eitaa logo
امام زادگان عشق
93 دنبال‌کننده
15هزار عکس
4هزار ویدیو
333 فایل
خانواده های معظم شهداء و ایثارگران محله مسجد حضرت زینب علیها سلام . ستاد یادواره امام زادگان عشق ارتباط با مدیر کانال @ya110s تاریخ تاسیس ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از توییتر انقلابی
تو بند قاتل‌ها زیر حکم اعدام بود، این عکس رو از روزنامه کنده بود و بالای عکس بچه هاش زده بود به دیوار. ازش پرسیدیم حاجی رو دوست داشتی؟ زد رو سینه‌اش و گفت: تعصبشو میکشم. گفتیم چرا؟ گفت: چون اون موقعی که من این تو بودم خیالم راحت بود، اون بیرون یکی حواسش به ناموسم هست... 🗣حسین مهدوی نیا @twtenghelabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تغییر ویترین ۱۴ شهید گمنام کوه خضر نبی« علیه السلام » بمناسبت سالروز شهادت حاج قاسم سلیمانی و همرزمان شهیدش. خواهران خادم الشهداء 💠 قرارگاه فرهنگی شهدای گمنام 🆔 https://eitaa.com/joinchat/1267859490C1bae709d73 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی سرلشکر شهید حاج حسین همدانی : نود و ششم بعد از دو سال آقای عزیز جعفری فرمانده نیروی زمینی سپاه خانه ای دو طبقه در خیابان ایران گرفت و از حسین که معاونش بود خواست که طبقه دوم آنجا بنشیند. حسین و آقا عزیز خیلی به هم وابسته بودند و درک متقابلی از کار و مدیریت و خلق و خوی هم داشتند. حسین پذیرفت و ما طبقه بالای آنجا ساکن .شدیم آقای جعفری و خانواده اش هم طبقه پایین خانه خانه ای بزرگ و حیاط دار بود وقتی آقا،عزیز عصرها از سرکار میآمد جارو برمیداشت و حیاط را جارو میکرد من از پشت پنجره طبقه بالا میدیدم که حسین به اصرار میخواست جارو را از دستش بگیرد اما او نمیداد. حسین هم بیکار نمی ماند و آب حوض خالی می.کرد دیدن این صحنه مرا یاد تعریف های حسین از شهید حاج محمود شهبازی در سپاه میانداخت و توی دلم به تواضعش غبطه میخوردم . خیابان ایران یک امتیاز فوق العاده داشت و آن جلسه هفتگی اخلاق حاج آقا مجتبی تهرانی بود هر هفته حسین دست وهب و مهدی را میگرفت و میبرد پای منبر حاج آقا مجتبی وقتی برمیگشت انگار از وسط بهشت خدا ،آمده پر از انرژی بود و از فرط شادی و نشاط توی پوست خودش نمی گنجید یک روز که از کلاس آمد برخلاف همیشه غم توی صورتش موج میزد به جای آن شور و نشاط همیشگی بغض فروخورده ای همراهش بود . آن روز حاج آقا مجتبی روضه غلام سیاهی را خوانده بود که سر بر زانوی سیدالشهدا جان داد حسین آنچه را که حاج آقا مجتبی توی روضه خوانده بود داشت با صدای شکسته ای برایمان نقل میکرد ... 👇👇👇👇👇