eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.4هزار دنبال‌کننده
30.9هزار عکس
28.4هزار ویدیو
76 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال شهید ابراهیم هادی
❤️ #عاشقانہ_دو_مدافع❤️ #قسمت_سی_هفتم _خوب دیگہ ، با اجازتوݧ ما عروسموݧ رو ببریم... علے هم کنار مـݧ
❤️ ❤️ _آروم زدم بہ پهلوے علے و گفتم خبریہ❓ خانومم همینطورے گفتم چپ چپ بهش نگاه کردم و گفتم حالا دیگہ ما غریبہ شدیم❓باشہ علے آقا باشہ... إ اسماء بخدا شوخے کردم باشہ حالا قسم نخور آخہ آدمو مجبور میکنے خب ببخشید نمیبخشم إ علے إ اسماء _فاطمہ اومد پیشمو.دستش و گذاشت رو کمرشو وگفت:دارید پشت سر مـݧ غیبت میکنید❓بستہ دیگہ بیاید سفره رو آماده کردم. _آخر هفتہ عقد اردلاݧ بو .نمیدونم بہ زهرا چے گفتہ بود کہ هموݧ جلسہ اول قبول کرده بود با علے دنبال کارهاے خودموݧ و مراسم اردلاݧ بودیم _تولد امام رضا نزدیک بود و قرار بود عقدمونو تو حرم بخونـݧ و همونجا هم ثبتش کنیم لحظہ شمارے میکردم براے اوݧ روز حلقہ هامونو یہ شکل سفارش دادیم.علے انگشتر عقیق خیلے دوست داشت اما بخاطر مـݧ چیزے نگفت _مراسم اردلاݧ تموم شد و از هموݧ بعد عقد دنبال کارهاے عروسے بود.درس زهرا کہ تموم شده بود اردلاݧ بخاطر تحصیلاتش راحت تو سپاه استخدام شد و مشکلے نداشتند. اما مـݧ و علے بخاطر درسموݧ مجبور بودیم عروسیموݧ و عقب بندازیم _بلیط قطار واسہ ۸صبح بود مشغول آماده کردݧ ساک لباساموݧ بودم علے یہ گوشہ نشستہ بود با لبخند نگاهم میکرد علے جاݧ چیہ باز اونطورے نگاه میکنے❓باز چہ نقشہ اے تو سرتہ ها❓ از جاش بلند شد و همونطور کہ میومد سمتم با خنده گفت هیچے یاد این شعره افتادم: "دوست دارم خنده ات را،چادرت را بیشتر هست زیبا سادگی از هرچه زیبا بیشتر ما دوتا_ماه عسل_مشهد-حرم، صحن عتیق عشق میچسبد همیشه،پیش آقا بیشتر..❗️ _خندیدم و گفتم حالا بزار ما عقد کنیم ماه عسل پیشکش بعدشم اخمے کردم و گفتم:نکنہ میخواے ایـݧ سفرو ماه عسل و یکے کنے❓آره علے❓ خانومم.ماه عسل جاے خود مـݧ از الاݧ ب اوݧ روزها فکر میکنم. لبخندے از روے رضایت زدم و بہ کارم ادامہ دادم اسماء❓ جانم علے❓ ینے فردا میشے مال خود خودم❓ _مـݧ الانم مال خود خودتم.حالا هم برو استراحت کـݧ از سرکار اومدے خستہ اے. کمک نمیخواے❓ دیگہ تموم شد منم ساک رو ببندم میخوابم کارهام و تموم کردم اما خوابم نبرد بہ فردا فکر میکردم،بہ روزهایے کہ خیلے زود گذشت و روزهایے کہ قرار بود در کنار علے بگذره ولے اے کاش نمیگذشت.وقتے پیشش بودم دلم میخواست زمان متوقف بشہ و زمیـݧ از حرکت بایستہ هیییییی... _تو حال هواے خودم بودم کہ یکے دستشو گذاشت روشونم برگشتم علے بود إ بیدار شدے❓ آره دیگہ اذانہ خانوم.تو نخوابیدے❓،داشتم فکر میکردم _بہ چے❓ بہ تو علے همیشہ پیشم میمونے❓ معلومہ کہ میمونم.دستش و گذاشت رو قلبش گفت و تو صاحب قلب علے هستے مگہ میتونم بدوݧ قلبم نفس بکشم❓ حالا هم پاشو نمازموݧ قضا میشہ ها. _سجاده هامونو پهـݧ کردم و چادر نمازم سرم کردم. آقا شما شروع کنم مـݧ بہ شما اقتدا کنم با لبخند نگاهم کردو گفت:آخ چہ حالے بده ایـݧ نماز اللہ و اکبر... _واقا هم چہ نمازے شد اوݧ نماز انگار همہ ے فرشتہ ها از آسموݧ براے تماشاے ما اومده بود. "السلام و علیکم و رحمہ اللہ برکاتُ" بعد از تموم شدݧ نمازش دستشو آورد بالا و با صداے تقریبا بلندے دعا کرد خدایا شکرت کہ یہ فرشتہ ے مهربوݧ و نصیبم کردے قند تو دلم آب شد.صاحب قلب مردے بودم کہ قلبم رو بہ تسخیر درآورده بود. _سوار قطار شدیم پدر مادروها تو یہ کوپہ نشستـݧ مـݧ و علے و اردلاݧ و زهرا هم تو یہ کوپہ فاطمہ هم بخاطر امتحاناتش نیومد تقریبا ساعت ۸ شب بود کہ رسیدیم از داخل کوپہ گنبد طلا معلوم بود دستم و گذاشتم رو سینمو زیر لب زمزمہ کردم "السلام و علیک یا علے بن موسے الرضا" بغضم گرفت. _موبہ تنم سیخ شد و یہ قطره اشک از گوشہ ے چشمم روے گونہ هام چکید علے دستش رو گذاشت رو سینشو با بغضے کہ داشت شروع کرد بہ خوند.واے کہ چہ صدایے.دل آدمو بہ آتیش میکشوند. "آمده ام آمدم اے شاه پناهم بده" خدایا صداے مرد مـݧ،حرم آقا مگہ میشہ بهتر از ایـݧ دیگہ چے میخوام از ایـݧ دنیا بغض همموݧ ترکید و اشکاموݧ جارے شد قطار از حرکت وایساد بابا رضا اومد داخل کوپہ ما إ چیشده چرا گریہ کردید بہ احترامش بلند شدیم هیچے بابا رضا پسرتوݧ دلامونو هوایے کرد إ کہ اینطور.فقط براے خانومش از ایـݧ کارا میکنہ ها... _خجالت کشیدم و سرمو انداختم .. _نزدیک داروالعجابه نشستہ بودم و منتظر حاج آقایے کہ قرار بود عقدمونو بخونـہ بودیم. کلے عروس داماد مثل ما اونجا بود. همشوݧ دوست داشتـݧ عقدشونو تو حرم اونم تو همچیـݧ روزے بخونـݧ نسیم خنکے دروݧ محوطہ میوزید و بوے خوشے رو تو فضا پخش کرده بود. همہ جاے حرم و واسہ تولد آقا چراغونے کرده بودند علے دستمو محکم گرفتہ بود ادامه دارد... 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
📎 مزار این شهید همیشه شلوغ است! مزار سجاد خیلی شلوغ می‌شود، اوائل این موضوع برای خود ما هم عجیب بود، می‌رفتیم و می‌دیدیم یکی از شیراز به عشق سجاد بلند شده آمده تهران، یکی در گرگان خواب سجاد را دیده و آمده بهشت زهرا، یکی در قم، یکی در اصفهان و ... اولش نمی دانستیم حکمتش چیست بعد دیدیم حکمت این شلوغی، بر می گردد به وصیت نامه سجاد که خطاب به مردم گفته:« اگر درد دلی دارید یا خواستید مشورتی بگیرید بیایید سر مزار من، به لطف خداوند من همیشه حاضر هستم. » شاید باورتان نشود اما ما هر وقت سر مزار سجاد می‌رویم می‌بینیم مزار پر از دسته گل است و اصلا احتیاجی نیست ما با خودمان گل ببریم. 🌷شهید سجاد زبرجدی 🌷 🔸راوی خواهر شهید شهادت 1395 حلب سوریه مزار مطهر: قطعه 50 بهشت زهرای تهران 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
CQACAgQAAx0CUyYOlAACHWhhGotegr4jbHdYhhkOrUooDQ_OpQACmgsAAsje0VBXWWbk4EjdfiAE.mp3
8.67M
🖤 السلام علیک یا اباعبدالله شب 8 (حضرت علی‌اکبر) 🍃🌹🍃🌹
آقای بنی فاطمه تو هیئتش گفت: میخوام ارباً اربا رو معنی کنم... تسبیحشو درآورد بند تسبیح رو پاره کرد... این دونه های تسبیح روی زمین به هر طرف افتاد...!! گفتن بدن علی اکبر اینطوری... 🍃🌹🍃🌹
چقدر شـهدا شبیه یکدیگرند! وما همچنان در حسرت جاماندن از شهدا.. سمت راست: مرتضی زرهرن شهید مدافع حرم سمت چب: یدالله رفیعی شهید دفاع مقدس 🍃🌹🍃🌹
فرخ صباح آن که تو بر وی نظر کنی فیروز روز آن که تو بر وی گذر کنی ای آفتاب روشن و ای سایه همای ما را نگاهی از تو تمام است اگر کنی. به نام خدای همه 🌱 🍃🌹🍃🌹
‍ ◻️◻️◻️◻️ نور وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُوا مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ و (یاد كن) زمانى كه از شما پیمان گرفتیم و كوه طور را بر فراز شما بالا بردیم (و گفتیم:) آنچه را (از آیات و دستورات خداوند) به شما داده ایم، با قدرت بگیرید و آنچه را در آن هست، به خاطر داشته باشید (و به آن عمل كنید) تا پرهیزگار شوید. -آیه ۶۳ 🍃🌹🍃🌹
. 🌱 ایها العشق، ✨ سلام از ✨ طرفِ نوكرِ تو برگ سبزی‌ست که ‌ ✨ هر روز رسد مَحضرِ تو ♥️]••°° 🍃🌹🍃🌹