فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 #میلاد_امام_حسن_عسکری(ع)
♨️توصیه ویژه امام عسکری(ع) به شیعیان
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎙حجت الاسلام #علیرضا_پناهیان
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
میره قدم قدم دلم سامرا حرم کنار سفره کَرم_۲۰۲۳_۱۰_۲۳_۰۸_۳۶_۲۵_۴۵۲.mp3
5.75M
💐میره قدم قدم سامرا ...
🎙حاج سید رضا نریمانی
#ولادت امام عسکری🌸
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🇮🇷🇮🇷 #وقتی_مهتاب_گم_شد 🇮🇷🇮🇷
✒قسمت صد و نهم
📒 فصل نهم
من، مهتاب، مین(۱۹)
مدتی گذشت
حالت بلاتکلیفی خستهام کرد
رفتم پیش علیآقا(چیتسازیان) و گفتم: "حالا که شناسایی نداریم، اجازه بده به گردان پیاده بروم"
او متوجه بود که بعد از شهادت علی محمدی آرام و قرار ندارم
پذیرفت
اما شرط کرد که به اطلاعات عملیات برگردم
حمید رهبر فرمانده گردان مرا به گروهان یکم فرستاد
فرماندهی آن به عهده مظاهر مجیدی بود
او هم مسئولیت یکی از دستهها را به من سپرد
محیط گردان، محیطی متفاوت با اطلاعات عملیات بود
صبح بعد از نماز، صبحگاه داشتیم
ورزش صبحگاهی
بعد صبحانه
و آموزش پشت آموزش
و مانور پشت مانور
شبها هم هنگامه دعا و مناجات و شب زنده داری
از لحاظ معنوی، بچههای گردان مثل نیروهای اطلاعات عملیات بودند
برای خودشان قبر میکندند
شبها داخل قبر میرفتند
اصلاً این کار یک فرهنگ شده بود
بی هیچ پیرایه و پنهانکاری
گاهی هم رنگ شوخی می گرفت
گاهی داخل چادر اجتماعی یکی را با ملافه سفید کفن پوش میکردند
دورش حلقه میزدند یعنی تو مردهای
آنجا صحنههای عجیبی اتفاق میافتاد
گاهی کسی که داخل کفن بود زار زار گریه میکرد
گویی داخل قبر و برزخ است
و گاهی آنقدر میخندید که بچهها با مشت و لگد به جانش میافتادند
بیچارهی دست و پا بسته را تا آنجا که جا داشت میزدند
حس و حال بچههای دور و بر آن فرد کفنپوش هم متفاوت بود
عدهای میخندیدند
و عدهای به یاد قیامت میگریستند.
• ┈┈••••✾•🇮🇷🌹🇮🇷•✾•••┈┈•
📒 فصل دهم
نبرد فاو
سال ۶۴ رسید
بیآنکه بدانیم کی سال تحویل شد
فقط پیام نوروزی امام را که تبلیغات گردان میان بچهها توزیع کرد، فهمیدیم که دو سه روز از سال نو گذشته است
کمکم ذهنم به قدری از بچههای اطلاعات عملیات تیپ دور شد که انگار سالهاست در گردان پیادهام
تنها چیزی که رهایم نمیکرد یاد علی محمدی و آن شب مهتابی بود
بعد از ۴۰ روز که خبری از عملیات نشد، علیآقا سراغم آمد و گفت: "برگرد واحد!"
گفتم: "همین جا میمانم!"
گفت: "با بچههای واحد میرویم همدان منزل شهید علی محمدی"
پای رفتن نداشتم
اما علیآقا قانعم کرد که بیا و گوشهای بنشین و چیزی نگو
وقتی جلوی در خانه علی محمدی رسیدیم، پاهایم سست شد
پدرش کفنپوش جلوی در ایستاده بود و یقه پیراهن سیاه از کفن بیرون زده بود
چشمش که به من افتاد، بلندبلند گریست و گفت:
"ای رفیق! علی من چه شد؟! چرا پسرم را نیاوردی؟!"
بهتزده به زمین خیره شدم
درونم غوغا بود
میخواستم بگویم: "دور از عدالت خدا بود که علی شهید نشود!"
میخواستم فریاد بزنم: "به خدا تمام وجود من با او در همان میدان مین جا مانده است"
میخواستم بگویم: "به خدا تنها بودم! و اگر تنها هم نبودم، آوردن پیکر علی از آن معرکه محال بود."
رفتیم داخل اطاق نشستیم
علی آقا از خصوصیات علی محمدی و نحوه شهادتش آن قدر دلنشین و محزون گفت که خاطره به سمت روضه رفت
چراغ ها خاموش شد و تاریک ...
موقع خداحافظی پدر علی جلوی در ایستاده و بدرقهمان کرد.
یاد انگشتر علی افتادم
آن را به پدرش دادم
گرفت
روی چشمش کشید
گریه کرد و آرام شد
🔗 ادامه دارد ...
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
💐 #داستانک_مهدوی به مناسبت ایام ولادت امام حسن عسکری علیهالسلام؛
▫️آمده بود دیدن امام،
امام از فرمودههای رسول خدا صلی الله علیه وآله برایش میگفت؛
...از اینکه هرکس یتیمی را نگهداری کند خدا حافظش خواهد بود؛
از اینکه هرکس یتیمی را نوازش کند،
به تعداد موهای سر آن یتیم، قصرهای بهشتی نصیبش خواهد شد...
سپس امام عسکری علیهالسلام فرمود:
اما یتیمتر از کودکِ پدر مرده،
کسی است که از امامش دور افتاده باشد؛
نه راهی به محضر امامش دارد،
نه احکام دینش را میداند...
هدایت چنین کسی، ثوابش مثل بر دامن نشاندن یتیم است...
کسی که او را هدایت کند،
در بهشت همنشین ما خواهد بود.✨
📚تفسیر امام عسکری علیهالسلام، ص۳۳۸.
#یاری_حضرت
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#پنهان_در_برف
در بحبوحه عملیات «بیت المقدس ۲» در ساعات ابتدایی اولین روز از بهمن ماه ۶۶، طی درگیری هایی در منطقه کوهستانی ماووت عراق، این دو شهید بزرگوار و تعدادی از نیروهای گردان عمار لشکر ۲۷ حضرت رسول (ص) در تاریکی شب توسط تیربار عراقی به شهادت میرسند.
به جهت گره خوردن کار و لزوم عقب نشینی سریع نیروها، ابتدا پیکر مطهر این عزیزان رو در همان منطقه، زیر برف پنهان می کنند و به عقب برمی گردند اما آقا عطا (نفر وسط) و چند نفر دیگه می مانند تا به هر شکلی شده پیکر جامانده دوستانشون رو برگردونن.
در طی روشنی روز حرکتی نداشتند چون دشمن نسبت به منطقه تسلط و دید کاملی پیداکرده بود، لذا با بهرهگیری از تاریکی شب و در اوج برف و سرمای کوهستانی منطقه، ابدان مطهر شهدا رو با مشکلات بسیاری روی دوششون حمل کرده و به عقب منتقل میکنند
سه شبانه روز طول میکشه تا به نیروهای خودی برسند و پیکرها رو تحویل بدن، که اونجا این عکس به یادگار می ماند.
«هدیه کنیم به روح مطهر همه ی شهدا خصوصا این شهیدان عزیز
صلوات بر محمد و آل محمد (ص)»
#شهید_حجت_مقدم
#شهید_مالک_اوزم_چلویی
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات