eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.6هزار دنبال‌کننده
33.7هزار عکس
33.3هزار ویدیو
87 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ آیت الله فاطمی نیا (ره) : شنیده ام از مرحوم آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی سوال کردند: چگونه به این مقام رسیده اید؟ فرمود: [گره گشایی از کار مَردم.] ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
🌹بارها شنیده بودم که ابراهیم از این حرف که برخی می گفتند فقط می رویم جبهه برای شهید شدن اصلا خوشش نمی آمد. 📢به دوستانش میگفت: همیشه بگید تا لحظه آخر تا جایی که نفس داریم برای اسلام و انقلاب خدمت می کنیم. اگر خدا خواست و نمره ما بیست شد آن وقت شهید میشویم ولی تا اون لحظه ای که نیرو داریم باید برای اسلام مبارزه کنیم.🌷 📢نقل از: خواهر شهید. سلام بر ابراهیم 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
4.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همیــن یه حــــرف برای ما ڪافـیه.. ما انجام تکلیف الهی را می‌خواهیم هیچ چیز دیگر نمی‌خواهیم.. شهــید مهــدی زیــن‌الدیــن🌿 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
شهید! دلم گرفته مرا، مرا ببرید مرا ز غربت این خاک تا خدا ببرید مرا که خسته ترینم، کسی نمےخواهد کرَم نموده دلم را مگر شما ببرید شهـدا،گاهـی نگاهـی 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
هر از گاهی خودت را؛ از " خودت " طلب کن! شاید گم شده باشی... 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
🔅زینب رویِ همه‌یِ صفحات دفترش نوشته بود: "او می‌بیند ..." 🔅با این کار می‌خواست هیچ‌وقت خدا را فراموش نکند ... 📚 شهیده‌زینب‌‌کمایی پ.ن: 🍃 یه دختر بچه سیزده ساله هفت شهر عشق را گذشت و فانی فی الله شد، من بیچاره ام یک عمر فلسفه و عرفان و کلام و تاریخ و....خوندم، ولی اندر خم یک کوچه مانده ام 🍂 خدایا به حق خون پاک شهدا که فانی در تو شدند، دست ما را بگیر و از اسارت دنیا نجات بده 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
‍ 📌خاطره خواهر شهید از ملاقات با سردار سلیمانی ✍زهره هادی، خواهر شهید ابراهیم هادی: به مشهد برای زیارت رفته بودم که سردار سلیمانی شهید شد و من واقعا شوکه شدم فکر می‌کردم که ابراهیم را از دست داده‌ام و زمان تشییعش است. به صحن رضوی رفتم، از صبح تا شب آنجا بودم اما چیزی قسمتم نشد یک نفر به من گفت که اگر می گویید شهدا کمک می‌کنند و آقا ابراهیم دستگیر است پس چرا نتوانستی سردار را ببینی و من هم گفتم که هر چه صلاح باشد همان اتفاق می‌افتد. از بین جمعیت گذشتم به یکی از دوستان تماس گرفتم و به منزل آمدم و تصور کردم دیگر راهی برای دیدار با سردار ندارم. ناامید بودم که او را ندیده ام مثل ابراهیمم که سال ها او را ندیدم حتی یک استخوانش را هم ندیدم و لمس نکردم. حال، سردار در یک قدمی‌ام بود و با او خداحافظی نکرده بودم دوست داشتم با او صحبت کنم تا سلام مرا به ابراهیم برساند. نزدیک خانه که شدم یکی از دوستان با من تماس گرفت و گفت اگر دوست داری سردار را ببینی به فرودگاه بیا. سریع به فرودگاه رفتم، وارد که شدم مرا صدا کردند و من هم کلی وسیله همراهم بود، با این حال مرا سوار کردند و اصلا عجیب بود که گیت بازرسی هم رد نشدم، دم هواپیما با ماشین ما را بردند و جلوی پلکان ایستادم سرداران و نیروهای حفاظتی آنجا بودند، قرار بود پیکر را بالا بیاورند و من هم بالا رفتم. یکی از دوستان آقا ابراهیم مرا دید و شناخت. مسئول برنامه‌ها بود، او گفت شما اینجا چه می‌کنی؟ من هم گفتم نمی‌دانم. او گفت کار آقا ابراهیم است، او هم گفت ما به تهران می رویم همراه ما اگر می خواهی بیا اما من بچه ها و وسایل ها همراهم بودند، دلم شکسته بود می خواستم با سردار خداحافظی کنم و سلام مرا به ابراهیم برساند. پیکر سردار را آوردند من هم جلو رفتم، عجب شبی بود با هم نجوا کردیم، حال عجیبی داشتم شهد شیرینی در وجودم نشست که همان آرامم کرد و به او گفتم خوشا به سعادتتان که پیکرتان قطعه قطعه آمد سلام مرا به ابراهیم برسانید فقط خواستم همین را بگویم. بعد فهمیدم وقتی شهدا جایی دعوتت می‌کنند، همینطور کارها درست می‌شود من هم با همان وضع آنجا بودم و بعد دیگر نمی‌توانستم بمانم از پلکان پایین آمدم بچه‌ها را برداشتم و بیرون رفتم، الان اگر این را من تعریف کنم می‌گویند خواهر شهید است اما از دوستان ایشان بپرسید کسانی که هر شب جمعه سر خاک او می‌آیند من هم از دور با روبنده تماشا میکنم اصلا جلو نمی روم که بگویند خودنمایی می کند، دختر و پسرهایی که سر مزار شهید می نشینند، اینها کنار ما هستند مثل ابراهیم که همیشه کنار من است همه جا با من نفس می کشد و کارهایم را تأیید یا رد می کند بالاخره برادر بزرگم است./فارس. 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
4.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽ 📜🕊 🍃زمانی که مجروح میشود یک کلاه بافتنی سرش بوده که گلوله آنقدر نزدیک از سرش رد میشود،کلاه را میسوزاند اما سرش آسیب نمیبیند.این را که تعریف کرد گفت:مامان ببین عمرم به دنیا بود،اگر قرار بود بمیرم همین جا هم میمردم با این صحبت‌هایش کمی آرام میشدم. 🍃با همان وضعیتی که دستش زخمی شده بود شهید صحرایی را تا آمبولانس همراهی میکرد.بعد از شهادت آقا روح الله،آرام و قرار نداشت.با همون دست مجروحش انتقام شهید صحرایی رو از اون تک تیرانداز داعشی گرفت... بعد از پنج ماه به هم رسیدن💔 آقا روح الله۱۶ آذر ۱۳۹۴ آقا رضا ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵ ✍🏻راوی: مادر و برادر شهید 💔 💔 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi