eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.6هزار دنبال‌کننده
33.7هزار عکس
33.3هزار ویدیو
87 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
@AminikhaahAUD-20210404-WA0047.mp3
زمان: حجم: 12.1M
🦋 سحر روی تخت افتاده بود. دکترها به طور کلی از او قطع امید کرده بودند. نگاه سحر به در آی‌سی‌یو افتاد. نوری عظیم و آرام‌بخش از در شیشه‌ای آی‌سی‌یو وارد شد و با مهربانی گفت: سحرجان هنوز زمان مرگ تو نرسیده، خدا می‌خواهد سالهای بیشتری در دنیا بمانی. او به طور معجزه‌آسا شفا یافت... 🦋 "آن‌سوی مرگ" 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
‍ ⭕️راز شهیدی که امام حسین جمجمه اش را برد کربلا⭕️ قبل از عملیات بدر غلامرضا جلو منو مادرش بدنش را برهنه کردو گفت :نگاه کنید. دیگر این جسم را نخواهید دید.همانطور شد و در عملیات بدر مفقود گردید .دوازده سال در انتظار بودم و با هرزنگ به سمت در میدویدم تا اگر برگشته باشد اولین کسی باشم که او را میبینم.تا اینکه یک روز خبر بازگشت او را دادند. فقط یک جمجمه از شهید برگشته بود که مادرش از طریق دندان فرزند را شناخت. در نزد ما رسم است که بعد از دفن، سه روز قبر بصورت خاکی باشد.. . شبی در خواب دیدم که چند اسب سوار آمدند و شروع به حفر قبر کردند . گفتم چکار میکنید؟ گفتند مامور هستیم او را به کربلا ببریم. گفتم من دوازده سال منتظر بودم، چرا او را آوردید؟. گفتند ماموریت داریم. . و یک مرد نورانی را نشان من دادند..عرض کردم :آقا این فرزند من است.. فرمود : باید به کربلا برود او را آوردیم تا تو آرام بگیری و بعد او را ببریم .. یکباره از خواب بیدار شدم. با هماهنگی و اجازه نبش قبر صورت گرفت، اما خبری از جمجمه غلامرضا نبود و شهید به کربلا منتقل شده بود و او در جرگه عاشورائیان در کربلا ماوا گردید 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
📸 🍃محال است به خنده‌اش نگاه کنی و حال دلت عوض نشود کلا فرق دارد حتی‌ خنده‌هایش...❤️ 🕊 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
کانال مداحی - @madaahi_99.mp3
زمان: حجم: 5.62M
•°🌱 🎧 👌 پشت و پناهم از قدیم تویی🥀 من و رسوایی من و تنهایی اومدم آه... 💔بکشم... 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
📚داستان ❤️ #عاشقانہ_دو_مدافع❤️ #قسمت_چهـــــارم ￿ وارد اتاق شد  سرشو چرخوند تا دور تا دور اتاقو بب
📚داستان ❤️ ❤️ در اتاق به صدا در اومد... مامان بود... اسماء جان❓❓❓ ساعت و نگاه کردم اصلا حواسمون بہ ساعت نبود یڪ ساعت گذشتہ بود بلند شدم و درو اتاق و باز کردم جانم مامان   حالتون خوبہ عزیزم آقاے سجادے خوب هستید چیزے احتیاج ندارید از جاش بلند شد و خجالت زده گفت بلہ بلہ خیلے ممنون دیگہ داشتیم میومدیم بیرون 〰❤️〰❤️〰❤️🌹🕊 ایـن و گفت و از اتاق رفت بیرون ب مامان یه نگاهے کردم و تو دلم گفتم اخہ الان وقت اومدن بود❓❓ چرا اونطورے نگاه میکنے اسماء❓❓ هیچے آخہ حرفامون تموم نشده بود ۸ نه به ایـن کہ قبول نمیکردے بیان نه به ایـن ک دلت نمیخواد برن اخمے کردم و گفتم واااااا مامان من کے گفتم... صداے یا اللہ مهمونارو شنیدیم رفتیم تا بدرقشون کنیم مادر سجادے صورتمو بوسید و گفت چی شد عروس گلم پسندیدے پسر مارو❓❓ با تعجب نگاهش کردم  نمیدونستم چی باید بگم که مامان به دادم رسید حاج خانم با یہ بار حرف زدن که نمیشہ انشااللہ چند بار همو ببینن حرف بزنـن بعد سجادے سرشو انداختہ بود پاییـن اصـلا انگار آدم دیگہ اے شده بود قــرار شد ک ما بهشون خبر بدیم که دفہ ے بعد کے بیان بعد از رفتنشون نفس راحتے کشیدم و رفتم سمت اتاق که بوے گل یاس و احساس کردم 〰❤️〰❤️〰❤️🌹🕊 نگاهم افتاد به دستہ گلے که با گل یاس سفید و رز قرمز  تزئین شده بود عجب سلیقہ اے من و باش دستہ گل شب خواستگاریمم ندیده بودم... شب سختے بود انقد خستہ بودم که حتے به اتفاقات پیش اومده فکر نکردم و خوابیدم صب که داشتم میرفتم دانشگاه خدا خدا میکردم امروز کلاسے که با هم داشتیم کنسل بشہ یا اینکہ نیاد نمیتونستم باهاش رودر رو بشم  داشتم وارد دانشگاه میشدم ک یہ نفر صدام کرد سجادے بود بدنم یخ کرد فقط تو خونہ خودمون شیر بودم خانم محمدی.......❓ ◀️ ادامــــہ دارد.... بامــــاهمـــراه باشــید🌹 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 توی تیپ امام حسن ع که بودیم آموزشهای خیلی سختی میدیدیم ونفس گیر یه اموزش داشتیم زندگی درشرایط سخت!!! شامل سه روززندگی درکوه سه روزدرجنگل و یکروز راپل[راپل ،به اومدن از کوه پایین میگن باطناب] قراربود بعدازاین اموزش،بریم خرمال عراق،وپشت نیروهای عراقی عملیاتی انجام بدهیم قبل ازرفتن ،روزی ۱۲کیلومترسنگین میدویدیم وبدنمون نیم کیلوچربی هم نداشت جوان بودیم وسرحال، همه کچل کردند، چون یه هفته از حموم و زندگی طبیعی ادمیزاد خبری نبود. فقط من کچل نکردم، موهام هم فروبلندبود!!! اولین روز توی کوههای مسجدسلیمان خوابیدیم باید خودمون رو استتارمیکردیم تا بچه های اموزش پیدامون نکنن مهمات جنگی داشتیم و اگه پیدا میکردن بهمون شبیخون میزدن واسیر هم میگرفتن اولین شب رو بسلامت گذروندیم برای نماز صبح ،بیدارشدیم بااینکه بارون نبود اما توی کوه تمام زیرپامون ،گل بود لزج،،اب که نبود میخواستیم تیمم کنیم همه جاخیس بود من سرم پرازخاک بود؛😅 دستامو توسرم زدم وتیمم کردم 😅 بقیه بچه ها علاف بودن دنبال یه جای خاکی؛ من شروع کردم نماز ،بعدازنمازهمه سوال میکردن خاک ازکجا؟ که جریانو گفتم و حالا بقیه می‌خواستند با سر من تیمم کنن!! خلاصه نفر چهارم پنجم که زد تو سر من، سرم درد گرفت و منم در رفتم🏃‍♂ عکس تزیینی است 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
8.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•°🌱 به سال بی محرم فکر کردی؟...♥️ [مارا به محرم برسانید فقط] 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
4_5976466710578858760.mp3
زمان: حجم: 5.5M
•°🌱 فایل صوتی استوری بالا👆👆 به سال بی محرم فکر کردی به این که بی حسین از دست میری💔 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
3.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلم گرفته ای رفیق😔💔 🍂روز جمعه و دم غروبش ، دلم بدجور... یادشهدا با ذکر 🕊
•°🌱 روزها‌را‌هَمگے‌چشم بھ‌راهیم‌حُسین تا‌مُحَرم‌بِرِسَد فَصلِ‌خوش‌نوڪَرها...! .. 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi