🌸 ⃟ ⃟☁️ #تَــلَنـگـرآنـــهـ🌸 ⃟ ⃟☁️
✅ فقط_روی_خدا_حساب_کن🙏
یعنی چی که فقط روی خدا حساب باز کنم؟🤔
🌹یعنی اینکه کسی کارت رو انجام نداد ناراحت نشو ...
به خودت بگو خدا درست میکنه...
🌹یعنی اینکه کسی تهدیدت کرد
نترس ...
به خودت بگو من به خدای درونم وصلم کسی نمی تونه بهم آسیب بزنه...
🌹یعنی اینکه اگه کسی که دوسش داری به هر دلیلی ترکت کرد
بگو خدا یکی دیگه رو بهتر از این میاره توی زندگیم..
🌹یعنی اینکه زمانی مشکلی توی کسب و کارت داری و مضطربی،
آرامشت رو حفظ کن، روی ذهنت حساب نکن...
بگو خدا جواب مشکل رو از درون خود مشکل بهم می گه...
🌹یعنی اینکه زمانی که همه به خاطر اهدافت مسخرت میکنن
دلسرد نشو....
با خودت بگو یه حامی دارم که همیشه باهامه نیازی به کس دیگه ای ندارم...
🌹یعنی اینکه قبل از هر کاری به قلبت رجوع کن بخواه که بهترین راهنمایی رو بهت کنه و زمانی که از خطری هشدار داد ازش پیروی کن.
#اللهمعجللولیک_الفرج
همیشه آدم با چیزایی کـه
خیلی دوست داره امتحان میشه!
#شهید_مصطفی_صدرزاده♥️
#تلنگࢪانه
بعضی وقتاخیلیزوددیرمیشه
یهجاخوندم
نوشتهبودشیطانمیگه
منکاریمیکنمکهآدمادر
حسرتِگذشتشون
الانشونمازدستبدن 🙂💔
🌹⃟🕊️
.
.
+محفلهاۍانسباقرآندرحوزه...
واڪنونچقدرعطرحضورتدرآنحوالیڪماست...:))
.
.
#شهید_آرمان_علی_وردی
#شهیدانه
@shahidarmanaliverdiiii
✨͜͡🕊
.
.
آنچہدرغیبتت،ایدوستبہمنمیگذرد
نتوانمڪہحڪایتڪنم،الّابہحضور🥀
.
.
#شهید_آرمان_علی_وردی
#رفیق_شهیدم
#شهیدانه
@shahidarmanaliverdiiii
🌹⃟🕊️
.
.
دانشجویۍڪہطلبہشد
طلبہاۍڪہ، سرافرازشد...❤️
.
.
#شهید_آرمان_علی_وردی
#شهیدانه
@shahidarmanaliverdiiii
✨͜͡🕊
.
.
رهروان این راه...
نہ پیر بودند و نہ سیر شده از این دنیا؛
تنها عاشـ♡ـق بودند :))
.
.
#شهید_آرمان_علی_وردی
#شهیدانه
@shahidarmanaliverdiiii
5.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨✋🏻
آنچہمہماست
حفظراهشہداست..،
یعنےپاسدارےازخونشہدا !
اینوظیفہاولماست؛)
.
.
#شهید_آرمان_علی_وردی
#آرمان_عزیز
شهیدانه💔
فاطمه مغنیه خواهر شهید جهاد مغنیه میگوید:
مادرمن یک زن فوق العاده است ، خبر شهادت بابا که رسید رفت دو رکعت نماز خواند... همه ی ما را مادرمان آرام کرد ، بدون اینکه حرفی مستقیم به ما بزند ، وقتی دید در مواجهه با پیکر بابا بی تاب شدیم خطاب به جنازه بابا گفت :
الحمدالله که وقتی شهید شدی کسی خانواده ات را به اسارت نگرفت و به ما جسارت نمی کند😭😭...
همین یک جمله ما را آنقدر خجالت داد که آرام شدیم .
بعد خودش رفت و وقتی مراسم تشیع برگزار میشد ، یک ساعت در قبری که برای بابا آماده کرده بودند ماند و قرآن و زیارت عاشورا خواند خبر شهادت جهاد را هم که شنید همین طور ...
دلم سوخت وقتی برادرم جهاد رو دیدم ...
مثل بابا شده بود ...
خون ها رو شسته بودند ولی جای زخم هاو پارگی ها بود ، جای کبودی و خون مردگی ها ...:
تصاویر شهادت بابا و جهاد باهم یکی شده بودن و ی لحظه به نظرم رسید من دیگه نمیتونم تحمل کنم ...
باز مادر غیر مستقیم من و مصطفی رو آروم کرد .
وقتی صورت جهاد رو بوسید ، گفت :
ببین دشمن چه بلایی سر جهادم آورده ؟! ، البته هنوز به" اربا اربا " نرسیده😭 ...
باز خجالت آروممون کرد.... 😥
هدیه بروح جمیع شــــهـدا
بخصوص شهیدان "عماد و جهاد" مغنیه
صلوات❤️