eitaa logo
شهیدان شاهدان زنده
212 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
4.7هزار ویدیو
6 فایل
⚘️امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره شهدا کمترازشهادت نیست امام خامنه ای مدظله العالی روزانه ۱۰۰ صلوات هدیه به روح پرفتوح تمام شهدا سهم شما ۵صلوات کپی مطالب کانال آزاد با ذکر صلوات ┄┄┅┅┅❅⚘️❅┅┅┅┄┄
مشاهده در ایتا
دانلود
انار برایتان شکسته ایم که غممان را به این بهانه برایتان دانه دانه بگوییم 🌿⚘️🌱🌿⚘️🌱🌿⚘️🌱🌿⚘️ ⚘️ انار خوران شب یلدا ! ⚘️اصلا جبهه همه چیزش متفاوت بوده! حتی انارخوری در شب یلدا ! ⚘️در این شب های سرد که دور کرسی ، آهان ببخشید اشتباه گفتم: دور مودم و وای فای نشستیم و هرکدام سرمان به دوستان مجازی خودمون گرمه، یاد اونا بخیر که بدون اینکه بدونیم یا بهمون پیامک بدن، یا توی شبکه های مجازی عکس سلفی "من و ترکش یهویی" بذارن! توی سخت ترین و سردترین و زیر آتش خمپاره، یاد ما بودند! یادشون بخیر ⚘️شادی اونایی که رفتند و سلامتی اونایی که هنوز هستند و می سوزند و می سازند، تا عاقبت بخیر بشن""" صلوات """ ⚘️یادشهداباصلوات ⚘️اَللّهُمَّ _صَلِّ_ عَلی _مُحَمَّدٍ _وَ_ ⚘️آلِ _مُحَمَّدٍ _وَ_عَجِّلْ _فَرَجَهُم_ ┄┄┅┅┅❅⚘️❅┅┅┅┄┄ https://eitaa.com/shahidanshahedanezendeh
📜 خاطره ای از شب یلدای زمستان ۱۳۶۵ در جبهه 📆 سال ۶۵ و در شب یلدای آن سال ما در منطقه "علی شرقی، علی غربی" و تپه ۱۶۰ بین دهلران و موسیان ایران و مرز عراق در سنگری تنها به وسعت شش متر و در فاصله کمتر از ۱۰۰ متری با نیروهای عراقی بودیم و چون در تیررس عراقی‌ها بودیم سقف سنگر را بسیار پائین آورده بودیم تا از دور دیده نشود. ♦️ در آن شب ۱۵ نفر بودیم و چون سنگرمان کوچک بود به سختی کنار یکدیگر نشستیم. اما سفره‌ای پهن کردیم و توی آن آینه، قرآن، کاسه آب و اسلحه گذاشتیم و عکس همرزمان شهیدمان را هم به کنارشان قرار دادیم؛ آن سفره شب یلدا هیچگاه از ذهنم پاک نمی‌شود و شب خاطره‌انگیزی شد. ♦️در آن شب توسط یکی از بچه‌های اهواز، هندوانه‌ای تهیه شد، من نیز تخمه و پسته‌ای که یک ماه قبل وقتی در مرخصی بودم تهیه کردم، را توی سفره گذاشتم و بچه‌های شمال هم چند دانه ازگیل و گلابی جنگلی آوردند. سوغات بچه‌های طارم زنجان هم زیتون بود. ♦️بیوک آذری زبان نیز نُقل‌های معروف و خوشمزه از ارومیه آورده بود و خلاصه هر کسی به نحوی نقشی در آماده‌ کردن سفره شب یلدا آن هم در شرایط سخت منطقه و در فاصله کمتر از ۱۰۰ متر با عراقی‌ها ایفا کرد. ♦️ اینها همه در شرایطی بود که ما باید برنامه‌مان در ۴۰ دقیقه تمام می‌شد و به دلیل نزدیکی با نیروهای عراقی نگهبانی هم می‌دادیم. ♦️قرار بود سه روز بعد از آن شب به یادماندنی عملیات بزرگ "نهر عنبر" توسط نیروهای ارتش، سپاه و بسیج در منطقه دهلران و موسیان علیه نیروهای عراقی انجام شود. ♦️ آن شب در کنار سفره یلدا هرکس در فضای صمیمی لطیفه‌ای شیرین یا خاطره‌ای از دوست شهید خودش تعریف می‌کرد. ♦️در پایان همگی با خواندن دو رکعت نماز از خدای بزرگ خواستیم تا در این شب که جزء فرهنگ ملی و باستانی ما است و خانواده‌های ایرانی در کنار هم جمع‌ شده‌اند ما را دعا کنند تا در این عملیات مهم پیروز شویم. ♦️ چه حالت روحانی و وصف‌ناشدنی بود وقتی بچه‌ها با دادن نامه خود به یکدیگر وصیت می‌کردند هرکس که زودتر شهید شد دیگری نامه‌اش را به خانواده‌اش برساند و این عملیات هم با پیروزی ما همراه شد. ⚘️یادشهداباصلوات ⚘️اَللّهُمَّ _صَلِّ_ عَلی _مُحَمَّدٍ _وَ_ ⚘️آلِ _مُحَمَّدٍ _وَ_عَجِّلْ _فَرَجَهُم_ ┄┄┅┅┅❅⚘️❅┅┅┅┄┄ https://eitaa.com/shahidanshahedanezendeh
7.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ متفاوت شب یلدا یلداتون مهدوی 🤲🤲🤲 ارسالی جناب آقای امیر مسعود شیر خان_ تهران https://eitaa.com/farhang_mazandaran
🍉 ♦️چند روز مانده بود آذر ماه تمام بشه که دسر انار دادند. (البته خود این دسر هم داستانی دارد. فکر نکنید بهترین میوه را می‌دادند، حرف حرف می‌آورد، همین جا فقط با ذکر یک خاطره کوچک بگویم که دسر اسرا چه کیفیتی داشت. یک روز که دسر سیب دادند، سرباز مادر مرده و عقب افتاده عراقی که فکر می‌کرد به ما خیلی خوش می‌گذرد و انگار ما از آفریقا آمدیم و چیزی به خودمان ندیدیم، از پشت پنجره با لحنی تحقیرآمیز به ارشد آسایشگاه ۳ گفت: «مرتضی تو ایران از این سیب‌ها هست؟» ♦️مرتضی که هر جاست خدا نگهدارش باشد، گفت: «نه سیدی!» سرباز عراقی با خوشحالی پرسید: «نیست؟ تو ایران سیب نیست؟» مرتضی گفت: «سیدی تو ایران از این سیب‌ها نیست، آخه ما این سیب‌ها رو می‌دیم خر بخوره و اصلاً کسی این‌ها رو از زیر درخت جمع نمی‌کنه.» سرباز عراقی که فهمید چقدر بدبخت هستند، با عصبانیت گفت: «قرشمال یالا امشی امشی!» حال متوجه شدید دسر چه کیفیتی داشت؟!) ♦️بله گفتم به ما انار دسر دادند که به هر دو نفر یک انار می‌رسید و معمولاً هر کس که با کسی بیشتر جفت و جور بود، دسرشان را با هم تقسیم می‌کردند.» آن روز شاید کمتر کسی فکر می‌کرد که چند شب دیگر شب یلدا است، به همین خاطر چون امکانات نگهداری نداشتیم، تقریباً همه بچه‌های آسایشگاه انارشون را خوردند، بجز دو تا از بچه‌های یزد به نام‌های محمدرضا میرجلیلی و محمدرضا جعفری، که میرجلیلی سرما خورده بود و بدحال بود و میلش نمی‌کشید. به همین خاطر جعفری هم معرفت نشان داد و انار را نگه داشت تا محمدرضا خوب بشود. ♦️این قضیه گذشت تا این‌که شب یلدا بچه‌ها یادشان افتاد که کاش انارها را نخورده بودند. در همین لحظه جعفری رو کرد به ارشد آسایشگاه، حجت‌الله تیموری و گفت: «ما انارمون رو نخوردیم.» در این لحظه، شالچی، معاون تیموری که فردی خوش‌فکر و منظم بود، سریع انار را گرفت و آن را دان کرد و به بچه‌ها گفت همه لیوان‌هاشان را آماده کنند، بچه‌ها که اصلاً انتظارش را نداشتند، دیدند که شالچی به هر نفر فکر کنم دو یا سه دانه انار داد و گفت: «بچه‌ها خدا رسوند؛ اینم میوه شب یلدا!» ♦️انگار دنیا را به ما دادند. همین که مزه دهان بچه‌ها عوض شد خیلی خوشحال شدن و همه با هم می‌گفتند: «فردا به بقیه آسایشگاه‌ها می‌گیم که ما شب یلدا گرفتیم و قسم‌مون راسته که میوه خوردیم.» یادش به خیر تا چند روز از این اتفاق به خوشی یاد می‌کردیم و فکر کنم این خاطره از یاد کمتر کسی از بچه‌های آسایشگاه ۲، قاطع ۲، کمپ ۹ رمادیه رفته باشد. البته آن شب بچه‌ها نهایت استفاده را هم کردند و نمازهای قضا بجا آوردند، قرآن ختم کردند و فال حافظ گرفتند.... راوی: آزاده سرافراز محمود نانکلی
همتی به بلندای داشتند . . . آنان کہ خاکی بودند و بی ادعا . . . 🌱🍉🌱🍉 🌱🍉🌱🍉🌱 👆🌴دزفول، سال ۱۳۶۵ - پادگان شهید مدنی، واحد تبلیغات لشکر ۳۲ انصارالحسین(ع)همدان ⚘️یادشهداباصلوات ⚘️اَللّهُمَّ _صَلِّ_ عَلی _مُحَمَّدٍ _وَ_ ⚘️آلِ _مُحَمَّدٍ _وَ_عَجِّلْ _فَرَجَهُم_ ┄┄┅┅┅❅⚘️❅┅┅┅┄┄ https://eitaa.com/shahidanshahedanezendeh