eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.6هزار دنبال‌کننده
33.8هزار عکس
33.3هزار ویدیو
87 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
به نزدیکی خط بچه هایمان که رسیدیم از خستگی و خونریزی زیاد من دیگر هیچ چیز نفهمیدم و فقط احساس می کردم که روی برانکارد هستم و پس از آن تمام این صحنه ها در مدت ۱۲ ، ۱۳ سال در ذهن من ماند تا قضیه تفحص شروع شد. ❌ سال ۷۱ اتفاقا اولین جایی که رفتیم و مشغول تفحص شدیم همان محور والفجر مقدماتی بود (قتلگاه فکه) من خیلی اصرار داشتم که کانال گردان کمیل و حنظله را پیدا کنیم. بسیار گشتیم و بالاخره اول گردان کمیل را یافتیم و همان شهدایی که من آن شب داخل کانال دیده بودم همگی شان را (حدود ۸۵ الی ۹۰ شهید بودند) از زیر خروارها خاک بیرون کشیدیم. من مدت ۱۰ روز به دنبال کانال گردان حنظله می گشتم و آنجا را نمی یافتم. علت هم این بود که عراق کانال ها را پر و صاف کرده و روی آن را مین گذاری کرده بود. ❌ من هر چقدر به مسؤولین می‌گفتم که کانال دیگری هم وجود دارد که بچه های گردان حنظله درونش هستند، کسی جدی نمی گرفت، تا یک روز حاج محمد کوثری فرمانده لشگر ۲۷ به منطقه آمد من به ایشان گفتم من چون آن شب در گردان بودم و آن شب را هم کاملا به یاد دارم تأکید می کنم که اینجا کانال حنظله می باشد تا اینکه به دستور ایشان دوباره تفحص در همان حول و حوش فعال شد، حالا چطور گردان حنظله را پیدا کردیم؟ این خودش حکایتی است. ❌ شب عملیات که ما در حین عقب نشینی می خواستیم وارد میدان مین شویم همان موشک مالییوتکا که عمل نکرده بود را دیدیم. و حالا بعد از ۱۱ ، ۱۲ سال آن موشک به همان صورت بر روی سیم خاردارها افتاده بود و این جرقه ای بود در ذهنم برای به یاد آوردن آن شب. ❌ وارد میدان مین شدیم و همان تپه خاکی را که در شب عملیات به آن پناه برده بودیم، یافتیم و پیکرهای مطهر همان دو شهید را که چهار لول عراقی ها تکه پاره کرده بود کشف کردیم. در همین حین حاج محمد به یک تکه استخوان برخورد نمود و گفت: این چیه؟ من گفتم این یک بند انگشت است. خود حاج محمد زمین را زیر و رو کرد و به یک شهید برخورد کردیم که بر پشت شهید با حروف درشت نوشته شده بود حنظله . با خوشحالی فراوان توأم با آه و درد که در سینه ام شعله ور بود همان منطقه را زیر و رو کردیم ولی متأسفانه بعد از ده روز شهید دیگری پیدا نشد. دیگر از غصه دلم داشت می ترکید. مطمئن بودم که تمام شهدای گردان در همین اطراف هستند و احساس می کردم که به آنها خیلی نزدیکم. ❌ خیلی به خدا و شهدا توسل جستیم. بعد از دوازده روز به تنهایی در همان اطراف به دنبال نشانه ای از کانال بودم. بی‌نهایت فکرم خراب بود منطقه را که نگاه می کردم به یاد شب عملیات می افتادم که چطور بچه ها در قتلگاه توسط مزدوران عراقی که شدیدا مست بودند قتل عام می شدند. در همین افکار غوطه ور بودم، آرام آرام از روی یک سیم خاردار رد شدم و وارد میدان مین شدم، ناگهان چشمم به یک تکه از لباس سبز سپاه افتاد که قسمتی از آن بیرون زده بود. با دستهایم خاکها را کنار زدم دیدم شهید است . در حالی که لباس سبز سپاه را بر تن داشت فریاد زنان به طرف بچه‌ها دویدم درحالی که با چشمان اشکبار فریاد می زدم پیدا کردم، پیدا کردم. به سید میرطاهری مسؤول گروه گفتم: سید! گردان حنظله را پیدا کردم. بچه ها همگی به سوی آن منطقه حرکت کردند. شهیدی را که از زیر خاک بیرون آورده بودم نشان دادم و گفتم این شهید برادر حسین یاری نسب است. سید گفت شما از کجا مطمئن هستید. گفتم چون تنها کسی که در شب عملیات لباس سپاه بر تن داشت و قدش هم بلند بود، یاری نسب بود. آن روز تا شب ۱۵ شهید را از زیر خاک بیرون آوردیم و با احترام در معراج شهدا جا دادیم. و هنگامی که همان شهیدی که لباس سبز سپاه را به تن داشت استعلام کردیم، اعلام کردند برادر حسین یاری نسب فرمانده گردان حنظله است و این باعث شد که همه به یقین و اطمینان برسیم که کانال گردان حنظله را پیدا کردیم. با همت بچه ها، شهدای گردان حنظله را که در یک گور دسته جمعی مدفون شده بودند پیدا کردیم، حسین رجبی هم در میان سایر شهدا بود. روز دیگر که به دنبال شهدای گردان بودیم در کنار همان میدان مین که قبلا گفتم هر کسی از بچه ها که در شب عملیات می خواست رد شود عراقی ها می زدند، یک خاکریز کوچک کنار میدان مین پیدا کردیم که همه شهدا را جمع نموده و دفن کرده بودند، گروهی از بچه های گردان حنظله و گروهی از بچه های گردان کمیل. ❌پیکر شهیدی تنها در وسط میدان مین افتاده بود و وقتی کاملا پیکرش را از زیر خاک بیرون آوردم به دنبال پلاک و یا مشخصاتی از او بودم. وقتی دست در جیب شهید بردم دستم به شیشه ای برخورد نمود. تا آن را از جیب شهید بیرون آوردم دنیا بر سرم خراب شد و از خودم بیخود شدم و شدیدا گریستم. تمام صحنه آن شب (لرزیدن شیخ عطار) جلوی چشمم آمده بود و آن چیزی نبود جز شیشه قرص شیخ عطار که در شب عملیات به من نشان داد و سفارش کرده بود که در صورت نیاز بر دهان او بگذارم…
اون کارهایی که گمنام انجام میدی خاکشون میکنی هیچکس نمیفهمه اونهارو خود خدا،رشدشون میده ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
4.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲 بیا که جان به مقدمت فدا کنم💖 38 روز تـا میلاد باسعادت حضرت‌ولیعصرارواحنافداه✨ ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
999.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای شهید! گاه گاهی، به نگاهی دلِ مارا بنواز شهید مصطفی صدرزاده🌷 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 در فکه کاری ناتمام داشت که می باید انجامش می داد. صدای بچه های گردان کمیل را می شنید که را صدا می زدند « حاجی، سلام ما را به امام برسان. بگو عاشورایی جنگیدیم.» و گریه ی همت را که ملتمسانه سوگندشان می داد « تو را به خدا تماستان را قطع نکنید. با من حرف بزنید، حرف بزنید.» کریم نجوا را می دید که از کنار بچه ها می دوید و می خندید: «بچه ها! دیر و زود دارده، اما سوخت و سوز نداره».... یکی می افتاد، یکی بلند می شد. یک آب می خواست، زمین تشنه بود، آسمان تشنه بود، فریاد عطش کران تا کران را در بر می گیرد... و سید داشت برنامه ی عاشوراییش را می ساخت. ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 ﺍﺻﻼ‌ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺳﻌﺖ ﺍﯾﻦ ﮔﻨﺒﺪ ﮐﺒﻮﺩ ﮔﻨﺒﺪ ﻃﻼ‌ﯼ ﺷﺎﻩ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ ﻧﺎﮐﺎﻡ ﺁﻥ ﺩﻟﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﻋﻤﺮ ﺧﻮﺩ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺩﺭ ﺣﺮﯾﻢ ﺗﻮ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ یا امام رضا علیه السلام🌷 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
حسین طاهریa-hazrate-eshgh_5927128432679848638.mp3
زمان: حجم: 10.28M
@salambarebrahimm کنار تو من آبرومندم بگو به جز تو به کی دل ببندم؟! ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
🤔اگر عده‌ی اینها 😳بیشتر بود، اونوقت 😱دیــگــه واویــلاســت... 👌 پیشنهاد 👌 دانلود ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
7.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم چند دقیقه قبل از شهادت شهیدان رستگاری و اسلامی فرد، که در ۱۳ بهمن ۱۳۶۵به شهادت رسیدند. چهرها بر اثر چند روز درگیری بادشمن زیر انفجار توپ و خمپاره سیاه شده و ذره ای ترس، منت، طلبکاری ندارند، این همه آرامش از کجاست؟ ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi