eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.5هزار دنبال‌کننده
33.8هزار عکس
33.3هزار ویدیو
87 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
5.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥روایت یک مرد از آنچه در کما بر همسرش گذشت 🔹فصل دوم زندگی پس از زندگی 👤تجربه گر: آقای ملکی 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
41.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خیلی مهم / ترور رزمنده مدافع حرم در تهران / جزئیات عملیات بزدلانه ترور شهید صیاد خدایی / بخش اول روز گذشته شاهد ترور بزدلانه شهید مدافع حرم صیاد خدایی در پایتخت بوده ایم. شهیدی که در مقابل منزل و در حالی که بر خودرو پراید خود سوار بود به دست افراد ناشناس ترور شد و در مقابل چشم مادر به شهادت رسید. این گزارش بخش اول در خصوص این ترور خواهد بود. 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️بهترین مردم جهان 🔻دسته ای از مردممون وقتی میبینن بر اثر حادثه ای خونی از هموطنشون رفته اینجوری ساعتها در صف وایمیستن تا خون بدن و کمک کنن زنده بمونه و یا دعا میکنند ❌یک عده هم هستن که وقتی بوی این خون رو حس میکنن دعا میکنن تعداد فوتیا و مجروحین بیشتر بشه تا باهاش دلار کاسبی کنند! گروه دوم هموطن نیستن کفتارند!
🔺دعوت متفاوت حاج محمود کریمی برای اجتماع خانوادگی سلام فرمانده ورزشگاه آزادی 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
3.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 📹کلیپ |عیادت امام خامنه ای از جانباز 🌱«محمدتقی! میشنوی آقاجون؟ ☘ میشنوی عزیز؟ 🌱 میشنوی؟ ☘ در آستانه‌ی بهشت، دم در بهشت، 🌱 بین دنیا و بهشت قرار داری شما؛ ☘ خوشا به حالت...» 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
گویا باز مرا خواندی که دلم یاد تو کرد. 👤علی اکبر بقایی ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و دوست و آشنا دور او ریخته بودند و ماچش می‌کردند. یکی آویزانش می‌شد، یکی دستش را می‌گرفت، یکی به پایش افتاده بود. کاملاً احساس می‌کردم که حسین از بالای سر همه آنها دنبال کسی می‌گردد. فقط به او خیره شده بودم. صدایی بلند گفت: لطفاً برید کنار! اجازه بدید همسرش اون رو ببینه! دریای جمعیت کنار رفتند و برای من راه باز کردند. خبرنگارها با دوربین‌هایشان دویدند. روبه‌روی هم قرار گرفتیم. دست مرا گرفت و گفت: حالت چطوره؟ گفتم: خوبم! پیشانی‌ام را بوسید و یک‌دفعه سیل جمعیت من و حسین را از هم جدا کرد. در همین دقایق، خبرنگارها چند بار دورم جمع شدند؛ تلق تلق عکس می‌انداختند. پرسیدند: خانم لشگری، در این لحظه احساستون چیه؟ جوابی ندادم؛ فقط سکوت کردم. چقدر این سؤال برایم رنج‌آور بود. خسته شده بودم. سرگیجه و سردرد داشتم. به این نوع شلوغی‌ها عادت نداشتم. سال‌های سال زندگی ساکت و خلوتی داشتم. ما سه نفر انگار در یک تصادف شدید ضربه سختی خورده باشیم و بعد از هجده سال از کُما بیرون آمده باشیم. فقط احتیاج داشتیم ساعت‌ها بنشینیم و به یکدیگر نگاه کنیم؛ ببینیم از لحاظ ظاهری چه تغییری کرده‌ایم تا یخمان آب شود و بعد تازه بتوانیم با هم صحبت کنیم. تعجب می‌کردم در آن جماعت انبوه هیچ‌کس این را نمی‌فهمید ...» فصل جدیدی از زندگی حسین و منیژه آغاز شد؛ این بار با رنگ و بویی دیگر. اما زندگی مشترک مجدد آنها ۱۱ سال بیشتر طول نکشید. سرلشکر حسین لشگری بامداد دوشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۸ در بیمارستان لاله تهران درگذشت و منیژه لشگری هم ۵ بهمن ۱۳۹۸ بر اثر سکته قلبی دار فانی را وداع گفت. به راستی که برخی ها چه رنج های جانفرسایی که برای این آب و خاک نکشیده اند!!