eitaa logo
امام زادگان عشق
93 دنبال‌کننده
15هزار عکس
4هزار ویدیو
333 فایل
خانواده های معظم شهداء و ایثارگران محله مسجد حضرت زینب علیها سلام . ستاد یادواره امام زادگان عشق ارتباط با مدیر کانال @ya110s تاریخ تاسیس ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام علیکم جهت مشارکت در مراسم شبی با شهداء مورخه ۱۳۹۹/۱۲/۱۳ می توانید کمک های نقدی خود را به شماره کارت واریز نمائید . اجرتان با شهیدان 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
با سلام و احترام به ؛ بزرگداشت ۲۳ شهید اسفند ماه محلمون چهارشنبه ۱۳ اسفند ماه بعد از نماز عشاء مسجد حضرت زینب علیها السلام 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷〰🌷〰🇮🇷〰🌷〰🌷 💠 حالا عکس بگیر !! حاج قاسم، همیشه از دوربین فراری بود. دوست نداشت از او عکس و فیلم گرفته شود. در مواجهه با ما که کار ثبت عکس را انجام میدادیم، همیشه با ناراحتی میگفت: نگیر، نگیر! گاهی حتی کار به برخوردهای شدید و تند می رسید. البته بعدش از ما دلجویی می کرد. یکبار بعد از این اتفاق،صورت مرا بوسید و گفت: بوسیدمت که بدانی دوستت دارم، مثل پسرم. اما من هم معذوریتهایی دارم. معذوریتهای حاج قاسم اما فقط برای مناطق عملیاتی و ماموریتهای حساس بود. وقتی موقعیتهای خاصی مثل دیدار با خانواده ی شهدا پیش می آمد، رفتارش کاملا تغییر میکرد. در این مواقع، خودش از عکس گرفتن استقبال می کرد. دست دور گردن فرزندشهید مدافع حرم می انداخت و می گفت: حالا بگیر. یکی از مشهورترین عکسهایی که از حاج قاسم گرفتم، سه سال قبل در مراسم دانش آموختگی افسران دردانشگاه امام حسین (ع)بود. آن عکس،حاج قاسم را در موقعیتی نشان میدهد که ایشان در مقابل رهبرمعظم انقلاب اسلامی، یک دستشان را به نشانه ی احترام نظامی، کنار سر گرفته و دست دیگرشان را به نشانه ی ارادت و احترام قلبی، روی سینه گذاشته اند شاید این، خلاف عرف و ادب نظامی بـود، اما نشان دهنده ی ادب و ارادت قلبی ویژه و تواضع خاص مالک اشتر نسبت به فرمانده ی کل قوا بود.آنعکس، خیلی دیده شد و دست به دست چرخید و مشهور شد. 💢روایت یک عکاس از 15سال همراهی با حاج قاسم 📚من هستم ... 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
۱۵ آقا مصطفی با ملایمت گفت: «تقصیر ما نیست متأسفانه بزرگترهای ما نتونستن دین رو به فرزندان‌شون تفهیم کنن.» صبح روز بعد کل خانواده بسیج شدند و ظرف‌های شب قبل را شستند. جارو کردند. قاشق‌های استیل را شمردند. دیس‌های مرغ‌خوری را خشک کردند. همه را گذاشتند داخل دیگ‌های مسی و تحویل آشپزخانه دادند. بعدازظهر تقریبا همۀ کارها انجام شده بود. آقامصطفی گفت: «بریم بیرون؟» پرسیدم: «کجا؟» گفت: «کوه خواجه!» گفتم: «اتفاقا من هم خیلی وقته نرفتم.» سوار تاکسی شده و یک راست بالای کوه پیاده شدیم. ایستادیم و به اطراف چشم دوختیم. بلندترین ارتفاع این ناحیه همین کوه سیاه‌رنگی بود که بالایش ایستاده بودیم. از آنجا می‌توانستیم درختچه‌های بادام کوهی، درختان بلند گز و درختان قطور بنه را در پهنای دشت ببینیم. آقامصطفی گفت: «شنیدم روی این کوه بر زرتشت پیامبر وحی نازل می‌شده و آتشکدۀ اینجا بیش از هزارسال قدمت داره!» پرسیدم: «آتشکده‌ها چه نقشی داشتن؟» گفت: «قدیم‌ها آتش مقدس بوده و گردهمایی‌های مذهبی اغلب در ارتفاعات و دور آتش شکل می‌گرفته. جالبه که این کوه نقطۀ اشتراکی داره بین پیروان سه دین زرتشتی، مسیحی و مسلمان. شاید به همین دلیله که همۀ سال به خصوص عید نوروز افراد زیادی برای زیارت و بازدید میان اینجا.» آقامصطفی با افسوس به دریاچۀ هامون نگاه کرد و گفت: «این دریاچه زمانی بزرگترین دریاچۀ آب شیرین ایران بود. یادمه بچگی‌هام اینجا اومدم. اون موقع روی سطح دریاچه پُر بود از پرنده‌های مهاجر!» گفتم:« من از نیزارهای بلندش یادمه» گفت: «بخشی از صنایع دستی زابل رو همونگفت: «بخشی از صنایع دستی زابل رو همون نی‌ها تأمین می‌کرد، اما متأسفانه در آینده‌ای نزدیک جز تالاب‌های کوچک فصلی چیزی ازش باقی نمی‌مونه.» از آن بالا نگاه کردم به سطح کم‌عمق آب، به ساحلی که هر روز به وسعتش افزوده می‌شد و به این فکر کردم که برای نسل‌های بعدی انگار افسانه است که بگویم این کوهِ ذوزنقه‌ای‌شکل در سال‌های پُرآبی، همچون جزیره‌ای بوده داخل دریاچۀ هامون. در رأس کوه ابتدا وارد آرامگاه خواجه‌غلتان شدیم. عمارتی بود مستطیل‌شکل و گنبدی، که یک قبر سه متری در وسط آن قرار داشت. نشستیم کنار مقبره و فاتحه خواندیم. از مرقد خواجه که بیرون آمدیم، آقامصطفی دستم را گرفت و گفت: «بیا بریم داخل، این غول خشتی رو از نزدیک ببینیم.» در کنار هم از پلکان سنگی پایین آمدیم و از دیدن معبد بودایی، آتشکده، قلعهچهل‌دختر، کهن‌دژ و نقش‌های برجسته روی رواق‌ها لذت بردیم. کم‌کم به دامنۀ کوه رسیدیم. هوا سرد بود اما نه آن‌قدر که نشود سوار قایق شد و دوری روی دریاچه زد. از همان روزهای اول، اخلاق خوب و محبت بی‌دریغ آقامصطفی باعث شد در دل همه به‌خصوص مادرم جا باز کند. یک شب که شستن ظرف‌ها نوبت من بود، آقامصطفی آمد کمکم. من می‌شستم او آب می‌کشید. این صحنه خیلی روی مادرم تأثیر گذاشته بود. روز بعد گفت: «زینب از طرف تو خیالم راحت شد. شوهر خوب و دل‌سوزی داری. دیگه از اینکه داری میری توی شهر غربت زندگی کنی نگران نیستم. مطمئنم خوشبخت میشی.» ⬅️ ادامه دارد ..... 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
46 ⭕️ یکی دیگه از دلایل شکست در امتحانات الهی اینه که ما رابطه درستی با خدا نداریم... گاهی اصلا "حسن ظن به پروردگار نداریم"... 💢 اصلا با اخلاق خدا آشنا نیستیم.... 🌺💕 خداوند مهربان میفرماید عزیز دلم نترس از مشکلات... من کمکت میکنم... من دستتو میگیرم... آروم باش... به من توکل کن... به من تکیه کن... من برای تو کافی هستم... من هزاران برابر از پدر و مادرت مهربان ترم... 💢 ولی ماها زیاد امیدی به رحمت و نصرت پروردگار نداریم.. ⭕️ اتفاقا اگه کسی به یاری خدا ایمان نداشته باشه، خداوند هم میگه پس منم دیگه بهت کمک نمیکنم... برو تا در امتحاناتت شکست بخوری... ❇️ به میزانی که انسان به یاری پروردگار ایمان داشته باشه خداوند هم بهش کمک خواهد کرد تا در امتحاناتش موفق بشه. یه سوال؟! الان ما چقدر به رحمت پروردگار امید داریم؟ 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نامه سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی درباره حضور در صحن حضرت زینب علیها السلام توسط دختر گرامیشان خانم فاطمه سلیمانی را یاد کنیم با ذکر 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
78.Naba.01-05.mp3
3.08M
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 🌺 🌺 🌸 تفسیر قطره ای🌸 💐 💐 استاد گرانقدر حجت الاسلام و المسلمین 🌸- نباء🌸 💐 1-5💐 💐 💐 🌿ثواب این تفسیر هدیه به ارواح طیبه شهداء بویژه سردار حاج قاسم سلیمانی و همرزمانش - امام شهداء و اموات🌿 هر روز با تفسیر یکی از سوره های جزء ۳۰قرآن کریم توسط استاد حجه الاسلام والمسلمین قرائتی در 👇👇👇👇👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab🇮🇷〰〰〰〰🌷