『🕊شهیدزینب کمایی』
هشتم خرداد ۱۳۴۶ در شهر آبادان به دنیا آمد.
مادر بزرگ او نامش را میترا گذاشت، از همان کودکی علاقه ای به نامش نداشت و میگفت زینب صدایش کنند.
آن زمان به خاطر جنگ ابادان، به اصفهان رفتند.
زینب خیلی به شهدا علاقه داشت و همیشه
میگفت:
"شهادت فقط در جبهه جنگ نیست، اگر انسان برای خدا کار کند و به یاد او باشد و بمیرد، شهید است.."
در سال ۱۳۶۰ یک راهپیمایی علیه بی حجاب ها راه افتاد که او مسئول جمع آوری بچه های مدرسه برای شرکت در راهپیمایی شد، منافقین از همانجا زیر نظرش داشتند..
در اسفند همان سال برای نماز به مسجد رفت و آن آخرین نماز زینب شد، در راه بازگشت به خانه او را با چادرش خفه کردند و به شهادت رساندند.🕊❤️
#رفیق_آسمانی
#شارژر_روح
°•|مرواریدهای شهر💗🐚|•°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*مجری👈از نتانیاهو می پرسد : سه کشور را نام ببرید که از آنها می ترسی👉پاسخ را از خودش بشنوید...( تا کور شود هر آنکه نتواند دید!)
#اجرکالله_یاصاحبالزمان عج💔🖤
خادم امام عسکری میگه: دیدم اون لحظه ی آخر، آقا با اشاره داره میگه، با زحمت داره میگه: یه ظرف آب برام بیار، میگه ظرف آب رو آوُردم خدمتِ آقا رسوندم، به دستِ آقام دادم، دیدم آقا ظرفِ آب رو برداشت، نزدیک دهان آوُرد، اینقدر این بدن ضعف داره، این قدر این کاسه ی آب به دندان آقا خورد دید نمیتونه آب رو بنوشه، به من فرمود: برو حجره ی بغل، یه پسرِ کوچکی میبینی در سجده است، پسرم مهدی است، صداش بزن بیاد،
بگو: لحظه ی احتضار باباتِ، بیا بالا سرش💔
میگه: رفتم توی حجره، دیدم در سجده است، داره با خدا مناجات میکنه، صبر کردم، نماز آقا که تمام شد گفتم: آقاجان! پدرتون فرمودن بیایید، لحظه ی آخرِ...
امامِ پنچ ساله اومد، سرِ بابارو به دامن گرفت، آروم آروم، جرعه جرعه آب به دهان بابا ریخت، لحظه ی آخر از این آب نوشید امامِ عسکری
رسمِ دنیا بر اینه لحظه ی آخر پسر سَرِ پدر رو به بالین میگیره...
اما میگن کربلا رسم عوض شد، دیدن ابی عبدالله داره با سَرِ زانو خودش رو میرسونه به میدون، همه با انگشت دارن حسین رو بهم نشون میدن، بالای سَرِ علی اکبر که رسید، ارباب مقاتل نوشتن:"صاحَ سَبعَ مَرّات" یعنی فریاد میزد:"وا وَلَداه!" پسرم!...😭😭😭
امامِ عسکری تشنه جون نداد، همین برا ما بس،
اما شهید کربلا تشنه جون داد، چه خبر بود کربلا، یه نفرم دلش برا این شهید مظلوم نسوخت، اما نه یه نفر سوخت، میگه: دیدم یه صدا از گودال میاد:"اَنَاالعَطشان" یه صدای محزونی میاد: مادر تشنمه... هلال میگه: دلم سوخت برا ابی عبدالله، گفتم: من برم به دادِ حسین برسم، یه سپر داشتم آبش کردم، رفتم برم تویِ گودال، میگه: یه وقت دیدم شمر داره از تویِ گودال بیرون میاد، گفت: هلال کجا داری میری؟ گفتم: مگه نمیشنوی صدای پسرِ فاطمه رو؟ هی صدا میزنه آی جگرم داره میسوزه...
گفت: هلال دیر اومدی، من سیرابش کردم، من کارش رو تمام کردم، دیدم دست و پاش داره میلرزه
گفتم: تو اینقدر سنگ دل هستی که از چیزی نمیترسی، چرا بدنت داره میلرزه، گفت: هلال! توی گودی قتلگاه فقط من بودم و حسین، اما دیدم یه صدای زنونه ای میاد، هی میگه:"بُنَیَّ!" پسرم! " قَتَلوکَ وَ مِنَ الماءِ مَنَعوکَ" حسین...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای کاش فقط با دشمن اصلی میجنگیدیم!
#ایران_قوی
" بنیان مرصوص"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واکنش مردم به بدل رهبر انقلاب!
سوال از مردم...ایا بدل رهبر در کشور هست
ایا کشور های خارجی این حرفو در شبکه هاشون رسانه ای کردن شما قبول دارید؟
جواب مردم عزیز را ببینید👌👌
هدایت شده از °|⚘کانال شهیدان شهر هرند⚘|°