده ام! این حرف هايي که در روزهاي پاياني بهمن زدند، خيلي مرا نگران کرد. يعني چه اتفاقی در پیش است، آیا در پایان سال ۱۳۸۲ جنگي خواهد شد؟ آن زمان آمریکا عراق را اشغال کردهبود اما تهديدي براي ایران نبود. چطور قرار است ایشان شهید و مفقود شوند!؟ ⬅️.... 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهادت آمدنی نیست، رسیدنی است. باید آن قدر بدوی تا به آن برسی. اگر بنشینی تا بیاید، همه السابقون می‌شوند، می‌روند و تو جا می‌مانی. 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
13.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 💠 با غیرت باش! سلسله جلسات 🔺قسمت پنجم 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷