کانال شهید ابراهیم هادی
❤️ #عاشقانہ_دو_مدافع❤️ #قسمت_چهل_یکم _رفیقم شهید شده... مات و مبهوت بهش نگاه میکردم سرشو بین دو دس
❤️ #عاشقانہ_دو_مدافع❤️
#قسمت_چهل_دوم
_پیکر مصطفے رو نتونستـݧ بیارݧ عقب
افتاد دست داعش
چشماش پر از اشک شد و سرش رو تکیه داد
دستے بہ موهاش کشیدو با یک آه بلند ادامہ داد
_مـݧ و مصطفے از بچگے تو یہ محلہ بزرگ شده بودیم
خنده هامو
گریہ هامو
دعوا هامو،آشتے هامو
هیئت رفتناموݧ همش باهم بود
_مـݧ داداش نداشتم و مصطفے شده بود داداش مـݧ
هم سـن بودیم اما همیشہ مث داداش بزرگتر ازش حساب میبردم و بہ حرفش گوش میدادم
کل محل میدونستـݧ کہ رفاقت منو مصطفے چیز دیگہ ایه
تا پیش دانشگاهے باهم تو یہ مدرسہ درس خوندیم همیشہ هواے همدیگرو داشتیم
_کنکور هم دادیم. اما قبول نشدیم
بعد از کنکور تصمیم گرفیتم کہ بریم سربازے
سہ ماه آموزشیمونو باهم بودیم اما بعدش هرکدومموݧ افتادیم یہ جا
اوݧ خدمتش افتاد تو سپاه کرج
منم دادگسترے تهران
براموݧ یکم سخت بود چوݧ خیلے کم همدیگرو میدیدیم
_بعد از تموم شدن سربازے مصطفے هموݧ جا تو سپاه موند
هر چقدر اصرار کردم بیا بریم درسمونو ادامہ بدیم قبول نکرد
میگفت یکم اینجا جابیوفتم بعدش میرم درسمم ادامہ میدم
_همیشہ با خنده و شوخے میگفت: داداش علے الان بخواے زنگ بگیرے اول ازت میپرسـݧ حقوقت چقدره❓خونہ دارے❓ماشیـݧ دارے❓
کسی بہ تحصیلاتت نگاه نمیکنہ کہ بنظرم تو هم یہ کارے براے خودت جور کـݧ
ازش خواستم منم ببره پیش خودش اما هر چقدر تلاش کردیم نشد کہ نشد
_از طرفے بابا هم اصرار داشت کہ مـݧ درسم و ادامہ بوم
اوݧ سال درس خوندم و کنکور دادم و رشتہ ے برق قبول شدم
مـݧ رفتم دانشگاه و مصطفے همچنان تو سپاه مشغول بود
_ازش خواستم حالا کہ تو سپاه جا افتاده کنکور بده و وارد دانشگاه بشہ اما قبول نکرد میگفت چوݧ تازه مشغول شدم وقت نمیکنم کہ درس هم بخونم
یک سال گذشت. مـݧ توسط آشنایے کہ داشتیم تو همیـݧ شرکتے کہ الاݧ کار میکنم استخدام شدم
_ما هر پنج شنبہ میومدیم کهف هیئت.
مصطفے عاشق کهف و شهداے اینجا بود
اصلا ارادت خاصے بهشوݧ داشت هیچ وقت بدوݧ وضو وارد کهف نشد
_یہ بار بعد از هیئت حالش خیلے خراب بود مثل همیشہ نبود
اولش فکر کردم بخاطر روضہ ے امشبہ آخہ اون شب روزه ے بہ شهادت رسوندݧ ابےعبدللہ و خونده بودݧ مصطفے هم ارادت خاصے بہ امام حسیـݧ داشت. همیشہ وقتے تو قضیہ اےگیر میکرد بہ حضرت توسل میکرد
_یک ساعتے گذشت اما حال مصطفے تغییرے نکرد
نگراݧ شده بودم اما چیزے ازش نپرسیدم
تا اینکہ خودش گفت کہ میخواد در مورد مسئلہ ے مهمے باهام حرف بزنہ
دستشو گذاشت روشونمو بابغض گفت: داداش علے برام خیلے دعا کـ، چند وقتہ دنبال کارامم برم سوریہ
_دارم دوره هم میبینم اما ایـݧ آخریا هرکارے میکنم کارام جور نمیشہ
شوکہ شده بودم و هاج و واج نگاهش میکردم موضوع بہ ایـݧ مهمے رو تا حالا نگفتہ بود
اخمام رفت تو هم لبخند تلخے زدم .دستم گذاشتم رو شونشو گفتم : دمت گرم داداش حالا دیگہ ما غریبہ شدیم❓
_حالا میگے بهمو❓
اینو گفتم و از کنارش گذشتم
دستم رو گرفت و مانع رفتنم شد
کجا میرے علے❓
ایـݧ چہ حرفیہ میزنے❓
بہ ما دستور داده بودݧ کہ به هیچ کس حتے خوانواده هاموݧ تا قطعے شدݧ رفتنموݧ چیزے نگیم
_الاݧ تو اولیـݧ نفرے هستے کہ دارم بهت میگم داداش از تو نردیکتر بہ مـݧ کے هست❓
برگشتم سمتش و با بغض گفتم:حالا اوݧ هیچے تنها میخواے برے بی معرفت❓
پس مـݧ چے❓
تنها تنها میخواے برے اون بالا مالا ها❓
داشتیم آقا مصطفے❓
ایـنہ رسم رفاقت و برادرے❓
علے جاݧ بہ وللہ دنبال کاراے تو هم بودم اما بہ هر درے زدم نشد کہ نشد رفتـݧ خودم هم رو هواست.
هرکسے رو نمیبرݧ ماهم جزو ماموریتمونہ
خلاصہ اوݧ شب کلے باهام حرف زدو ازم خواست براش دعا کنم
یک هفتہ بعد خبر داد کہ کاراشه جور شده تا چند روز دیگہ راهیہ
خیلے دلم گرفت
اما نمیخواستم دم رفتـݧ ناراحتش کنم
وقتے داشت میرفت خیلے خوشحال بود
چشماش از خوشحالے برق میزد
_رو کرد بہ مـݧ و گفت حالا کہ مـݧ نیستم پنج شنبہ ها کهف یادت نره ها از طرف مـݧ هم فاتحہ بخوݧ و بہ یادم باش از شهداے کهف بخواه هواے منو داشتہ باشـݧ و ببرنم پیش خودشوݧ
_اخمهام رفت تو هم وگفتم ایـݧ چہ حرفیہ❓خیلے تک خوریا مصطفے
خندیدو گفت تو دعا کـݧ مـݧ اونور هواے تورو هم دارم
بعد از رفتنش چند هفتہ اومدم کهف اما نمیتونستم اینجارو بدوݧ مصطفے تحمل کنم
از طرفے احتیاج داشتم با شهدا حرف بزنم و دردو دل کنم براے همیـݧ بجاے کهف پنج شنبہ ها میرفتم بهشت زهرا
_اولیـݧ دورش ۴۵ روزه بود
وقتے برگشت خیلے تغییر کرده بود مصطفے خیلے خوش اخلاق بود طورے کہ هرجا میرفتیم عاشق اخلاقش میشدݧ
مردتر شده بود احساس میکردم چهرش پختہ تر شده
_تصمیم گرفت بود قبل از ایـݧ کہ دوباره بره ازدواج کنہ
خیلے زود رفت خواستگارے و با دختر خالش کہ از بچگے دوسش داشت اما چیزے بهش نگفتہ بود ازدواج کرد
دوهفتہ بعد از عقدش دوباره رفت
ادامه دارد...
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
11.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روزهیازدهم روضه دگر لازم نیست
شصت و نه بار امان از دل زینب بنویس
کربلایی پویانفر وکربلایی حمید علیمی
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
13.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️نقش یهود در عاشورا!
🎥 آنچه که در مورد یزید و شمر نمیدانید!
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
شهید مدافع حرم #مهدی_حسینی ❤️
#ولادت 27مرداد1359
#شهادت: اول محرم 95
#نحوه شهادت: شهادت توسط عامل انتحاری به سر و سینه ی شهید
#محل شهادت : حومه دمشق
#مزار: تهران قطعه 26 بهشت
از ابتدای جنگ سوریه در میدان نبرد حضور داشتند این یکسال آخر به صورت مداوم آنجا بودند تا به شهادت رسیدند💔
صفات بارز اخلاقي:🌸
مؤمن، مهربان، دلسوز، خوش اخلاق، خنده رو، شوخ طبع، متبسم، دست و دلباز، خلوص نيت در انجام وظايف ديني و امور خير، اعتقاد راسخ به اصل نظام جمهوري اسلامي ايران و اصل ولايت فقيه، آگاه و بصير نسبت به امور سياسي جامعه، غيرتمند نسبت به خاندان عصمت و طهارت و همچنين اطرافيان خود، ارادت خاص به شهدا مخصوصاً شهداي مدافع حرم حضرت عقيله بني هاشم سلام الله عليها…
علايق شهید:🌷
مراسمات مذهبي به خصوص مراسمات هیات یازهرا،سفر راهیان نور،کوهنوردی و سفر،جودو،تیراندازی،موتور سواری
بسیج
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
#استورۍ
-یهسلامازراهدور
-منونزدیڪمیکنهبهڪربلا🕊
#چهلروزتااربعین📆!
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
🏴سلام بر آقایی که
آب می دید به فکر فرو میرفت
نوزاد می دید اشک میریخت
طفلان و کودکان را می دید ناله میکرد.
🏴شهادت مولا و سرورچهارم شیعیان امام سجاد(علیه السلام) تسلیت.
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
مداحی_آنلاین_ای_بند_اسیر_دست_و_پای_تو_علی_حاج_حسن_خلج.mp3
5.24M
🔳 #شهادت_امام_سجاد(ع)
🌴روضه امام زین العابدین
🌴ای بند اسیر دست و پای تو علی
🎤حاج #حسن_خلج
⏯ #روضه
👌بسیار دلنشین
🍃🌹🍃🌹
🏴سلام بر آقایی که
آب می دید به فکر فرو میرفت
نوزاد می دید اشک میریخت
طفلان و کودکان را می دید ناله میکرد.
🏴شهادت مولا و سرورچهارم شیعیان امام سجاد(علیه السلام) تسلیت.
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
15.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خداحافظ ای جوانی زینب ...
🏴 با صدای کربلایی نریمان پناهی
#محرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
در خواب دیدم که یک نامه به من دادند. نوشته بود:
آقای امین کریمی به عنوان محافظ درهای حرم حضرت زینب(س)منصوب شد
پایین نامه هم امضای حضرت زینب سلام الله بود👌
راوی: همسر #شهید_امین_کریمی
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
دلـم...💔
عاقبٺ به خیری میخواهد؛
زیر سایهی پَرچم!
میـانِ روضـه...
با ذکر نامٺ؛
حسیــنجــان!♥️
#آقاجانگاهـینگاهـی
#شبتون_حسینی🌙
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
بسم الله الرحمن الرحیم
به محبتت الهی،
دل ِ غمدیده ی ما را
بنواز عاشقانه
که به جز تو کَس نداریم...
#معصومه_صابر
به نام خدای همه🌱
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi