.
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۴۵)
🌟 ادامه ی کتاب :
3⃣بخش سوم : محبت شهيد به
فاميلها و بستگان
🖊زنعموی شهید
دلم میخواست تعطیلات تابستان ۱۳۹۷ را برای دیدار با پدر و مادرم در شهرستان رضوان شهر در استان گيلان بگذرانیم اما دهه کرامت در پیش بود و همسرم، مسئولیت راهاندازی موکب امام رضا(علیهالسلام) و پخت و پز را بر عهده گرفته بود و میگفت: «قرار است از مسافرانی که به زیارت امام رضا(علیهالسلام) میروند و در این دهه از شهر سمنان عبور میکنند، پذیرایی کنیم.»
سفرمان به رضوان شهر به تعویق افتاد. در دهه كرامت هر روز همسرم و تعدادی از محبان اهلبیت(ع) در موکب امام رضا(علیهالسلام) حاضر میشدند و در هر وعده به ۱۶۰۰ نفر غذا میدادند. من هم بخشی از کار پذیرایی را انجام میدادم. در همان ایام، عباس را در خواب دیدم که بلوز سبز خوشرنگ و شلوار کرمرنگی به تن دارد و جلوی درِ یک آسانسور ایستاده است. گفت:«زنعمو...! عمو و دوستانش خیلی زحمت میکشن، ۷۰۰ تا غذا هم کافیه. قبول باشه انشاءالله» در خواب میدانستم که عباس شهید شده است. سوالات زیادی از او پرسیدم که بيشترشان از خاطرم رفته است اما سوال آخرم را خوب به خاطر دارم:«تو رو خدا وایستا یه چیزی بگم! با این بار گناهی که روی دوش ماست، امام رضا(علیهالسلام) این خدمات ما رو قبول میکنه؟» از ته دل خندید، درِ آسانسور را باز کرد و گفت:
«زنعمو! شما گناهان خودتون رو میبینی، رأفت و مهرباني امام رضا(علیهالسلام) رو نمیبینی...»
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۴۶)
🌟 ادامه ی کتاب :
3⃣بخش سوم : محبت شهيد به
فاميلها و بستگان
🖊مادر شهید
روز پنجشنبه اواخر آذر ماه سال ۱۳۹۷ بود. سر مزار فرزندم بودم. خانمی نزديك من آمد و گفت شما مادر شهید عباس دانشگر هستید؟ گفتم بله. بعد از احوالپرسی گفت درود بر شما که چنین فرزندی را تربیت کردی، که در راه اسلام شهید شده است. گفت من پسری هجده ساله دارم. یک مدتی آشفتگی روحی روانی داشت. از آشنایان شنیده بودم که در این مزار، شهید عباس دانشگر به زائرانش محبت میکند.
من دو سه هفته قبل برای اولین بار به این امامزاده آمدم. به شهيد شما متوسل شدم و به او گفتم خوب شدن بچهام را از تو می خواهم. طولی نکشید که بچه ام خوب شد و امروز هم برای تشکر و قدردانی به زیارت شهید آمده ام.
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۴۷)
🌟 ادامه ی کتاب :
3⃣بخش سوم : محبت شهيد به
فاميلها و بستگان
🖊مادربزرگ شهید
اواخر آذرماه سال 1397 بود. تصمیم گرفتم برای پنج تن از سرداران شهید هشت سال دفاع مقدس(شهید چمران، شهید بروجردی، شهید همت، شهید متوسلیان و شهید علي هاشمی) یک ختم قرآن بخوانم.
روز اول یک جزء از قرآن را خواندم. بین صفحات قرآن تصویر نوه ام عباس را دیدم با خودم گفتم عباس هم ششمی!
شب در عالم رویا دیدم که زنگ در خانه به صدا درآمد. در را که باز کردم با چهره خندان عباس روبرو شدم. احوالپرسی کرد و گفت:«بی بی جان! می خوام برم زیارت حضرت عبدالعظیم.» من هم گفتم مدتی است که به زیارت ایشان نرفته ام، من هم می آیم. تا خواستیم از خانه بیرون برویم، دیدم دو تا از نوه هایم هم همراه ما هستند.
بین راه، همه جا سرسبز و خرم بود و درختان سر به فلک کشیده که زیر آن درختان، آب شفاف و زلالی جاری بود، آن قدر زلال که سنگریزه های کف جوی آب دیده می شد. به یک درخت توت رسیدیم. سه نوع توت داشت، سفید و سیاه و قرمز.
عباس درخت توت را تکان داد و توت ها به زمین ریختند. در حال خوردن توت ها بودیم که عباس گفت:«وقت اذانه! بیایيد وضو بگیریم، نماز اول وقت بخونیم». این را گفت و خودش پیش قدم شد و کنار جوی آب وضو گرفت. من هم آماده شدم تا وضو بگیرم.
صداي زنگ خانه مرا از خواب بيدار كرد. پسرم بود. به او گفتم داشتم الان خواب عباس را مي ديدم ميخواستيم با هم به زيارت حضرت عبدالعظيم حسني برويم. او گفت اتفاقا فردا روز بیست و یکم آذرماه، مصادف با چهارم ربیع الثانی، روز ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) است.
ادامه دارد...
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۴۸)
🌟 ادامه ی کتاب :
3⃣بخش سوم : محبت شهيد به
فاميلها و بستگان
🖊مادر شهید
صبح جمعهاي بود که بر سر مزار فرزندم، عباس، حاضر شده بودم. دیدم گلدانی سر مزارش هست و یک برگه کاغذ در بین برگهای گل جلب توجه میکند. برگه را برداشتم. کارنامهي تحصيلي يك دانشآموز بود. نام و نشانی از صاحب کارنامه پیدا نبود؛. احساس کردم مال هرکس که هست نخواسته شناخته شود. از عنوان درسهایش فهمیدم باید دبیرستانی باشد. با نگاه کردن به کارنامه هم خوشحال شدم و هم تعجب کردم. همه نمراتش ۲۰ بود. معدلش هم ۲۰ شده بود؛ اما با خواندن دلنوشتهاي که در پشت کارنامه نوشته شده بود متاثر شدم:
«شهید عباس جان ... این کارنامه منه، آوردم تو ببینی با معدل ۲۰ . ولی من این معدل رو وقتی میخوام که هم مامانم و هم بابای گلم از دخترشون راضی باشند. برام دعا کن تا اخلاقمم ۲۰ بشه... برام دعا کن از ته دلت که عاقبت بخیر بشم. من هم تلاش میکنم. پانزدهم اسفند میرم مشهد. به یادت هستم. دعا کن من هم شهید بشم.»
26/11/1397 16:10
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۴۹)
🌟 ادامه ی کتاب :
3⃣بخش سوم : محبت شهيد به
فاميلها و بستگان
🖊پدر شهيد:
اواخر بهمن ماه 1397 بود. یک روز خادم امامزاده علی اشرف(ع) به من زنگ زد. گفت: یکی از دوستان عباس از شهر اصفهان آمده و یک جعبه گز برای شما آورده است. هرچه به او اصرار کردم که شماره تماسی به من بدهد تا پدر شهید با شما تماس بگیرد قبول نکرد.
چند روز بعد به امامزاده رفتم. خادم شیرینی گز را به من داد. من سر مزار شهیدان تعارف کردم. دیدم داخل جعبه شیرینی، یک نامه ای است.
نامه را خواندم. متوجه شدم که ایشان يك قولي به شهيد داده. گويا لغزشي از او سر زده، حالا به سر مزار آمده تا شهید کمکش کند.
بخشی از آن نامه به اين شرح است:
«بسم الله الرحمن الرحیم
سلام آقای دانشگر. سر مزار شهید آمده ام. می خواستم به خانه تان بیایم روم نشد. از شما یک درخواست داشتم. از پسرت آقا عباس برام حلالیت بطلب. چون خیلی بی حرمتی کردم. به خدا بهش شرمنده ام. پشیمانم. ازش بخواه حلالم کند. از این که دستم را محکم بگیره نگذاره دوباره گمراه بشم. محبت عباس شما در دل من جاي گرفت خیلی خیلی دوستش دارم. احساس می کنم همیشه در کنارم است. ازش بخواه یک همسر خوب نصیبم شود و دستم را بگیرد و عاقبت در راه خدا شهید بشم. چه بگویم؟ دلم درد و سوز و گداز دارد و پشیمانم که بندگی خدا را نکرده ام. ممنونم.
در ضمن سلام من را هم به مادر آقا عباس برسونيد.
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۵۰)
🌟 ادامه ی کتاب :
3⃣بخش سوم : محبت شهيد به
فاميلها و بستگان
🖊خانم نجفی - زن دایی شهید
اواخر سال ۱۳۹۷ بود. یک شب در عالم رویا عباس را دیدم. به او گفتم التماس دعا دارم. ما را فراموش نکن. گفت بروید به سردار سلیمانی التماس دعا بگویید. جايگاه و منزلت او در اين عالم بسيار رفيع و بلند است.
وقتی از خواب بیدار شدم به سردار سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران بسيار علاقهمند شدم. با خود گفتم او در راه دفاع از اسلام و مردم مظلوم و مسلمان عراق، سوریه، لبنان و فلسطين جانفشانی کرده است و آن جايگاه، مزد زحمات و مجاهدتهاي او در راه خداست.
وقتی خبر شهادت سردار دلها حاج قاسم سليماني را در سیزدهم دی ماه سال ۱۳۹۸ شنیدم به ياد خوابم افتادم و وقتي تشييع پیکر با شکوه و با عظمت او را از تلویزیون دیدم آن جايگاه بلندي كه عباس در خواب به من گفته بود برايم معني شد.
ادامه دارد ...
#یادشهداباصلوات
#کتاب_تاثیرنگاه_شهید
°بسمرَبّالشهدآوالصدیقین
اسلام علیک یا صاحب زمان ♥️🤚🏻
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#شادی_روح_شهدا_صلوات
#الله_اکبر
🖤صلوات بر حضرت سید الشهدا (علیه السلام)🖤
♥️اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ .
🖤پروردگارا درود فرست بر محمد و آل محمد.
♥️و صَلِّ عَلَى الْحُسَيْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِيدِ الرَّشِيدِ.
🖤و درود و رحمت فرست بر حسين مظلوم شهيد شجاع.
♥️قتِيلِ الْعَبَرَاتِ وَ أَسِيرِ الْكُرُبَاتِ.
🖤كشته اشك چشم خلق و اسير محنتها.
♥️صلاَةً نَامِيَةً زَاكِيَةً مُبَارَكَةً.
🖤رحمت و درودى بر آن حضرت فرست كه دايم
♥️در افزايش و نیکو و با بركت باشد.
♥️يصْعَدُ أَوَّلُهَا وَ لاَ يَنْفَدُ آخِرُهَا أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ
🖤عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلاَدِ أَنْبِيَائِكَ الْمُرْسَلِينَ يَا إِلَهَ الْعَالَمِينَ
♥️كه اول آن درود به آسمان صعود كند و انتها نداشته
🖤تا ابد باقى باشد. نيكوترين درود و رحمتى كه
♥️بر يكى از فرزندان پيغمبران مرسلت فرستى
🖤اى پروردگار عالمیان.
15.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
💚حرم مطهر #امام_حسین
علیه السلام
و یاران با وفایش
زیارت می کنیم قربة الی الله
💚اَلسلامُ علی الحُسین
💚وعلی علی بن الحُسین
💚وَعلی اُولاد الـحسین
💚وعَلی اصحاب الحسین