eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.5هزار دنبال‌کننده
33.5هزار عکس
32.9هزار ویدیو
84 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
4.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 🎥 راز جوانی که می‌گفتند حتی بلد نبود سلام کند، چه بود که سی‌وسه روزه خداوند او را خرید و شهید شد؟! ❤️ شهید سید مسعود رشیدی ❤️ 👌 حتما حتما حتما ببینید 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
چشمان هزاران شهیــد بر اعمال ما دوخته شده...😔 آنگونه نگاهم نکن...ما را شرمنده تر از این که هستیم نکن..😔😭 مےدانم راهمان خیلے از شما جدا شده دستمان را بگیرید حاجی جان گاهی نگاهی😔 ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
حرف دل بسیار است... اما شعر،کوتاهش خوش است... نه گلی در باغ مانده... نه دلی در پیکرم... 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
🌺🌸🍃🌺🍃🌸🌸🍃🌺🍃🌸🌺🍃 🌷 هادی پسری بود که تک و تنها راه خودش را ادامه داد. 🌺 او مسیر دین را از آنچه بر روی منبرها می‌شنید انتخاب می کرد و در این راه ثابت قدم بود.🌸 مدتی از حضور او در بسیج نگذشته بود که گفت: باید یکی از مسائل مهم دین را خودمان عملی کنیم.🥀 می‌گفت: روایت از حضرت علی (علیه السلام) داریم که همه اعمال نیک و حتی جهاد در راه خدا در مقایسه با امر به معروف و نهی از منکر، مثل قطره در مقابل دریاست. 🍃🌺 برای همین در برخی موارد خودش به تنهایی وارد عمل می شد. 🌷 یک سی‌دی فروشی اطراف مسجد باز شده بود. بچه های نوجوان که به مسجد رفت و آمد داشتند از این مغازه خرید می‌کردند. این فروشنده سی‌دی های بازی و فیلم کپی شده را به قیمت ارزان به بچه‌ها می‌فروخت. مشتری های زیادی برای خودش جمع کرد.تا اینکه یک روز خبر رسید که این فروشنده فیلم های خارجی سانسور نشده هم پخش می‌کند.! چند نفر از بچه ها خبر را به هادی رساندند.او هم به سراغ فروشنده‌ی این مغازه رفت. خیلی مودب سلام کرد و از او پرسید: بعضی از بچه‌ها می‌گویند شما سی‌دی‌های غیر مجاز پخش می کنید، درسته؟ فروشنده تکذیب کرد و این بحث ادامه پیدا نکرد و بار دیگر بچه های نوجوان خبر آوردند که نه تنها سی‌دی‌های فیلم‌،بلکه سی‌دی‌های مستهجن نیز از مغـازه او پخش می‌شود.😔😳 هادی تحقیق کرد و مطمئن شد. لذا بار دیگر به سراغ فروشنده رفت. با او صحبت کرد و شرایط امر به معروف را انجام داد. بعد هم به او تذکر داد که اگر به این روند ادامه دهد با او با حکم ضابطان قضایی برخورد خواهد شد. اما این فروشنده به روند اشتباه خودش ادامه داد. هادی نیز در کمین فرصتی بود تا با او برخورد کند. یک روز جوانی وارد مغازه شد. هادی خبر داشت که یک کیسه پر از سی‌دی های مستهجن برای این شخص آورده‌اند. لذا با هماهنگی بچه های بسیج وارد مغازه شد. درست زمانی که بار سی‌دی ها رسید به سراغ این شخص رفت. بعد فروشنده را با همان کیسه به مسجد آورد! در جلوی چشمان خودش همه سی‌دی ها را شکست.😳 وقتی آخرین سی‌دی خرد شد، رو کرد به آن فروشنده و گفت:اگر یک بار دیگر تکرار شد با تو برخورد قانونی می کنیم. همین برخورد هادی کافی بود تا آن شخص مغازه اش را جمع کند و از این محل برود.🌺 🌺🌸🍃🌸🌺🍃🌸🌺🍃🌸🌸🍃 منبع: 😔 سال روزِ تَوَلُدَش:1367/11/13 سال روزِ آسِمانے شُدَنَش:1393/11/26 هدیه به شهید هادی ذوالفقاری یڪ صلوات هدیه ڪـنید 🌸🍃 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
❤️ #عاشقانہ_دو_مدافع❤️ #قسمت_هفدهم _دیگہ چیزے نفهمیدم از حال رفتم... وقتے چشمامو باز کردم تو بیمارس
❤️ ❤️ _با همیـݧ افکار به خواب رفتم... چند روزم با همیـݧ افکار گذشت هر روز کانال هاے تلوزیونو اینورو اونور میکردم ک شاید یہ برنامہ اے مستندے چیزے درباره ے شهدا نشوݧ بده اما خبرے نبود _بعد از مدت ها رفتم سراغ گوشیم پیداش نمیکردم همہ جاے کشو کمدو گشتم نبود کہ نبود رفتم سراغ مامانم میخواستم ازش بپرسم کہ گوشیم کجاست اما نمیشد نمیتونستم بعد دوماه حرف بزنم مظلومانہ نگاش میکردم و نمیتونستم حرف بزنم آخرم پشیموݧ شدم و رفتم تو اتاقم _بعد از مدت ها یہ بغض کوچیکے تو گلوم بود دلم میخواست گریہ کنم اما انگار اشک چشام خشک شده بود _تنهاچیزے کہ ایـݧ روزها یکم آرومم میکرد فکر کردݧ ب اوݧ برنامہ اے کہ درباره ے شهداے گمنام بود. اوݧ شب بعد از مدت ها باخدا حرف زدم: "خدا جوݧ منم اسماء هنوز منو یادت هست❓یادم نمیاد آخریـݧ دفہ کے باهات حرف زدم بگذریم... حال و روزمو میبینے اسماء همیشہ شادو خندوݧ افسردگے گرفتہ و نمیتونہ حرف بزنہ اسمائے کہ شاگرد اول کلاس بود و همہ بهش میگفتـݧ خانم مهندس الاݧ افتاده گوشہ ے اتاقش حتے اشک هم نمیتونہ بریزه نمیدونم تقصیر کیه❓مخالفت ماماݧ یا بے معرفتے رامیـݧ یاشاید حماقت خودم یا حتی شاید قسمت نمیدونم..." _خدایا نقاشیام همہ سیاه و تاریکـݧ نمیدونم قراره آینده چہ اتفاقے براے خودم و زندگیم بیوفتہ کمکم کـݧ نزار از اینے کہ هستم بدتر بشم همونطور خوابم برد...اون شب یہ خوابے دیدم کہ راه زندگیمو عوض کرد خواب دیدم یہ مرد جوون کہ چهرش مشخص نیست اومد سمت مـݧ و ازم پرسید اسم شما اسماء خانمہ❓ _بلہ اسمم اسماست بعد در حالے کہ ی چادر مشکے دستش بود اومد سمت مـݧ و گفت بیا ایـݧ یہ هدیست از طرف مـݧ بہ تو چادر و از دستش گرفتم و گفتم ایـݧ چیہ ارثیہ ے حضرت زهرا شما کے هستید چرا چهرتوݧ مشخص نیست مـݧ یکے از اوݧ شهداے گمنامم ک چند روزپیش تشیعش کردݧ _خب مـݧ چرا باید ایـݧ چادرو سر کنم❓ مگہ دیشب از خدا کمک نخواستے چرا اما... اما نداره خیلے وقت پیشا باید ازش کمک میخواستے خیلے وقت بود منتظرت بود ایـݧ چادر کمکت میکنہ کمکت میکنہ کہ گذشتتو فراموش کنے و حالت خوب بشہ مـݧ و بقیہ ے شهدا بخاطر حفظ حرمت ایـݧ چادر جونموݧ و دادیم اوݧ پیش تو امانتہ مواظبش باش ... باصداے اذاݧ صبح از خواب بیدار شدم حال عجیبے داشتم بلند شدم وضو گرفتم کہ ونماز بخونم آخریـݧ بارے کہ نماز خوندم سہ سال پیش بود _نمازمو کہ خوندم احساس آرامش میکردم تا حالا ایـݧ حس و تجربہ نکردم سر سجاده ے نماز بودم تسبیحو گرفتم دستم و مشغول ذکر گفتـݧ شدم _بہ خوابے کہ دیدم فکر میکردم ماماݧ بزرگ همیشہ میگفت خوابے کہ قبل اذاݧ صبح ببینے تعبیر میشہ اشک تو چشام جم شد یکدفہ بغضم ترکید و بعد از مدت ها گریہ کردم بلند بلند گریہ میکردم اما دلیلش و نمیدونستم مطمعـݧ بودم بخاطر رامیـݧ نیست ماماݧ و بابا اردلاݧ سریع اومدݧ تو اتاق کہ ببیننـݧ چہ اتفاقے افتاده وقتے منو رو سجاده نماز درحالے کہ هق هق گریہ میکردم دیدݧ خیلے خوشحال شدݧ ماماݧ اشک میریخت و خدا رو شکر میکرد اردلاݧ و بابا هم اشک تو چشماشوݧ جمع شده بود و همو در آغوش کشیده بودند.... نویسنده: بامــــاهمـــراه باشــید🌹 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
5.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستانی شگفت انگیز از کسی که قرن ها بعد از جنگ صفین، در این جنگ زخمی شد! یه نوع عبادت هست به نام عبادت تاریخی، یعنی شما کاری بکنی که در عبادت اولیا خدا در طول تاریخ شریک بشی 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
به تو دلبسته شدم به شبای جمعه کربلا وابسته شـــدم♡ 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استورے📲 شبـــــ جمعه حرمو دوست دارم اشڪ تَرمو دوست دارم...🥀 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
ناخوش‌احوالم‌برایم‌استراحت‌لازم‌است نوکرت را چند‌روزی دعوتش‌کن‌ کربلا ... 💚 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 میگن شب جمعه، یه ساعت مخصوص، شهدا کربلایند... اگر التماس کنیم، خواهش کنیم، سلاممان را به ارباب برسانند خواهند رساند و من می دانم تنها است که در تاریکی قبر به فریاد ما خواهد رسید 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi