📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۱۸) 🌟 ادامه ی کتاب : 3⃣بخش سوم : محبت شهيد به فاميل‌ها و بستگان 🖊آقاي امین خانی-پسردایی شهید کنکور داده بودم و دلشوره داشتم که قبول می‌شوم یا نه. حدود يك ماه از شهادت عباس گذشته بود. روزهای سختی را می‌گذراندم. شهادت عباس برایم سنگین بود. روزهایی را یادم می‌آمد که برای دیدن پدرم و مادربزرگمان به ورامین می‌آمد و مثل یک معلم مهربان و دلسوز مرا راهنمایی می‌کرد. به او وابسته و دلبسته شده بودم. یک شب خواب عباس را ديدم و بعد ها كه اين رویا برايم تعبير شد خيلي برايم عجيب بود. دیدم عباس در حیاط یک دانشگاه ایستاده و یک جعبه شیرینی به من می‌دهد و تبریک می‌گوید. مدتي بعد نتایج کنکور اعلان شد و من انتخاب رشته كردم و در نهايت در رشته كامپيوتر دانشگاه دامغان قبول شدم. روز ثبت نام راهی دامغان شدم. وقتي وارد دانشگاه شدم دیدم حیاط دانشگاه برایم خيلي آشناست. ناگهان آن خواب به خاطرم آمد. عباس و آن جعبه شیرینی و حياط دانشگاه. آن حیاط دانشگاه،  همین جا بود.

🌟فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ مَا آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا ۖ وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا هُمْ فِي شِقَاقٍ ۖ فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ ۚ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ🌟 📗آیه 137 سوره بقره 🌟اگر آنها به مانند آنچه شما به آن ايمان آورده‌ايد ايمان بياورند، هدايت يافته اند؛ ‌‌و اگر سرپيچى كنند، از حقّ جدا شده‌اند و خداوند، شَرّ آنها را از تو دفع مى‌كند؛ ‌ و اوست شنواى دانا.🌟 👇 📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۱۹) 🌟 ادامه ی کتاب : 3⃣بخش سوم : محبت شهيد به فاميل‌ها و بستگان 🖊خانم نجفي – زن‌دایی شهید دغدغه داشتم که پسرم امین، در کنکور سراسری در کدام شهر و دانشگاه پذیرفته می‌شود. وقتی خبر قبولی‌اش در کنکور را به من داد، پرسیدم:«چه رشته‌ای و کدام شهر؟» گفت: «رشته کامپیوتر، شهرستان دامغان» با نگرانی به او گفتم: «دامغان؟!» و اضطراب و ناراحتی‌ام بیش‌تر شد. دائم به خوابگاه و دوستانش فکر می‌کردم. شب و روز فکرم درگیر بود و حوصله هیچ کاری را نداشتم. سه ماهی از شهادت عباس می‌گذشت. به او گفتم: «همان‌طور که وقتی زنده بودی  راهنمای امین بودی، حالا هم هوای او را داشته باش.» یک شب در عالم رویا دیدم که بالای کوهی ایستاده‌ام و عباس با لباس نظامی از پایین کوه بالا مي آيد. وقتی من را دید، لبخند زد و کاغذی را به من داد. من کاغذ را باز کردم و دیدم که در تمام صفحه آیات قرآن نوشته شده است. من آیات را خواندم اما صبح که از خواب بیدار شدم هرچه فکر کردم، اول آیه را به خاطر نیاوردم، فقط چند کلمه‌ای به ذهنم رسید: «فسیکفیکهم‌الله و هو‌السمیع‌العلیم.» با جستجو آن کلمات را پیدا کردم، آیه 137 سوره بقره. ترجمه آیه چنین بود:«خداوند شما را از شر و آسیب آن‌ها نگاه می‌دارد؛ چه او دعای اهل ایمان را می‌شنود و به حال همه آگاه است.» ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۲۰) 🌟 ادامه ی کتاب : 3⃣بخش سوم : محبت شهيد به فاميل‌ها و بستگان 🖊آقاي امین خانی- پسردایی شهید در شهرستان دامغان در رشته کامپیوتر مشغول به تحصیل بودم.  یک‌ روز مادرم از ورامین با من تماس گرفت و بین صحبت‌ها گفت:« نماز اول وقت بخون تا خدا بهت توفیق بده که بتونی بعد از دانشگاه یه کار خوب پیدا کنی و به اسلام و مسلمین خدمت کنی...» صحبتمان که تمام شد، گوشی را زمین گذاشتم و گفتم خدا خیرت بدهد! آن‌ها که نمازشان را اول وقت خوانده‌اند، الان بیکارند! شب در عالم رویا دیدم که در یک گلزار شهدا هستم و به دنبال مزار عباس می‌گردم؛ اما ناگهان خود عباس را رو برویم دیدم. به طرفم آمد و دستم را گرفت. فردی با یک چهره نورانی هم در کنار او حضور داشت. عباس به آن فرد گفت:«به امین بگو کسی که نماز اول وقت بخونه چه اجری داره»آن فرد گفت: «کسی که نماز اول وقت بخونه، خدا يه كار خوبي قسمتش ميكنه» حالا بیش‌تر از قبل یقین دارم که شهدا، از آن‌چه در دل‌های ما می‌گذرد آگاهند... ادامه دارد ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

یه مدینه یه بقیعه💔 یه امامی که حرم نداره💔 🏴شهادت امام سجاد(ع) را محضر مولا صاحب الزمان عج و شما محبین آن حضرت تسلیت عرض میکنیم

آه کربلا💔 #محرم #حسین‌جانم

🔰 تبلیغ بسیار ارزنده و شایسته تقدیر حجاب و امام حسین در متروی تهران 🔺 خدایا من حسین علیه السلام را دوست دارم. ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄

✉️ ؛ این‌گونه که به خود مےپیچے گویا مےخواهے جان به جان آفرین تسلیم نمایے !💔 ـــــ ــ یک جمله توصیف ِ مقتل از حال ِ امام ، خود روضه مفصلےست از مظلومیت و داغ ِ نشستـه بـر دل ِ مـولایمـان ؛ امـام سجاد (؏) !💔

حرم لازم تواین محرم😢🥀😔

کی شود دریا به پوزی سنگ نجس

🎥 ماجرای دیدار تاریخی حاج قاسم با شهید حججی!