#یادگاری_های_رسول
برای سرکشی از خانواده شهدا رفته بودم روستاهای اطراف نهاوند. در یکی از روستاها چندین جا با کلیشه روی دیوار نوشته شده بود «مرگ بر شاه»! به برادر پیرحیاتی نگاه کردم و با خنده پرسیدم: مگه تو روستای شما تازه انقلاب شده؟ این ها یادگاری رسوله. کسی دلش نمی یاد پاکش کنه.
شهید محمدرسول پیرحیاتی
شهادت: 1363/8/11
محل شهادت: درگیری با معاندین ضد انقلاب - بانه-کردستان
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
برنامه اکران و پخش
" #مستند_نیمه_بلند"
ویژه زندگی نامه شهید عارف مدافع حرم محمد حسین سراجی
روز پنج شنبه ۲۹ دی ماه، ساعت ۱۶
در تالار مرکزی شهر به آدرس: انتهای خیابان خاکفرج ، میدان نواب
حضورتان مایه دلگرمی دست اندرکاران این برنامه خواهد بود ....
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#خداحافظ_سالار
روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی سرلشکر شهید حاج حسین همدانی
#قسمت : صد و هشتم
خندید و :گفت «اتفاقاً میخوام
همین کار رو در سطح قوم و خویش شروع کنم مگه میشه حکم خدا و
قرآن
رو که فرموده قرض الحسنه
بدید ترک کرد میشه؟»
عید ،نوروز دل و دماغ دید و بازدید نداشتم. هنوز زیر آوار فشار روحی
اتفاقات سال گذشته مانده بودم اما
حسین برخلاف من خیلی زود به
جریان زندگی برگشت. جذبه معنوی کار برای شهدا، تلاش و تحرک او را حتی بیش از گذشته کرد. مسیر ،همدان تهران را بدون راننده می رفت و می آمد. گاهی نیمه شب میرسید نماز شب میخواند و تا صبح بیدار بود و صبح قبراق و سرحال سر کار می.رفت دلم خوش بود که پس از دو سال زهرا به خانه بخت میرود و داشتیم خودمان را برای تدارک عروسی آماده میکردیم که ایران حالش خراب شد پنج سال از برداشت تومور مغزی او میگذشت و داشت زندگی عادی اش را میکرد که یک باره افتاد و به حالت کما رفت. اول توی بیمارستان بود پزشکان که قطع امید کردند به خانه آوردنش مثل یک تکه گوشت بیحال یک گوشه افتاد. چشمانش باز بود اما هیچ کس را نمی شناخت روزها کنارش مینشستم با این دلخوشی که صدای مرا می شنود از گذشته های شیرین کودکیمان برایش تعریف می کردم؛ از پشت بام های رویایی و زمستانهای سخت و رفتن با مامان سر چشمه برای شستن لباسها و از مدرسه ادب و از سیرک هندی و تفریحاتی که بابا میبرد و از پسرعمه سربه زیر و نجیبی که مهرش به دلم نشست و از روزهای تلخ زندگی که جای شادیها را گرفت .
👇👇👇👇
از مرگ دایی حسین از مریضی مامان و دوا دکترهای
بی نتیجه از مجروحیتهای پی درپی حسین تا مرگ عمه که توی دو سه روز اتفاق افتاد همه را با گریه تعریف میکردم و نگاه به چشمان سفید ایران میانداختم تا با این قصه ها شاید احساسی از درونش بجوشد و
مثل من ببارد اما فقط زل زده بود به یک نقطه نه حرف میزد و نه تکان می.خورد غذا را هم از طریق یک لوله به شکل مایعات از راه بینی داخل معده اش میفرستادند.
این نگاه ثابت رو به آسمان هر چشمی را میگریاند و هر دلی را می سوزاند حتی دل پدرم را که کمتر احساساتی میشد مغرور بود و تودار هنوز نمیدانست که ده سال است که خودش سرطان خون دارد و اگر هم میدانست برایش مردن یا ماندن فرقی نمیکرد اما به ایران که نگاه میکرد فرو میریخت.
هنوز ما توی همدان بودیم که ظرف چند روز صورت پدرم زرد و پژمرده .شد خودش وقتی عید همان سال، طبق رسم هر ساله عیدی درشتی به تک تک فامیل داد گفت: «این آخرین عیدیه که از دستم عیدی میگیرین اگر مرگ عمه غیر منتظره و غافلگیرکننده بود اما رنگ رخسار ،پدرم گواهی میداد که سرطان به تاروپود تنش پنجه انداخته و رفتنی
است. حسین فقط پسر خواهر یا دامادش نبود. تکیه گاهش بود که وقت افتادگی ازش میخواست که دستش را بگیرد. حسین بردش بیمارستان و دکتر دستور بستری داد و آب نخاعش را کشید یک ساعت بعد پدرم پرستارها و دکتر را صدا زد. فکر کردند که میخواهد دردش را بگوید همه آمدند. به دکتر گفت: «بخواب.» به پرستارها گفت: «یالله چرا معطلید آب نخاع شو بکشین تا بفهمه چی کشیدم دکتر و پرستارها خندیدند دکتر روحیهٔ بالای پدرم را دید گفت: «باید شیمی درمانی بشی. پدرم به لهجه
همدانی گفت: «مردن مردنه خِرّ
خرش شیه؟!»
سوزن سرم را از دستش جدا کرد کف اتاق از خون پر شد. به حسین گفت: «بریم» و به ماندن در
بیمارستان و شیمی درمانی تن نداد حسین بارضایت پزشک، او را به خانه برد. بعد از دو سه روز رفت توی حالت كُما و سر یک هفته فوت کرد.
وقتی از سر خاک برگشتم ، کنار تخت ایران نشستم و برایش درددل کردم میگفتم و گریه میکردم صورتم را می چسباندم به صورت مات
و
بی حرکتش و با اشکهام صورتش را
که
خیس میکردم .
حسین
بیقراری ام را میدید به دلداری می گفت: «شک نکن که دایی جان با اون همه کارای خیری که برای غریبه و آشنا کرد ، یه راست رفت وسط
بهشت.»
⬅️ ادامه دارد ....
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
...:
یك شمارھ رو انتخاب
و هدیہتون رو دریافت کُنید :)🌱.
- اول : digipostal.ir/cofa3zi .
- دوم : digipostal.ir/cmdgvds .
- سوم : digipostal.ir/cu961hs .
- چھارم : digipostal.ir/cabb62c .
- پنجم : digipostal.ir/c87kide .
- ششم : digipostal.ir/ceiv42d .
- هفتم : digipostal.ir/csenas8 .
- هشتم : digipostal.ir/cezkkiq .
- نُھم : digipostal.ir/c0enl2t .
- دهم : digipostal.ir/ck0hv4j .
- یازدهم : digipostal.ir/cfir815 .
- دوازدهم : digipostal.ir/cjt5fhz .
- سیزدهم : digipostal.ir/cwbze98 .
- چھاردهم : digipostal.ir/cwpcc6j .
- پانزدهم : digipostal.ir/cjarjqv .
- شانزدهم : digipostal.ir/cpexi3q .
- هفدهم : digipostal.ir/cufmm0j .
- هجدهم : digipostal.ir/c3fxydo.
#چهارشنبه های امام رضایی
#به_تو_از_دور_سلام
زیارت مختصر امام رضا علیه السلام
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اللّٰهِ وَابْنَ وَلِيِّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللّٰهِ وَابْنَ حُجَّتِهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا إِمامَ الْهُدىٰ وَالْعُرْوَةَ الْوُثْقىٰ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ، أَشْهَدُ أَنَّكَ مَضَيْتَ عَلَىٰ مَا مَضىٰ عَلَيْهِ آباؤُكَ الطَّاهِرُونَ صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْهِمْ، لَمْ تُؤْثِرْ عَمىً عَلَىٰ هُدىً، وَلَمْ تَمِلْ مِنْ حَقٍّ إِلىٰ باطِلٍ، وَأَنَّكَ نَصَحْتَ لِلّٰهِ وَ لِرَسُولِهِ، وَأَدَّيْتَ الْأَمانَةَ، فَجَزاكَ اللّٰهُ عَنِ الْإِسْلامِ وَأَهْلِهِ خَيْرَ الْجَزَاءِ، أَتَيْتُكَ بِأَبِي وَأُمِّي زَائِراً عَارِفاً بِحَقِّكَ، مُوالِياً لِأَوْلِيائِكَ، مُعادِياً لِأَعْدائِكَ، فَاشْفَعْ لِي عِنْدَ رَبِّكَ.السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ، أَشْهَدُ أَنَّكَ الْإِمامُ الْهادِي وَالْوَلِيُّ الْمُرْشِدُ، أَبْرَأُ إِلَى اللّٰهِ مِنْ أَعْدائِكَ، وَأَتَقَرَّبُ إِلَى اللّٰهِ بِوِلايَتِكَ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكَ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ.
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷