اگر میخواهید
در شبهای قدر دعای مستجاب داشته باشید...
#شهدا را شفیع قرار دهید🥀
#مقاممعظمرهبری
#حرفِدل 🌱
🌸🌹🌸
#دلنوشته
خدایا؛
چطوری؟
چخبر؟
خسته ڪه نشدی از ما ..
نا امید نشی ها ،
هنوز به شبای قدر دل بستیم ..
شاید امشب ادم شدم :)🌙
#آخرین_شب_قدر
#خدا_امشب_دستمونو_بگیر
خدایا
حالا ما مانده ایم و سرنوشت یک سالمان که همه به دست تو رقم میخورد
ای کاش در سرنوشت امسالمان بنویسی
(شاهد ظهور مهدی)
یا غیاث المستغیثین
تویی که فریاد دل همه را میدانی
پس به فریاد دلمان برس🌸🤲🏻💔
دعای روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان:
«اللَّهُمَّ اغْسِلْني فيهِ مِنَ الذُّنُوبِ، وَ طَهِّرْني فيهِ مِنَ العُيُوبِ، وَ امْتَحِنْ قَلبي فيهِ بِتَقْوَى القُلُوبِ، يامُقيلَ عَثَراتِ المُذنِبين»
خدایا! در این روز مرا از گناهان پاکیزه گردان و از هر عیب و نقصی پاک ساز و دلم را در آزمایش، رتبه دلهای اهل تقوی بخش، ای پذیرنده عذر لغزشهای گناهکاران!
#شهید_اصغر_پاشاپور رو یادتونه؟
دنبال ماشین حاج قاسم میدویید میگفت حاجی جلو نرو خطرناکه.
حاج قاسم میگفت زشته اصغرآقا
منو از دو تا تیر و ترکش میترسونی...
اوایل کرونا به شهادت رسید و به حاجقاسم پیوست...
+ خب بالاخره امروز، بعد چند ماه تشییع جنازهشه...
شادی روحش صلوات بفرستید♥️
+چجوریازدنیادلکَندی...؟!
-انتخابکردم...!!
+چیرو...؟!
-بینآخرتودنیا؛یکیباقیودیگریفنا...!!
#کاشدلبکنیم...💔
#شهادت
•{اظـہار محبٺ بهـ همســر نشانہ ایمان اسٺ...😍❤️}•
نامہ #امامخمینے بهـ همسرشون :❣
تصدقٺ شوم ؛الهے قربانت بروم؛ در این مدٺ ڪه مبتلاے جدایـے از آن نورچشم عزیزو قوت قلبم گردیدم متذڪر شماهستم و صورٺ زیبایٺ در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شمارا به سلامت و خوش در پناه
خودش حفظ ڪند. ♥️🌱•°
#عکسبازشود
#عشقپاڪ
💫🍃انـگـار کـه یـک کـوه
سـفـر کـرده از ایـن دشـت ؛
انـقـدر کـه خـالـی شـده بـعـد از #تـــو
جـهـانـم...
#بیقرار
#آقـاعــــآرف
#الـتـمـاس_دعـایشـهـادت
#دلتنگی
💟همیشه میگن تا سه نشه بازی نشه ، در مورد عارف جان این حرف مصداق پیدا کرد و در سومین اعزام به آنچه می خواست رسید ، با اینکه خیلی جوون بود و سراپا شور و نشاط ، اما عاشق شهادت بود و به این یقین رسیده بود که شهادت آغازیست بی پایان ❤️
هر وقت میومد ، فیلم هایی رو که گرفته بود به من نشون میداد هر کدوم از فیلمها رو که می گذاشت کلی با ذوق و اشتیاق اون صحنه رو توصیف میکرد و از حال و هوای این صحنه برامون تعریف میکرد .
از اعزام دوم که برگشت با اینکه مجروح شده بود اما چیزی نمیگفت ، من یادم نیست که چطوری متوجه شدم که مجروح شده ،
فکرکنم بطور اتفاقی از دهان حاجیعلی خدابیامرز بیرون اومد و بعدش هم مجبور شد که توضیح بده که در عملیات آزاد سازی نوبل الزهرا در حین عملیات ، قلب نازنینش توسط تکفیریها نشانه میرود ، اما از اونجایی که باطری بیسمش در خشاب سمت چپش بوده ، تیر به خشاب اصابت میکنه و کمونه میکنه و از سمت راست سینه خارج میشه.و در همان عملیات چندتا از بهترین دوستان و همرزمانش رو از دست میده .
عارف جان بعد از برگشت از اعزام دوم با توجه به شناختی که ازش داشتم و میدونستم خیلی بچه ی سرزنده و شوخ و بانشاطی هست اما یک تغییر رو درونش حس میکردم .
انگار جامونده بود ،🕊
انگار بی قرار بود ، 🕊
انگار .................
مرتب میرفت اهواز سر مزار همرزمان سفر کرده اش و یا به خانوادهاشون سر می زد .
اگر بخوام حال و هواش رو توصیف کنم ، مثل کبوتری بود که عاشق پرواز هست اما توی یک قفس کوچیک گذاشتنش ،
*عارف جان عاشق شده بود*❤️
(به نقل از عموی بزرگوارشهید)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
علت انتخاب نام عارف از زبان پدر بزرگوار شهید