هدایت شده از Death_To_Israel
4_6030640627731924723.mp3
2.37M
🔊
🎼 پادڪست بســیار زیـبا
🎤حجت الاسلام پناهــیان
✅ #تــوجه_به_نــماز
⏱ ۳ دقـــیقه و ۳۷ ثانـــیه
🌺 #نشـرپـیامصـدقهجـاریهاست
👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2590638082Cd5b472439f
4_5875087800012898653.mp3
9.62M
#صوت_دعای_عهد🌹
الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💖
•═• •• 🌺••◈☘◈••🌺 •• •═
@shahid_arefkayedkhordeh
°°°°°°○🌸○🌸○🌸○°°°°°°
هدایت شده از •| احیاء |•
1_3088562.mp3
5.34M
🔊 بشنوید...
صوت حماسی
مداحی شور ویژه شهدا🌷
عکس رفیق شهیدم🌷تقدیم به شهدای مدافع حرم
# حاج امیرکرمانشاهی
@ahya313
هدایت شده از •| احیاء |•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با آزاد سازی دو شهرک شیعه نشین نبل و الزهرا درواقع یه تودهنی خوب به دهن عربستان و امریکا و اسراییل زدیم 😊
این دو شهرک که حدود ۶۰ هزار نفر جمعیت داشت به مدت چهار سال درمحاصره اشغالگران بود وشکست محاصره این دو شهرک، ابهت دروغین دواعش رو ازبین برد🍂
@ahya313
هدایت شده از •| احیاء |•
وقتی از سوریه برگشتم خیلی دلتنگ دوستان شهیدم میشدم و احساس میکردم که از آنها جا ماندم💔
هر هفته به خانواده شهدا و مزارشان سر میزدم❣
@ahya313
هدایت شده از •| احیاء |•
عشق به اهل بیت و تمنای وصال هرلحظه درمن بیشترو بیشتر میشد💔
حال یک جامانده را جامانده میداند فقط🕊❣
@ahya313
هدایت شده از •| احیاء |•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاشقان رفتند و چشم اشكبارى ماند و من
از غم بی حاصلیها، كوله بارى ماند و من💔
واى من ياراى رفتن داشت روزى پاى من
كاروان در كاروان رفتند و بارى ماند و من💔
نبض شوراى شقايقها همه عشق است و داغ
داغ بر دل بی شقايق روزگارى ماند و من💔
@ahya313
هدایت شده از •| احیاء |•
#دلتنگی
💟 «گر نگهدار من آن است که من میدانم/ شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد».
این جملهاش هر روز در ذهنم میپیچید. هر روز برایش صلوات میفرستادم و آیتالکرسی میخواندم. با اینکه همیشه بانشاط و روحیه بود ولی وقتی برگشت آنقدر نشاط روحی پیدا کرده بود که تا بهحال او را اینگونه ندیده بودم😊
شوق زیادی برای دوباره رفتن داشت
(به نقل ازمادربزرگوارشهید)
┄┅═✧**❁♥️❁**✧═┅┄
http://eitaa.com/joinchat/48693266C2c20772f9d
هدایت شده از •| احیاء |•
#دلتنگی
💟همیشه میگن تا سه نشه بازی نشه ، در مورد عارف جان این حرف مصداق پیدا کرد و در سومین اعزام به آنچه می خواست رسید ، با اینکه خیلی جوون بود و سراپا شور و نشاط ، اما عاشق شهادت بود و به این یقین رسیده بود که شهادت آغازیست بی پایان ❤️
هر وقت میومد ، فیلم هایی رو که گرفته بود به من نشون میداد هر کدوم از فیلمها رو که می گذاشت کلی با ذوق و اشتیاق اون صحنه رو توصیف میکرد و از حال و هوای این صحنه برامون تعریف میکرد .
از اعزام دوم که برگشت با اینکه مجروح شده بود اما چیزی نمیگفت ، من یادم نیست که چطوری متوجه شدم که مجروح شده ،
فکرکنم بطور اتفاقی از دهان حاجیعلی خدابیامرز بیرون اومد و بعدش هم مجبور شد که توضیح بده که در عملیات آزاد سازی نوبل الزهرا در حین عملیات ، قلب نازنینش توسط تکفیریها نشانه میرود ، اما از اونجایی که باطری بیسمش در خشاب سمت چپش بوده ، تیر به خشاب اصابت میکنه و کمونه میکنه و از سمت راست سینه خارج میشه.و در همان عملیات چندتا از بهترین دوستان و همرزمانش رو از دست میده .
عارف جان بعد از برگشت از اعزام دوم با توجه به شناختی که ازش داشتم و میدونستم خیلی بچه ی سرزنده و شوخ و بانشاطی هست اما یک تغییر رو درونش حس میکردم .
انگار جامونده بود ،🕊
انگار بی قرار بود ، 🕊
انگار .................
مرتب میرفت اهواز سر مزار همرزمان سفر کرده اش و یا به خانوادهاشون سر می زد .
اگر بخوام حال و هواش رو توصیف کنم ، مثل کبوتری بود که عاشق پرواز هست اما توی یک قفس کوچیک گذاشتنش ،
*عارف جان عاشق شده بود*❤️
(به نقل از عموی بزرگوارشهید)
┄┅═✧**❁♥️❁**✧═┅┄
http://eitaa.com/joinchat/48693266C2c20772f9d