🌹امروز صلواتی ختم میکنیم به نیت خشنودی امام زمان(عج) در روزعید میلاد باسعادت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام
💚 تبریک به امام زمان💚
سلامتی حضرت حجت
و تعجیل در امر فرج
🌹بر عسکری آن نور ولایت صلوات
🌹بر آن گل گلزار رسالت صلوات
🌹خواهی که خدا گناه تو عفو کند
🌹 بفرست بر آن روح کرامت صلوات
🌹الّلهُمّ صل علْی محَمَّدو
🌹آل محَمَّدوعَجِّل فرَجَهُم
🌹عیدتان مبارک
┄┄┅┅┅❅⚘❅┅┅┅┄┄
https://eitaa.com/shahidanshahedanezendeh
🗓۱۴۰۴/۰۷/۲۱
🍒وقتی گیلاس با بند باریکش به درخت متصل است
همه عوامل در جهت رشدش در تلاشند..
▫️باد باعث طراوتش میشود
▫️آب باعث رشدش میشود
▫️و آفتاب پختگی و کمال میبخشد
👌اما …
به محض پاره شدن آن بند و جدا شدن از درخت،
▫️آب باعث گندیدگی
▫️باد باعث پلاسیدگی
▫️و آفتاب باعث پوسیدگی و ازبین رفتن طراوتش میشود..
👈بنده بودن یعنی همین، یعنی بند به خدا بودن، که اگر این بند پاره شد، دیگر همه عوامل در نابودی ما مؤثر خواهد بود.
✅پول ، قدرت، شهرت، زیبایی و ...
تا بند به خداییم برای رشد ما، مفید و بسیار هم خوب است اما به محض جدا شدن بند بندگی، همه آن عوامل باعث تباهی و فساد ما می شود.
علامه حسن زاده آملی ره
⚘سلام ودرود خدابرشما
شروع هفته تون همراه با یادو شکر وحضور پر مهر
یگانه رب العالمین
عیدتان مبارک
⚘️درود خدا برشهدا⚘️
💚یامهدی ادرکنی
چه زیبابودسربندها
هرکدام انگارباخودهزاران رازداشتند
⚘️هر کس سراغ خدا را گرفت
و دلش تنگ بود
آدرس #شهدا
را به او بدهید ...
خدایا بال پرواز میخواهم تا آسمان شهدا🤲
💚اللهم عجل لولیک الفرج
🤲التماس دعا🤲
عاقبتمون شهدایی
نگاهخدابهزندگیمون
⚘️یادشهداباذکرصلوات
⚘️اَللّهُمَّ _صَلِّ_ عَلی _مُحَمَّدٍ _وَ_
⚘️آلِ _مُحَمَّدٍ _وَ_عَجِّلْ _فَرَجَهُم_
┄┄┅┅┅❅⚘️❅┅┅┅┄┄
https://eitaa.com/shahidanshahedanezendeh
7.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹ملائک از تو آسمون اومدن
✨تموم کوچه ها چراغونیه
🌹امام هادی داره عیدی میده
✨چشمای شوق همه بارونیه
🌹میلادامام حسن عسکری علیه السلام به محضر امام زمان ارواحنا له الفداه و تمام شیعیان حضرتش تهنیت باد
💚اَلَّلهُم عجِّل لِوَلیِک الفرَج🤲
💚امام زمان
💚بحقحضرتزینبسلاماللهعلیها
2.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴● ڪلام_شـهید
وقتی انسانی به خدا وصل شد،
همهاش میشود مغناطیس الهی،
جذب میکند، این شهید است.
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی⚘🕊⚘
⚘یادشهداباذکرصلوات
⚘اَللّهُمَّ _صَلِّ_ عَلی _مُحَمَّدٍ _وَ_
⚘آلِ _مُحَمَّدٍ _وَ_عَجِّلْ _فَرَجَهُم_
┄┄┅┅┅❅⚘❅┅┅┅┄┄
https://eitaa.com/shahidanshahedanezendeh
📌به نظرشما کدام شهید جذاب تر است و انسان را متحول می کند؟
📌انتخاب
خیلی سخته،
درسته...؟
⚘
👈 شهیدی که نشانی قبر خود را داد
شهید حمید (حسین) عرب نژاد
⚘
👈 شهیدی که قرضهای شخص بدهکاری را بدون آنکه فرد بدهکار بداند پرداخت کرد.
شهید سید مرتضی دادگر درمزاری
⚘
👈 شهیدی که بدنش با اسیدهم از بین نرفت و پس از ۱۶ سال با پیکر سالم به میهن بازگشت
شهید محمدرضا شفیعی
⚘
👈 شهیدی که از بهشت برای فرزندش نامه نوشت
شهید محمود رضا ساعتیان
⚘
👈 شهیدی که عراقی ها برایش ختم گرفتند
شهید عباس صابری
⚘
👈 شهیدی که روز تولدش شهید شد
شهید سید مجتبی علمدار
⚘
👈 شهیدی که هرهفته مادرش را سر قبر صدا میزد
شهید مستجاب الدعوه سید مهدی غزالی
⚘
👈 شهیدی که لحظه خاکسپاریش خندید
شهید علیرضا حقیقت
⚘
👈 شهیدی که غرور امریکایی ها را شکست
شهید نادر مهدوی
⚘
👈 شهیدی که عکسش در اتاق رهبر است
شهید هادی ثنایی مقدم ۱۵ ساله
⚘
👈 شهیدی که پیکرش هنگام نبش قبر سالم بود
شهید رخشانی از شهدای قبل از انقلاب که توسط ساواک شهید شد
⚘
👈 شهیدی که بعد از ده سال قبرش را نبش و تعمیر نموده و دیدند که بدنش کاملا" سالم و حتی خون تازه از آن می آید !
شهید عبدالنبی یحیایی اهل شهر تنگ ارم دشتستان.
⚘
👈 شهیدی که سید حسن نصرالله سخنرانی خود را به نام او نامگذاری کرد
شهید احمد علی یحیی
⚘
👈 شهیدی که قبرش بوی گلاب میدهد
شهید سیداحمد پلارک
⚘
👈 شهیدی که پیکرش را کسی تحویل نگرفت
شهید رجبعلی غلامی از افغانستان
⚘
👈 شهیدی که سر بی تنش سخن گفت
شهید علی اکبر دهقان
⚘
👈 شهیدی که بخاطر فاش نکردن رمز بی سیم بدنش قطعه قطعه شد
شهید بروجعلی شکری
⚘
👈 شهیدی که با وجود اینکه بدنش به استخوان تبدیل شده بود اما پاهایش درون پوتین سالم بود
شهید محمدحسین شیرزاد نیلساز
⚘
👈 شهیدی که عاشورا متولد شد واربعین به شهادت رسید
شهید مهدی خندان
⚘
👈 شهیدی که با پیشانی بند "یاحسین شهید" به شهادت رسید و ایرانی بودنش محرز شد
از شهدای گمنام هستند
⚘
👈 شهیدی که بر بدنش عکس یک زن خالکوبی بود
ایشان از شهدای غواص بودند و دوست نداشت کسی ان تصویر را ببیند برای همین جاویدالاثر شدند و پیکرشان در اروند ماند و علیرغم ذکر داستانشان همرزمانشان اسم ایشان را ذکر نکردند
⚘
👈 شهیدی که بحرمت مادرش در قبر خندید
شهید حاج اکبر صادقی
⚘
👈 شهیدی که در شب عملیات به تک تک اعضا گردان گفت که سرنوشت شما چه خواهد شد ، شهادت ، اسارت و زنده ماندن و در وصیت خود نوشت ای برادر عراقی که مرا به درجه شهادت رساندی اولین کسی را که در ان دنیا شفاعت می کنم تو هستی چرا که مرا به این درجه رساندی
شهید حاج علی محمدی پور
فرمانده گردان ۴۱۲ رفسنجان .
⚘
👈 شهیدی که باصلابت واستوارومقاوم مانندمولایش امام حسین(ع)سرش راداعشی های خبیث مظلومانه ازتن جداکردند شهید محسن آقای حججی
و چه بسیارند
⚘نثار ارواح طیبه شهدا سهم شما۱۴صلوات
⚘اللهم صل علی محمد و
⚘آل محمد وعجل فرجهم
⚘🍃⚘🍃⚘🍃⚘🍃⚘🍃⚘
آری
بخوانید و لذت ببرید که ما اکنون به حرمت خون چه شهیدانی داریم نفس می کشیم و احساس امنیت و آرامش می کنیم
⚘با احترام؛ارسالی شما
⚘🍃⚘🍃⚘🍃⚘🍃⚘🍃⚘
20.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘ یک بند انگشت...
♥️ننه علی؛ مادر شهیدان امیر و علی شاهآبادی؛
این کوچهها به اسم سه تا شهید، دو تا شهیده، اونوقت ما از یک بند انگشت دریغ میکنیم؟
فردا همین انگشت شهادت میده ....
⚘این داستان یک #مادر شهید است
خدا کند که در روز قیامت شرمنده این مادر نشویم...🤲
♥️مادر بزرگواربه خاطر همه ی کم وکاستی وکوتاهی مان مارا ببخش
👈از امروز به لطف یکی از اعضای محترم کانال داستان ننه علی در کانال شهیدان شاهدان زنده بارگذاری خواهد شد.
⚘با ما همراه شوید⚘
🔴●از تماشای این عکس معروفش، سیر نمی شویم. جوان زیبای داخل سنگر که روی پیکر هم رزمش افتاده و هر دو به شهادت رسیده بودند، هر چشمی را گرفتار خود می کند. اما این شهید، راه و رسم ننه علی اش را پیش گرفته بود...
📖 #قصه_ننه_علی
✍به قلم: مرتضی اسدی
♥️روایت زندگی زهرا همایونی؛
مادر شهیدان امیر_و_علی_شاه_آبادی
درکانال شهیدان شاهدان زنده تقدیم به شما
┄┄┅┅┅❅⚘❅┅┅┅┄┄
https://eitaa.com/shahidanshahedanezendeh
📿وسط جبهه
بهش گفتم بچه!
الان چه وقتِ #نماز خواندنه؟
گفت: از کجا معلوم دیگه وقت کنم
و شروع کرد نماز خواندن ....
السلامعلیکمورحمةاللهوبرکاته را که گفت
یک خمپاره آمد و بُردش ....
⚘یادشهداباذکرصلوات
⚘اَللّهُمَّ _صَلِّ_ عَلی _مُحَمَّدٍ _وَ_
⚘آلِ _مُحَمَّدٍ _وَ_عَجِّلْ _فَرَجَهُم_
⚘با احترام ارسالی شما⚘
┄┄┅┅┅❅⚘❅┅┅┅┄┄
https://eitaa.com/shahidanshahedanezendeh
👈قصه ننه علی
🔴 فصل اول : خداحافظ بهار!
قسمت اول
به طرفم حمله کرد، تعادلم را از دست دادم و از پله های طبقه اول پرت
شدم. خدا رحم کرد دست و پایم نشکست! سرم گیج می رفت. حسین از پله ها
پایین آمد؛ اشاره کردم، برگردد. میدانست هروقت من و پدرش دعوا می کنیم،
او حق دخالت ندارد. صدای گریه ی امیر از داخل خانه بلند شد. رجب به
طرفم آمد؛ گفتم حتما ترسیده و میخواهد دلجویی کند. گوشه ی لباسم را
گرفت، پیراهنم را دور گردنم پیچید و مرا روی زمین تا جلوی در حیاط کشاند.
دست و پا می زدم، نفسم بالا نمی آمد، کم مانده بود خفه شوم. از زمین بلندم
کرد و با پای برهنه هُلم داد بیرون خانه و در را پشت سرم بست. بلند شدم، آرام
چند ضربه به در زدم و گفتم: «رجب! باز کن. شبه بی انصاف! یه چادر بده سرم
کنم. » زنجیر پشت در را انداخت و چراغهای خانه را خاموش کرد.
پشت در نشستم. از خجالت سرم را پایین میانداختم تا رهگذری صورتم را
نبیند. پیش خودم گفتم: «اینم عاقبت تو زهرا! مردم با این سر و وضع ببیننت
چه فکری میکنن؟! » یکی دو ساعتی کنار پیاده رو نشستم. آخر شب کسی جز من در خیابان دیده نمیشد. سرما به جانم افتاده بود. گاهی چند قدم راه می رفتم
تا دست و پایم خشک نشود.
ماشین پلیس از کنارم رد شد و کمی جلوتر توقف کرد.
♥️ روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهیدان #امیر_و_علی_شاه_آبادی