eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.6هزار دنبال‌کننده
33.8هزار عکس
33.3هزار ویدیو
87 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال شهید ابراهیم هادی
💔 #رمان_دلارام_من #قسمت_صد_و_سیزده دلخورم از دستش، او الان باید باشد، باید! باید پدری باشد که تص
💔 سکوت میکند، جواب نمیدهم؛ نمیشود با همین چند کلمه جواب داد، مخصوصا وقتی در عمل انجام شده قرار گرفته ام و مغزم فقط حروف اضافه(از، به، با، که و...) را تشخیص میدهد! حالم تازه کمی جا آمده است، خواب به چشمم نمی آید، باید با حامد حرف بزنم؛درباره هر موضوعی جز رفتن. به اتاقش میروم، بعید است خواب باشد؛ آرام در را باز میکنم، در اتاق نیست؛ روی تختش ساک و لباس های نظامی اش را گذاشته که جمعشان کند.در اتاق را می‌بندم تا دنبالش بگردم؛ لب حوض نشسته و با دست در آب موج می اندازد؛ چشم های آسمانی اش بین ستاره ها میچرخد. پا به ایوان میگذارم؛ متوجه میشوم روی تخت، چند عکس و کاغذ افتاده؛ بدون اینکه حرفی بزنم روی تخت می‌نشینم و کاغذها را برمی‌دارم؛ وصیتنامه دوستان شهیدش است؛ اولی را میخوانم که بدخط و با عجله نوشته شده: بسم رب الشهدا السلام علیک یا زینب کبری... خانم جان گذشت دوران غربت اهل بیت علیهم السلام و حالا شیعیان شما در سراسر دنیا نمیگذارند دوباره جسارتی به حرم صورت بگیرد. دیگر اجازه نخواهیم داد شمرها و حرمله های زمانه خود را با خون بی گناهان سیراب کنند، حتی اگر از سرهایمان کوه بسازند یا زنده زنده در شعله های آتشمان بسوزانند، باز به فریاد هل من ناصر لبیک خواهیم گفت. توصیه اکید بنده به اطرافیان اول انجام واجبات و مستحبات و ترک محرمات و مکروهات است و از اهم واجبات، حفظ انقلاب و خون شهدا و اطاعت از امام خامنه ای حفظه الله تعالی ست. همانا کسی که به هنگام یاری رهبرش خواب باشد، بالگد دشمنان بیدار خواهد شد. علی مصدق خواه- 12 اردیبهشت 95 دستم را روی دهانم میگذارم که جیغ نکشم؛ مصدق خواه مگر فامیلی حاج مرتضی نبود؟! وصیتنامه ها را از نظر میگذارنم و میگذارم کنارم. - تاحالا وصیتنامه یه شهید زنده رو نخونده بودی؟ صدای حامد است؛ آرام با دست در گلدان اطلسی آب میریزد و مثل بچه ای نوازشش میکند، نگاهش به من نیست؛ ادامه میدهد: آخرین باری که رفت سوریه اینو نوشته؛ بجز علی، صاحب تموم این وصیتنامه ها شهید شدن؛ وقتشه اینا رو برسونم دست خونواده هاشون، فردا میای باهم بریم؟ بجای جواب، یکبار دیگر تاریخ وصیتنامه ها را مرور میکنم؛ وصیتنامه علی قدیمی تر است؛ میگوید: حالا که علی اومد خیالم از بابت شما راحت شد. واقعا قابل اعتماده، ولی بازم هرچی تو بگی؛ من که نمیتونم مجبورت کنم. آرنجم را لبه تخت میگذارم و دستم را میزنم زیر چانه ام؛ کاش بازهم حرف بزند، از سوریه بگوید، از گذشته، از پدر، از امید، صبر، دلارام... هرچه دوست دارد بگویداصلا؛ فقط میخواهم حرف بزند. لبخند کوچکی روی لب هایش مینشیند: این علی کلا سر نترسی داره! میدونی چی شد که به این روز افتاد؟ منتظر جواب نمیماند و ادامه میدهد: یه ترکش کوچولوی ساده خورده بودا، ولی چون حاضر نشد بیاد عقب، ترکشه با موج انفجار حرکت کرده و زده اعصاب دست رو ترکونده! بعدشم چندتا ترکش دیگه نوش جون میکنه، بازم قبول نمیکرده بیاد عقب، به زور میارنش با کلی گریه و زاری و ضجه و ناله! چشمم به یکی از عکسها می افتد؛ حامد و علی دست در گردن هم، با لباس نظامی.چشم از تصویر لرزان ماه در حوض برمیدارد و مستقیم نگاهم میکند: خواهر داشتن خیلی خوبه، دلت گرم میشه به حضورش؛ لوست میکنه از بس محبت میکنه! نمیدونم همه خواهربرادرا همینطورن یا فقط ما اینطوری هستیم؟! چشمانش پر از محبت است و میدرخشد، دوست دارم تا قیام قیامت نگاهش کنم. - نمیدونی تو سوریه، بغل گوشمون چه خبره؛ چیزی که تو تلوزیون و اخبار میبینی یه صدم اون چیزی که واقعیت داره نیست؛ انقدر این داعشیا وحشی اند که حد نداره؛ میدونی، خیلی ام حس میکنن مسلمونن! معتقدن برای خدا و پیامبر آدم میکشن! یه جونورای عجیبی هستن اینا... وظیفه شما طلبه ها اینه که فرق اسلام روبا عقیده اینا مشخص کنین تو دنیا. دستم را از زیر چانه ام برمیدارم، به پشت تکیه میدهم و دستانم را ستون میکنم. - میترسم حامد! خیلی از آینده میترسم! - توکل رو گذاشتن واسه همین وقتا دیگه آبجی جان! گلدان را لب حوض میگذارد و روی تخت، کنار من مینشیند. - بابا خیلی دوست داشت شبا بیاد تو حیاط، نماز بخونه یا ستاره ها رو نگاه کنه.دلم برای پدر نداشته ام تنگ میشود؛ اصلا شاید حامد را بخاطر شباهتش به پدر دوست دارم. - قبول دارم، حق داری نگران باشی، ولی خدایی که تا الان هواتو داشته، بعدشم تنهات نمیذاره. عکس ها را برمیدارد و یکی یکی از نظر میگذراند؛ درهمان حال میپرسد: حالا میخوای علی رو جدی بگیری یا کلا بی خیالش بشی؟ .. به قلم فاطمہ شکیبا 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
1.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☀️اَلَّلهُمـ ّعجِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج☀️ ✨ ما نمک خورده‌ی عشقیم به زینب سوگند پاسبانان دمشقیم به زینب سوگند ... ♥️ ░⃟‌‌‎‌‌ 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
☀️اَلَّلهُمـ ّعجِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج☀️ 🌷 ۱۹ اسفند۱۳۹۶ مصادف است باسالروز شهادت سردارداود حیدری فرمانده گردان زهیر(ع) ولادت: ۱۳۴۲ شهادت: ۱۹ اسفند۱۳۶۵ کربلای ۵ شلمچه 🌷شادی روحش صلوات اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍوعَجِّلْ فَرَجَهُم 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
ای کسی که لطف و رحمتت رو شامل حالِ همه میکنی...حتی اگه صدات نکرده باشه... 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
پرسشی کردم و حیران شدم از جلوهٔ غیب... گفت: خاموش! که فَریاد رَسی می‌آید🍃 💔 😔 یک و ، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت پدر به یاد حضرت باشیم🙏🏼🌿 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 و اجــعل قُــلُوبَنَا بِحُـسْنِ الْقَوْلِ مَسْـــرُورَهً خــدایا دلـهايمان را به گــفتار خوش شادمان ساز، 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 ڪجــاے ڪاری...
چجورے بگم ڪه این روزا خیلے ڪلافه م حســین.. من حس مےڪنم ڪه دور و بر تو اضافــه م حسین...💔😔
💔 ﺟﻠﻮﯼ ﺍﯾﻮﺍﻥ ﺑﻨﺪ ﭘﻮﺗﯿﻦﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺴﺖ ﻭ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎی ﻣﺎﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﻮﺳﯿﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﮔﻔﺖ ﺣﻼﻟﻢ ﮐﻨﯿﺪ. ﻣﺎﺩﺭ ﮔﻔﺖ : " ﺑﻤﺎﻥ، چند ﺭﻭﺯ ﺩﯾﮕﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﭘﺪﺭ ﺷﻮﯼ" حبیب الله ﮔﻔﺖ: "ﻭﺿﻊ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﻧﺎﺟﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﺻﺪﺍﻡ ﻭ ﮔﺮﻭﻫﮏﻫﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﻇﻠﻢ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﻭﻡ "ﻭ ﺭﻓﺖ. ﻭﻗﺖ ﺭﻓﺘﻦ ﮔﻔﺖ :" ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﺩﺧﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﺳﻤﺶ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯾﻢ ﻣﺤﺪﺛﻪ". ﺩﺭ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺗﻤﺎﺱ ﺗﻠﻔﻨﯽﺍﺵ ﻫﻢ ﮔﻔﺖ : "ﻣﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺮﻧﻤﯽﮔﺮﺩﻡ ﻗﻨﺪﺍﻗﻪ ﻣﺤﺪﺛﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺗﺸﯿﯿﻊ ﺟﻨﺎﺯﻩﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺗﺎﺑﻮﺗﻢ. ﻣﻄﻤﺌﻨﺎ ﻣﻦ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﻫﺮﮔﺰ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﺩﯾﺪ." ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﯽﮔﻔﺖ ... ﻧﻮﺯﺍﺩ ﺭﻭﯼ ﺗﺎﺑﻮﺕ ﻭ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﻧﺪﯾﺪﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﭘﺪﺭ... معروف به 🍃🌹🍃🌹
خدایا؛ صفحه آخر شناسنامه ام را اینگونه می‌خواهم... " به فیض شهادت نائل شد " آرزویش برای من گنهکار که عیب نیست، هست؟! راه آسمان که بسته نیست، هست؟! " اللهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک بحق الحسین " تا حرف شهادت می زنم، فرشته ها می‌زنند زیر خنده...! حق دارند... مرگ عادی سزای چون منی است... اما... این که نشد پایان! خداوندا، انتهای قصه ام را سرخ بنویس... یادمان باشد اگر شهید نشویم باید بمیریم... پس برای بهترین دوستان خود آرزوی شهادت کنید ... 💔 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
1.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 . لطفا از این همه زیبایی فقط لذت ببرید😍❤ خدایاااا شکرت🤲🤲 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
خدایا تودورنیستی پس ماراموهبت عشقی عمیق ونیرومند عطاکن تاپردۀ جهلمان فروافتد وجمال تورامشاهده کنیم به نام خدای همه 🍃🌹🍃🌹