eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.5هزار دنبال‌کننده
33.5هزار عکس
32.9هزار ویدیو
87 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال شهید ابراهیم هادی
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم2 قسمت سی و دوم شیاکوه🌺 💢سال ۱۳۶۰ را در یگان تکاور ارتش مشغول بودم. بنده مسئو
قسمت سی و سوم فاتح قله🌺 💢با خوشحالی و سرعت کار انتقال مهمات را آغاز کردیم. 💢سه گردان از نیروهای ذوالفقار و نیروهای سپاه، آخرین هماهنگی های لازم را انجام دادند. 💢حرف تمام فرماندهان این بود که باید کل ارتفاعات شیاکو از جمله قله آن آزاد شود. 💢من در دفتر خاطراتم با جزئیات نوشته ام. ساعت ۵ عصر ۱۳۶۰/۱۱/۱۶ بود. توپخانه کار خودش را آغاز کرد. 💢هنوز هوا تاریک نشده بود که پیشروی نیروها شروع شد. 💢نیروهای ارتش خیلی خوب پیش رفتند. از محور دیگر نیز، نیروهای بسیج و سپاه جلو آمدند. 💢گردان های سوم و چهارم ذوالفقار به سمت قله حرکت کردند. 💢از مکالمات بیسیم شنیدم که فرمانده گردان سوم با شجاعت اعلام کرد: من می خواهم اولین نفری باشم که پا به قله شیاکو می گذارد. 💢سرگرد با شجاعت نیروهایش را به پیشروی ترغیب میکرد. 💢ساعتی بعد، از پشت بیسیم اعلام شد قله شیاکو آزاد شد گردان سوم به قله رسید. 💢خیلی خوشحال شدیم. فریاد الله اکبر رزمندگان ارتش و سپاه در منطقه طنین انداز شد. 💢دشمن پا به فرار گذاشت ما در دامنه شیاکو در جایی که غار وجود داشت یک بیمارستان نظامی ایجاد کردیم. 💢همه از این پیروزی خوشحال بودیم که سرگرد تخمه چی، فرمانده گردان سوم را آوردند. گلوله پایش خورده بود. 💢هرچه اصرار کردیم که ایشان به عقب منتقل شود قبول نکرد، می گفت: پانسمان کنید، می خواهم به میان نیرو ها برگردم. 💢ایشان در آنجا حرفی زد که منظورش را متوجه نشدم. 💢وقتی مشغول پانسمان سرگرد بودند رو به من کرد و گفت: من شرمنده هستم! 💢به هر حال شیاکو با حماسه رزمندگان آزاد شد. 💢چند روز بعد سرگرد را دیدم .پایش بهتر شده بود من را صدا کرد و گفت: بیا تا مطلبی را برایت بگویم یادت هست گفتم شرمنده ابراهیم هستم. 💢گفتم: بله 💢ایشان گفت: در میان نیروهای ذوالفقار، من را به عنوان فاتح شیاکوه می شناسند. حتی جایزه و درجه به من دادند. آن هم به خاطر مطلبی که پشت بیسیم گفتم. همه می گویند اولین نفری بودم که سنگر های روی قله را فتح کردم.. اما باید مطلبی را اقرار کنم. 💢سرگرد نفس عمیقی کشید و ادامه داد: آن شب مقاومت دشمن در سنگرهای نوک قله خیلی شدید بود. دشمن نمی خواست آن سنگرها را به راحتی از دست بدهد. وقتی با نیرو ها به نزدیکی قله رسیدیم. تک تنها به سمت سنگر های نوک قله حمله کردم تا آن بالا را پاکسازی کنم و فاتح قله باشم. 💢اما با تعجب دیدم که دشمن در آنجا حضور ندارند! آنها قبل از آمدن من فرار کرده بودند.جنازه ها روی زمین بود. 💢من هم خوشحال از اینکه قله را فتح کرده ام، پشت بیسیم این خبر را اعلام کردم. 💢اما یکباره با صحنه عجیبی مواجه شدم. باور کردنی نبود! درست در کنار سنگر روی قله یک جوان رزمنده رو به قبله به حالت سجده افتاده بود و از خدا تشکر می کرد.او به یکباره در مقابل من از روی خاک بلند شد. 💢اول ترسیدم اما از چفیه اش فهمیدم که او ایرانی است. 👇👇👇 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
👇👇👇 💢او زودتر از من به قله رسیده و کار پاکسازی سنگرها را انجام داده بود! 💢اما هیچ حرفی نزد و بعد از پاکسازی آنجا به سجده رفته و از خدا بابت این پیروزی تشکر می کرد. 💢بعد هم بلند شد من را در آغوش کشید و به من تبریک گفت. بعد هم به سمت نیروهای خودش از سمت دیگر قله پایین رفت. 💢صحبت سرگرد که به اینجا رسید با تعجب نگاهش کردم. خیلی برایم جالب بود ما همه سرگرد را فاتح قله می دانستیم حالا او از کس دیگری به عنوان اولین فاتح قله حرف میزد. 💢با تعجب گفتم: از کی حرف می زنید این دلاور کی بود؟ 💢سرگرد همینطور که در چشمان من نگاه می کرد گفت: فاتح قله شیاکو، یل بازی دراز بود. 💢بعد از آن سرگرد هر زمان می خواست نام ابراهیم را ببرد می گفت: یل بازی دراز. 💢می گفت کسی این جوان را نمی شناسد.. 💢یادم هست سرهنگ علیاری هم می گفت: فتح شیاکو مدیون آن جوان است که با تحکم گفت: اگر شما نمی توانید ما اقدام کنیم. 💢خلاصه رفاقت من از آن روز با ابراهیم بیشتر شد. 💢او دیگر یک اسطوره در ذهن من و دوستان ارتشی بود حالا دیگر بچه های ارتش هم به او ارادت داشتند. 💢ابراهیم با این همه دلاوری، هیچگاه از خودش حرفی نمیزد. 💢گذشت تا اینکه یک ماه بعد، یکی از سربازها من را صدا زد و گفت: یه جوان آمده و با شما کار دارد. 💢گفتم: من کسی را اینجا ندارم. 💢اما رفتم جلو درب قرار گاه. خیلی خوشحال شدم ابراهیم بود. 💢بعد از سلام و حال و احوال گفت: آمده ام برای خداحافظی، ما قرار است به جنوب برویم. 💢خیلی ناراحت شدم و با او خداحافظی کردم. 💢با اینکه اهل تهران نبودم، اما آدرس گرفتم و گفتم: خیلی دوست دارم باز هم شما را ببینم. 💢عملیات فتح المبین در روزهای نخست سال ۱۳۶۱ آغاز شد. برای همین ابراهیم و دوستانش به جنوب رفتند. چند گردان ما هم در عملیات شرکت کرد. 💢در روزهای پایانی عملیات، من هم به جنوب آمدم. 💢یک شب را در کنار سرگرد تخمه چی فرمانده گردان سوم بودم. 💢ایشان به من گفت: راستی از خبر داری؟ 💢گفتم: نه. 💢سرگرد ادامه داد: چند روز قبل توی فرودگاه اهواز دیدمش. مجروح شده و ترکش به پهلوی ابراهیم خورده بود‌. می خواستند او را به تهران منتقل کنند ولی او می خواست برگردد. 💢دکتر ها زخمش را پانسمان کردند و با هم برگشتیم. 💢اواخر سال ۱۳۶۱ دوباره سرگرد را دیدم به خاطر دلاوری وشجاعت ها حالا سرهنگ شده بود. 💢دوباره حرف از شیاکو و شد. 💢ایشان پرسید: از یل بازی دراز خبر داری؟ میدونی کجاست؟ 💢من که از ماجرای کمیل خبر داشتم، سرهنگ از قیافه من همه چیز را فهمید. 💢دوباره با نگرانی پرسید: ابراهیم کجاست؟ 💢ماجرای محاصره و کانال کمیل را در والفجر مقدماتی تعریف کردم. 💢بعد هم گفتم: ابراهیم همراه آنها ماند. کسی از او خبر ندارد. 🗣حسین غضنفری 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
3.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹اگر خواستی بهت ثابت بشه که شهیدان زنده هستند این کلیپ کوتاه را ببین 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
🔴فریب این پیامک را نخورید! ♦️مشاور وزیر بهداشت: پیامکی تحت عنوان درخواست جمع‌آوری کمک مالی برای کمک به بیماران مبتلا به کرونا در بیمارستان مسیح دانشوری کذب است
▪️ "مصیبت عظمی" حکایت این روزهای ماست ؛ حکایت ما منهایِ شما .... صبرِ دنیا ترک برداشته؛ بانو! نفس‌های حیدری تو لازم است، تا بدعایت، حادثه‌ای عظیم، قامتِ دنیا را دوباره راست کند.... 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
🌹پخش مراسم "ام‌داوود" در حرم مطهر رضوی از طریق رسانه ملی ♦️مشتاقان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام و ارادتمندان به ساحت مقدس امام علی بن موسی الرضا علیه‌السلام می‌توانند اعمال دعای ام داوود را امروز مصادف با نیمه ماه رجب از طریق رسانه ملی و درگاه اینترنتی رضوی تی وی دنبال کنند. ♦️اعمال و قرائت دعای روح‌بخش ام‌داوود از ساعت ۱۳ تا ۱۷:۳۰ دقیقه در استودیو مسجد گوهرشاد حرم مطهر رضوی اجرا و صوت و تصویر آن به صورت زنده از شبکه‌های یک، خراسان رضوی و قرآن سیمای جمهوری اسلامی و ۳ درگاه اینترنتی رضوی تی وی پخش می‌شود. 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
💔 اعمال روز نيمه رجب : روز مباركى است ، و در آن چند عمل مستحب است : غسل كردن . زيارت حضرت سيّد الشهداء عليه السّلام ، زيرا از ابن ابى نصر نقل شده كه گفت : از حضرت رضا عليه السّلام پرسيدم ، امام حسين عليه السّلام ، را در كدام ماه زيارت كنيم ؟ فرمود : در نيمه رجب و تمام ماه شعبان . نماز سلمان چهار ركعت نماز بخواند ، و پس از سلام دست به دعا بردارد و بگويد : اللَّهُمَّ يَا مُذِلَّ كُلِّ جَبَّارٍ، وَ يَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِينَ، أَنْتَ كَهْفِي حِينَ تُعْيِينِي الْمَذَاهِبُ، وَ أَنْتَ بَارِئُ خَلْقِي رَحْمَةً بِي وَ قَدْ كُنْتَ عَنْ خَلْقِي غَنِيّاً وَ لَوْلا رَحْمَتُكَ لَكُنْتُ مِنَ الْهَالِكِينَ، وَ أَنْتَ مُؤَيِّدِي بِالنَّصْرِ عَلَى أَعْدَائِي وَ لَوْلا نَصْرُكَ إِيَّايَ لَكُنْتُ مِنَ الْمَفْضُوحِينَ، يَا مُرْسِلَ الرَّحْمَةِ مِنْ مَعَادِنِهَا، وَ مُنْشِئَ الْبَرَكَةِ مِنْ مَوَاضِعِهَا، يَا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالشُّمُوخِ وَ الرِّفْعَةِ، فَأَوْلِيَاؤُهُ بِعِزِّهِ يَتَعَزَّزُونَ، وَ يَا مَنْ وَضَعَتْ لَهُ الْمُلُوكُ نِيرَ الْمَذَلَّةِ عَلَى أَعْنَاقِهِمْ فَهُمْ مِنْ سَطَوَاتِهِ خَائِفُونَ، أَسْأَلُكَ بِكَيْنُونِيَّتِكَ الَّتِي اشْتَقَقْتَهَا مِنْ كِبْرِيَائِكَ، وَ أَسْأَلُكَ بِكِبْرِيَائِكَ الَّتِي اشْتَقَقْتَهَا مِنْ عِزَّتِكَ، وَ أَسْأَلُكَ بِعِزَّتِكَ الَّتِي اسْتَوَيْتَ بِهَا عَلَى عَرْشِكَ فَخَلَقْتَ بِهَا جَمِيعَ خَلْقِكَ، فَهُمْ لَكَ مُذْعِنُونَ، أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ. اى خواركننده هر ستمگر سركش، اي عزّت بخش مؤمنان، تويى پناهگاه من آن هنگام كه ديدگاه ها و روش ها مرا عاجز سازند، و تويى پديدآورنده جسم و جانم از روى مهر و رحمت درحالى كه از آفريدن من بي نياز بودى و اگر رحمت تو نبود هرآينه از هلاك شدگان بودم، و تويى تأييد كننده من در پيروزى بر دشمنانم و اگر يارى تو نبود هرآينه از رسواشدگان بودم، اى فرستنده رحمت از سرچشمه هايش، و پديد آورنده بركت از جاهايش، اى آن كه هستي اش را به نهايت بزرگى و بلندى خاص ساخته پس دوستانش به عزت او عزيز مى شوند، و اى آن كه پادشاهان در برابرش يوغ خوارى بر گردن نهاده اند در نتيجه از حملات انتقام جويانه اش در هراسند، از تو مى خواهم به حق وجودت كه آن را از كبريايت برون ساختى، و از تو مى خواهم به حق كبريايت كه آن را از عزّتت برگرفتى، و از تو مى خواهم به حق عزّتت كه با آن بر حكومت هستى چيره گشتى و با آن همه آفريدگانت را آفريدى، در نتيجه همه آنان بر هستى ات اعتراف دارند، كه بر محمّد و اهل بيتش درود فرستى . 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
💔 یک شب دلش شڪست به زینب گلایه کرد فردا هنوز سَر نزده، آفتاب... انتخاب شد ... پ.ن: نجوای حاج قاسم سلیمانی کنار مزار مطهر حضرت زینب(س) ولادتت مبارک سرباز حضرت زینب 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
🌹✨🌹 #بر_بال_خاطره_ها 🕊🕊 🔻 #عملیات_والفجر_۴ #قسمت_هفتم 🌴 بله یک لحظه یکی از نیروها به داخل سنگ
🌹✨🌹 🕊🕊 🔻 ۴ 🌴سمت چپ چند دستگاه تانک زمین گیر شده بودند و توان پیشروی از آنها رو گرفته بودیم، اما همینطور بر سر ما اتش پر حجمی رو روانه میکرد، تا اینکه یکی از بچه‌های شکارچی تانک، مقداری از سنگر کمین جلوتر رفت و قبضه آرپیجی خود را بطرف یکی از تانکها نشانه رفت و با شلیک اولین گلوله تانک رو زد و دود و اتش از برجک تانک بلند کرد، اما به محض برگشت او را زدند واز ناحیه پاها زخمی شد . 🌴چند لحظه گذشت و صدایی از او نمی‌آمد و ما یک لحظه فکر کردیم که شهید شده است، ولی ناگهان صدایش بلند شد و الله اکبر رو تکرار میکرد. ما هم خوشحال شدیم 🌴ابتدا قرار شد دوتا از بچه‌ها بروند و او را به سنگر برگردانند، اما جانشین گردان گفتند که یدالله یعنی بنده و یکی دیگه از بچه‌ها، بروند. ما هم حدود ده تا پانزده متری با او فاصله داشتیم. 🌴اولش فکر کردیم که کار سختی نیست ولی همینکه رفتیم. و به او رسیدیم کاملا دراز کش شده بودیم. 🌴دیدیم پایش از قسمت ران و پای دیگرش بدجوری گلوله خورده است تنها راه عقب راندن او آن بود که دستش رو از مچ گرفته و کشان ،کشان او رو به عقب ببریم . 🌴ولی کار سخت و دشوار بود و چون از قسمت پاها تیر خورده بود نمیتوانست یک سانت حرکت کند. ما هم زیر آتش قرار گرفته بودیم و کاری از دستمان بر نمیامد. 🌴بنده به آن یکی دیگه گفتم که برگردد عقب و مقداری باند و پانسمان بیاورد که حداقل پانسمان کرده و از خونریزی او جلوگیری کنیم . 🌴زمین گل و لای بود و آبگرفتگی هم داشت و کاملا خیس و گل مالی شده بودم و هوا هم به اندازه کافی سرد بود. چند دقیقه‌ای گذشت اما خبری نشد 🌴عراقیها فکر کردند که ماکشته شدیم و به همین دلیل بطرفمان شلیک نمیکردند 🌴ناراحتیم این بود که اسلحه به همراه ندلشتم‌ که یک وقت اگر نیاز بود استفاده کنم، از طرفی هم همرزمم جراحتش خیلی شدید بود و به خاطر اینکه از آن بیشتر خونریزی نکند فکری کردم که به وسیله بند پوتینش پایش را ببندم. همین کار رو کردم تا اندازه‌ای خوب بود ولی همچنان درد میکشید و دائمٱ بر زبانش ذکر بود. 🎤راوی: ... 🍀
🔸 خوب ابراهیم🔸 🔰درجبهہ یک فرمانده ارتشے داشتیم کہ خیلے با ابراهیم رفیق بود. مرتب بہ ماسرمے زد و ابراهیم هم حسابے اوراتحویل مے گرفت. تعجب کردم کہ اینهاازکجاهمدیگررا مے شناسند. این فرمانده مے گفت: ماجراے آشنایے مابہ یک امربہ معروف برمے گردد. 🔰یکبارمن عمل حرامے انجام دادم و نمے دانستم این کار گناه است. همان روز دیدم جوانے خوش سیما ازسنگربسیجے ها بہ سمت من آمد. 🔰بعدازسلام و احوالپرسے،مقدارے میوه تعارف کردوکمے صحبت کردیم. بعدمراازمیان جمع بیرون آوردوخیلے محترمانہ تذکردادکہ کارمن اشتباه بوده وبهتراست دیگرانجام ندهم. 🔰اینقدربامهربانے و روے خوش تذکرداد کہ شیفتہ این جوان شدم و مریداخلاق خوبش شدم. ❤️ امتے بودیدکہ بہ سود انسانها آفریده شده اند،(چون)امربہ معروف و نهی از منکر مے کنیدوبہ خدا ایمان دارید. (آل عمران/۱۱۰) 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
🔴 نامه جالب و سرگشاده کارمند اورژانس قم از حضور طلاب در بیمارستان! ♦️ ...وقتی بمب خبری گسترش شدید در قم منفجر شد، خانواده، دوستان و نزدیکان، همه واکنش نشان دادند و نگران حال من شدند. خیلی ها بهم گفتن جانت مهمتر است از شغلت! و میخواستند که ترک پست کنم! از بس نگرانم بودند یادشان رفت که من نه تنها منبع درآمد و امرار معاش خانواده‌ام، دریافتی از این شغل درمانی است، بلکه متعهد هستم به حضور! ♦️ اما در این روزها افرادی رو دیدم، که بدون نصب اتیکت و نام و نشان، بدون هیچ تظاهر و ریا و منت، کار و خانواده خودرا ترک کردند... اما بجای گریز از مهلکه و پناه بردن به فضای امن تر، به خط مقدم درگیری با بیماری کرونای بیمارستان‌های سانتر کرونا آمدند... هرکاری که از دستشان برمی‌آمد، از جابجایی بیماران کرونایی در تخت... تا بردن آنان برای انجام تصویربرداری ها و سی تی اسکن ها و جابجایی نمونه های آزمایشگاهی... تا گندزدایی تخت ها و فضا عمومی اتاق ها و تهیه ویلچر و جابجایی بیماران و کمک به حراست و انتظامات بیمارستان و کمک به خدمات و دستگیری از بیماران نیازمند کرونایی و ایجاد ارتباط بین خانواده های نگران خارج از بخش قرنطینه بابیمار...( چون حضور همراه کنار بیمار ممنوع شده بود) تا رساندن وسایل و لوازم مورد نیاز برای بیماران در فضای قرنطینه... ♦️این که همگی طلبه‌های حوزه‌های علمیه قم بودند، گاه که بیماران متوجه می شدند اینها که درسکوت و آرامش و با محبت، فقط دارند خدمت میکنند؛ کمک پرستار، نیروی خدماتی یا همراه بیمار...نیستند بلکه طلبه هستند، دست به دعا بر می‌داشتند... ♦️ دلداری این روحانیون، هم به بیمار وهم به خانواده ها، واقعا تاثیر شگرفی در اون لحضه بحرانی داشت. ♦️ بدور از همه تملق‌ها و اغراق‌ها، اصلا قصد چاپلوسی ندارم، اما در خدمت دکتر عاملی -متخصص طب اورژانس- بودم که میگفت درسهای زیادی از این عزیزان گرفتم، چقدر بی منت، ایثار رو به تصویر کشیدند. ♦️حاضرم قسم بخورم که مواردی از خدمتگزاری این عزیزان شاهدبودم که اگر کسی جایی برایم تعریف میکرد که گروهی آخوند، اینچنین فداکاری میکردند، شاید تمام و کمال، حرفش را باورنمیکردم! ♦️ این دوستان که اکثرا" متاهل و صاحب فرزند هستند، شب تا صبح را بدون استراحت، در کنار بیماران کرونایی سپری کردند. ♦️آقای بشارتی -از کارشناسان اتاق عمل- میگفت اینقدر از آخوندها برایم بدگفته‌اند و در ذهنم تصویر بدی ازشون ساخته شده که وقتی این افراد که حتی از نصب اتیکت و انداختن عکس هم خودداری میکردن را دیدم، به شدت حیرت کردم و تصویری از نهایت سادگی و یک طلبه در ذهنم نقش بست. ♦️ کاش این فرهنگ احساس وظیفه و خدمت رسانی در دیگر اقشار هم به همین اندازه تقویت میشد. ♦️ زیرا مطمئن هستم این حس و حال از روی جوگیری و یا تظاهر، بوجود نیامده بلکه حاصل فرهنگ حوزوی و کار فرهنگی عزیزانی در آن محیط معنوی بوده است. ♦️ من بعنوان یکی از عوامل کادر درمان، از گروه جهادی طلاب جوان و امدادگران جهادی که در این ایام کنار ماهستند کمال تشکر رو دارم و بهشون دستمریزاد میگم. ✍️ حمیدشیرانی از اورژانس بیمارستان شهید بهشتی قم 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
1.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 اللهم ارزقنا شهادت فی سبیلک 🎥لحظه حماسی برافراشتن گنبد حضرت (سلام الله علیها) به‌دست شهید مدافع حرم فیلمی از شهید که پرچم گنبد (علیه‌السلام) را بر گنبد  (سلام الله علیها) نصب کرد.💪✌️ با صدای بلند گوش کنید🔊 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi