eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.5هزار دنبال‌کننده
33.7هزار عکس
33.3هزار ویدیو
87 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت پنجم احوالات بزرگان🌺 💢مدتی است که کتاب در احوالات بزرگان دین را مطالعه می کنم. 💢شنیدن برخی از این احوالات برای من زیباست. 💢اما جالب تر اینکه من در طول زندگی با یک نفر همراه بودم که بیشتر این حالات را به صورت زنده به من نشان داد. 💢من و ابراهیم تقریبا هم سن بودیم با نسبت فامیلی که مادرانمان داشتند در اون دوران رفت آمد ما بیشتر شد. 💢بنده با شهیدان بسیاری همراه بودم و زندگیشان را از نزدیک لمس می کردم مدت ها با سردار شهید بروجردی کار کردم و دیگر شهدا.. به صراحت می گویم ابراهیم یه انسان دیگر بود. 💢خیلی افراد در دوران انقلاب مذهبی شدند اما ابراهیم قبل انقلاب یک شخصیت خاص معنوی بود. 💢 یک مثال می زنم تا خاص بودن را حس کنید. 💢قبل انقلاب به جایی می رفتیم حوالی میدان خراسان از داخل پیاده رو با سرعت در حال حرکت بودیم. 💢ابراهیم سرعتش را کم کرد برگشتم عقب و گفتم: مگه چی شده؟؟ عجله نداشتی؟ 💢همین طور که آرام حرکت می کرد به جلوی من اشاره کرد و گفت یه خورده یواش بریم تا از این آقا جلو نزنیم. 💢من برگشتم به سمتی که ابراهیم اشاره کرد دیدم مردی به خاطر معلولیت پایش را به زمین می کشید و آرام راه می رفت. 💢ابراهیم گفت: ما اگر تند از کنارش رد بشویم دلش می سوزد که مثل ما نمی تواند تند راه برود کمی آهسته برویم تا ناراحت نشود. 💢گفتم ابراهیم جون این حرفا چیه ماعجله داریم بیا اصلا از یه کوچه دیگه بریم. 💢ابراهیم هم قبول کرد و از کوچه مجاور راهمان را ادامه دادیم. 💢هر وقت به این موضوع فکرمی کنم با خودم می گویم ابراهیم در اون دوران کشتی گیر قابلی بود و با قدرت بدنی که داشت ظرف ۳۰ ثانیه حریف هم وزن خودش را ضربه فنی می کرد. 💢 اما همین انسان با قلب رئوفش به ریز ترین نکات توجه می کرد‌. 💢لذت برای او معنای دیگری داشت هر وقت دلی را شاد می کرد خوشحال بود و لذت می برد. 💢اگر پولی دستش می رسید سعی می کرد به دیگران کمک کند و خودش به کمترین ها قانع بود. 💢در یکی از محله های اطراف ما پیرمردی مغازه داشت به نام عمو عزت او از پهلوانهای قدیم بود. 💢هر بار به مغازه او می رفتیم او از زورخانه های قدیم تعریف می کرد. 💢ابراهیم هربار به بهانه ای به مغازه او می رفت و از او خرید می کرد تا لا اقل درآمدی نصیب این پیرمرد شود. 💢مدتی گذشت و مغازه عمو عزت بسته شد نمی دانستیم کجاست زنده است یا مرده؟ 💢راستش برای من زیاد مهم نبود. 💢تا اینکه یه روز داشتیم از خیابانی با موتور عبور می کردیم که یکدفعه ابراهیم به من گفت امیر وایسا. 💢سریع نگه داشتم گفتم: چی شده؟ 💢ابراهیم پرید پایین رفت سمت پیاده رو با خوشحالی برگشت سمت من و گفت: بیا عمو عزت اینجاست. 💢رفتم پایین دیدم عموعزت مغازه دار یه ترازو گذاشته تا مردم برای وزن کردن مبلغی به او بدهند. 💢ابراهیم جلو رفت و گفت: کجایی عمو عزت.. 💢عمو عزت هم آهی از دل کشید و گفت: ای روزگار آدم امروز به کی میتونه اعتماد کنه پسر خودم مغازه رو از چنگم در آورد آدم دیگه باید چیکار کنه؟ 💢بعد ادامه داد یه مدت بیکار بودم تا اینکه یکی از بازاری ها این ترازو رو برام گرفته و دیگه به خونه خودم نمیرم تا چشمم به پسرم بیافته میرم خونه دخترم. 💢ابراهیم خیلی ناراحت شد و گفت بیا برسونیمت خونه الان دیگه هوا تاریک میشه. 💢با موتور عمو رو به خونه بردیم وضع دخترش بدتر از خودش بود. 💢ابراهیم به من اشاره کرد گفت چقدر پول همراه داری؟ 💢من که تازه حقوق گرفته بودم هفت صد تومان به ابراهیم دادم. 💢این مبلغ اون موقع زیاد بوده و ابراهیم هم دسته اسکناس رو گذاشت جیب عمو عزت و از اینکه این مدت از او غافل بوده عذرخواهی کرد. 💢در راه برگشت فکر می کردم که ابراهیم چقدر گذشت دارد. چه به راحتی از دنیا و مسائل دنیوی می گذرد. شاد کردن این انسان چقدر برایش اهمیت داشت. 💢او مدتی بعد قرض من را داد. 💢ابراهیم درآمد یک ماهه اش را به این پیرمرد بخشید. 💢اصلا هم برایش مهم نبود که برای این پول باید یک ماه در بازار به سختی کار کند. 💢ابراهیم مصداق کلام امیرالمومنین بود که در مورد عثمان بن حنیف گفت در گذشته برادری در راه خدا داشتم که در چشم من بزرگ بود چرا که دنیا در نظرش کوچک بود. 🗣امیر منجر
ڪربلا هرڪس نرفتھ با رضا مطرح ڪند ؛ از ميان پنجرھ فولاد امضاء ميرسد ...!🌱 .. 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
💔 خوشا به حال آنان که《رفتند》 و《برنگشتند》... ماندن ، سخت است ! برگشتن، سخت تر اینجا؛ کسی دلش برای《شهدا》تنگ نمیشود! ما؛ شهدا را فراموش کردیم ! پشتِ همین اسم کوچه هایمان ! پشتِ یقه های دیپلماتی که جای لباس خاکی را گرفت ! کم کم صلوات های بی برکت مان که میفرستیم جای تکبیرهای نماز میگیرد کار فرهنگی مان هم شده است مثل نماز های بی وضویمان ! اینجا مشت های گره کرده مان را با دست جلو آورده برای مذاکره ، میفشارند ! آلودگی هوا از گناه ماست ! که《خیبری》 ها را فراموش کردیم ! ما بد تا کردیم با خودمان نه با شهدا ! آن ها که با کس دیگری معامله کردند ... ما ؛خسرَ الدُنیا و الآخِره شدیم ! 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
امشـب، زمـان خـواب بہ میلیاردها ستـاره‌ای ڪه در آسمـان بالای سرم هستند فڪر می‌کنم و پروردگاری ڪه این عظمت بیکران را خلـق کرد پس دلم آرام می‌گیرد بہ اینڪه فـردا خدایم گره کارم را بـاز می‌کنـد شبتـ🌙ـون در پنـاه خـداونـد🌟 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
خدایـا... من صدایت می زنم چرا که جز خودت هیچکس را گره گشای مشکلاتم نمیدانم. من "تو" را دارم و دلی که. یقین دارد به بودنت.... یقینی که آرامم می کند : یقین دارم خـدایم مرا رهـا نخواهد کرد به نام خدای همه 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
حبه نور✨ 《لا تَخَف و لا تَحزَن انّا مُنَجّوك》 تا تو هستی مرا چه باک از تلاطمات ؟! 📜 عنکبوت آیه‌ی ۳۳ 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
خدای من رسد آیا؟ شبی، دَمی، نفسی به روی دیده نهم، خاکِ آستانش را خوش‌زبان اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج🍃 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
سلام🌹صبحتون بخیر امروزتون پرازمعجزه الهی که مهربانی رسمتون باشه موفقیت سهمتون خوشبختی حقتون باشه خیروبرکت توزندگیتون جاری وتنتون سلامت باشه خداوند پشت و پناهتون باشه امروزتون زیبا🌹 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
امـروز بربال قاصدکهای رقصـان در نسیم هـزاران ســــــلام با بـهترین آرزوها آویخته ام و راهـی دلهای مهربانتان کرده ام 🌸 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آمده در وصیت شهدا ... 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
🌱 میگف" همیشـہ توی عبـادت متوجـہ باش . . . ! خدا؛ مےخواد نـہ مشترےِ بهـشت :) 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi