eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.3هزار دنبال‌کننده
29.6هزار عکس
25.9هزار ویدیو
72 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
5ce90ae633023dc1b5424cdb_5602443523404220998.mp3
1.54M
▶️آهنگ علمدار کمیل درباره شهید ابراهیم هادی و حاج ابراهیم همت با صدای حامد زمانی 🎼نه ترسید و نه تو دامِ هوس افتاد تو تحریم اگر دورمون کردند. ✨شادی روح گرانقدرتمام شهدا صلوات✨ 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹عزاداری جانسوز پاکستانی‌ها در جوار مزار حاج قاسم / مزار سردار دل‌ها در حلقه عزاداران پاکستانی  🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
🌸مسیرت که درست باشد ؛ نه از بی مهریِ آدم ها دلت می گیرد ، نه با طعنه ها و کنایه ها ، نا امید می شوی ! 🌸آدم ها ، خصلتشان است ؛ از تماشایِ سقوط ، لذتِ بیشتری می برند تا پرواز ! 🌸نا امید نباش ! سقوط ، سرنوشتِ پرنده هایِ ضعیف و بی دست و پاست ، 🍀عقاب ها ، فقط اوج می گیرند ! 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
❤️بـنـدگـے یعنی ... ✨در کوچه پس کوچه های زندگی...!! ✨دست کسی را بگیری دلی را شاد کنی... ✨و مشکل گشایی از کار آنها باشی 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
قسمت ششم هادی به سوی سیدالشهدا علیه السلام🌺 💢دوران جوانی ما با هم طی شد. آن زمان ابراهیم در بازار کار می کرد عصرها هم با هم بودیم و مسجد می رفتیم. 💢یک روز به او گفتم: دقت کردی چقدر از جوانان محل فاسد شدند؟ بیشترشان دنبال مشروب وکار خلاف رفته اند. 💢ابراهیم هم سرش را با تکان دادن تایید کرد و گفت: بیا یه هیئت راه بیاندازیم و بچه های محل را دور هم جمع کنیم. 💢با چند نفر دیگر هم صحبت کرد و هیئت راه انداخت. 💢اولین جلسات در روزهای سه شنبه در منزل خودشان داخل کوچه تجلی برگزار شد. 💢آنجا منزل کوچکی بود با دو اتاق تو در تو و حیاطی کوچک پدر ابراهیم هم دم در با دم کردن چای خدمت می کرد. 💢جلسه با سخنران شروع می شد بعد من و ابراهیم مداحی می کردیم. 💢مداحی را ابراهیم شروع می کرد و اشک می ریخت. حالات او به روی بقیه افراد هیئت تاثیر می گذاشت بعد هیئت هم ابراهیم برای تک تک اعضا شام تهیه می کرد. 💢کم کم برخی از جوانانی که به راه خلاف کشیده شده بودند پایشان به هیئت باز شد. 💢سه ماه از تشکیل هیئت می گذشت و نام هیئت را مهدویون انتخاب کردیم. 💢حالا دیگر ۴۰عضو ثابت داشتیم و منزل ابراهیم دیگر گنجایش نداشت. 💢هیئت در منازل دوستان بصورت سیار برگزار می شد. 💢تمام دوستان حالا دیگر ابراهیم را به عنوان بزرگتر هیئت قبول کردند هر وقت سخنران نبود. خود ابراهیم شروع به صحبت در مورد دوستی با سید الشداعلیه السلام می کرد. 💢جلسات هیئت خیلی تاثیر گذار بود خیلی از همان جوانان محلی جذب ورزش با محیط کار شدند. 💢ابراهیم هم تلاش می کرد وقت آنها را پر کند. 💢یادم هست در همان ایام با چند نفر از همان رفقا به مشهد رفتیم. 💢در این سفر بیشتر ابراهیم را شناختم توی حرم برای ما زیارت نامه می خواند. 💢یک بار وقتی برگشتم دیدم به پهنای صورت زیبایش اشک جاری است. 💢در حرم امام رضاعلیه السلام آنچه دیدم عشق بی حد ابراهیم به اهل بیت بود. 💢روزها و سال ها گذشت و انقلاب پیروز شد هیئتی که ابراهیم برپا کرد با یکی از هیئت های معروف محل ادغام شد. 💢این هیئت هنوز هم بصورت هفتگی برنامه دارد. بسیاری از همان کسانی که در آستانه ورود به محیط آلوده و فاسد بودند، با یاری خدا و کمک ابراهیم از مذهبی های محل ما شدند. چند نفر از آنها هم به شهادت رسیدند. 💢در ایام دفاع مقدس یک بار ابراهیم را در عالم رویا مشاهده کردم او با برخی از دوستانش در یک باغ زیبا حضور داشتند جلو رفتم خواستم سوالی کنم که ثمره آن همه هیئت رفتن چه شد؟ 💢قبل از اینکه چیزی بگویم جلو آمد و گفت: زمانی که شهید شدم و افتادم آقا ابا عبدالله الحسین (ع) آمدند و مرا در آغوش گرفتند. 🗣سید علی شجاعی 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 همان نرمه خاکی است که در به جامه ها میگرفت و از ، غبار مےبرد... ... 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
مرد آنست كه در عشق صداقت دارد در رهِ منزلِ ليلاش، شهامت دارد مرد آنست كه وقتي دلِ او درگير است در نه گفتن به هوس، دستِ صراحت دارد
شبی که عملیات داشتیم حمید آقا رو بعد از آسیب دیدگی داشتیم میاوردیم عقب...داخل نفر بر بودیم شدت خونریزی بسیار زیاد بود😔اما حمید جان حتی تو اون لحظات مراقب رفتارش بود و مدام به ما میگفت ببخشید خونم روی شما میریزه!!!!مدام ذکر با حسین و یا زهرا میگفت چشماش بسته بود یکی از دوستان صداش زد که حمید جان من رو میشناسی حمید آقا گفتن بله .جان مگه میشه دوستم رو نشناسم بعد دوباره چشماش رو بست و ذکر گفت دوباره چشماش رو باز کرد در حالی که دستش روی پیشانیش بود بالای سرش رو نگاه کرد و گفت یا ابا صالح المهدی و لبخند زد و چشماش رو بست و دیگه نفس نکشید😭من حس کردم یه نوری از بدنش خارج شد شروع کردم به گریه و داد زدن و صداش میزدم....ولی دیگه جواب نمیداد😭یکی از همرزم ها اومد و دلداریم داد و گفت بخدا حمید جان عالی پر کشید🕊 بخدا معلوم بود امام زمان عج رو دید و رفت😭 خوشبحالت همرزم غیور و شجاعم به خدا که در شجاعت در میدان نبرد مثل یک شیر بودی و به تو غبطه میخوردم😭😔 راوی:همرزم شهیدمدافع‌حرم 🌹
ای مادر چهار کشته عاشورا ای مرثیه خوان ماتم تاسوعا هر جا که تو را زینب کبری می‌دید می گفت که ای وای نیامد سقا وفات حضرت ام البنین(س)تسلیت باد🖤 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
🌹۱۳ جمادی‌الثانی سالروز شهادت حضرت ام البنین (س)همسربزرگوار امیرالمومنین (ع) و مادر چهار شهید از شهدای کربلا به ویژه حضرت ابوالفضل(ع)، و روز تکریم مادران وهمسران شهدا گرامیباد. 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
💔 ‏دستان قلم شده گواهی میداد دلداده روضه های سقا شده‌ای... 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
‌ کافیست چشمانم را ببندم و با لبان بسته، باتو حرف بزنم... ارام میشوم وقتی تو شنوای منی وقتی تو همینجایی وقتی تو از رگ گردنم نزدیک‌تری به من ...! ‌ به نام خدای همه 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
حبه نور ✨ «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْء حَیّ»*   می‌خواهی زنده بمانی؟ گاهی       کمی              ببار...   /۳۰ 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
من سرِّ عاشق شدنم لطف طبیبانه توست ورنه عشق تو کجااین دل بیمار کجا؟! کاش در نافله ات نام مرا هم ببری که دعای تو کجا ، عبد گنه کار کجا؟! 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
سلام صبحتون به طراوت گلهای نیلوفر و اقاقیا به شادمانی پرواز پرستوهای مهاجر… وجودتان مالامال از شادی و نشاط ‌🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
🌹ای دوست به حنجر شهیدان صلوات بر قامت بی سر شهیدان صلوات 🌹از دامن زن مرد به معراج رود بر دامن مادر شهیدان صلوات 🌹روز مادران وهمسران شهدا گرامی باد 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
4_5917914095742353616.mp3
1.31M
🏴حاج میثم مطیعی - شهادت حضرت ام البنین(س) 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 نقل می‌کند یکبار با دخترم زینب رفته بودیم که میوه بخریم. من داخل ماشین نشسته و منتظر دخترم بودم. هم زمان دختر خانمی که پوشش مناسبی نداشت، با شک و تردید من را نگاه می‌کرد و به همراهش می‌گفت: او سردار سلیمانی است؟ همراهش می‌گفت: مگر ممکن است که چنین شخصیتی بدون گارد و حفاظت بیاید و انکار می‌کرد. تا آن که نزدیک آمدند و به شیشه ماشین زدند و از من پرسیدند که شما سردار سلیمانی هستید؟ گفتم بله. با تعجب از من خواستند که چیزی به آنها به عنوان یادگاری بدهم. من هم تسبیح دستم را به آنها هدیه کردم. اما دیدم دارند سر آن با هم مجادله می‌کنند. انگشترم را هم به آن‌ها بخشیدم. راوی: سرهنگ حمزه‌ای 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
💔 ‏برای سلامتی و آرامش همه ی مادران شهدا علی الخصوص شادی روح مادر که مثل #‎مادر_ادب چنین شیرمردی رو تربیت کردند، صلواتی هدیه کنین «روزتکریم ازمادران شهدا» 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 🖌 پنج ماه است یک نقاش مشغول نقاشی چهره شهـدای مدافع حرم روی دیوار کوچه منتهی به حرم حضرت زینــب(س) است.. حالا ببینید قرعه قابِ روبروی درب اصلی حرم نصیب چه کسی شد....!!! 🌷ســردار دلهــا 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi