7.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬گفتگوی جالب حضرت علی علیهالسلام با مرد برزخی
🎤حجت الاسلام والمسلمین عالی
#عالی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
6.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با مداحی های شهدای مدافعان حرم ۲۵
مداحی سوزناک به یاد شهدای مدافع حرم با نوای مجتبی رمضانی
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
تروریستهای رسانهای و
تروریست داعشی دو روی یک سکه اند
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
1.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ناموس دیگه چیه!
به نظر شما از دل شعار زن، زندگی، آزادی بدون اعتقاد به حرمت ناموس، چه چیز بیرون میآید؟! این لحظه از تجمع تعدادی از ایرانیان حامی اغتشاشگران در لندن را ببینید تا دقیقا متوجه شوید که ما با چه کسانی و برای چه تفاوتهایی مبارزه میکنیم.
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
3.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✌️پاسخ محکم مردم به بچه نادانی که به مردم و نیروی انتظامی توهین میکرد
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
چشم حاج قاسم رو دور دیدن دریای خون به پا کردن 🖤
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
4.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹انگشتر شهید آرمان علی وردی که بر اثر شکنجه توسط داعشی صِفتها خونین و شکسته شد
♦️اغتشاشگران او را دوره کردند. لباس هایش را درآوردند و از او خواستند به ائمه اطهار، شهدا و رهبری توهین کند. زیر شکنجه شدید و وحشیانه اغتشاشگران بود اما لب به توهین باز نکرد. آرمان علی وردی در ۲۱ سالگی به شهادت رسید.😭😭😭
✊برخورد شدید در انتظار قاتلان این طلبه مظلوم است
اخ بمیرم برای انگشت و انگشترت حسین جان
#لبیک_یا_خامنه_ای #ایران_تسلیت #شاهچراغ
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
خوشا به حال قشنگت شهیدِ شاهِچراغ
خدا برای تو آغوشِ رایگان! وا کرد...🥀
#شاهچراغ
#شیراز_تسلیت
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
سلام حاج همت!
نمیدانم از رفتار مردم روزگار ما با اهل ایمان خبر داری یا نه؟
نوجوان ها و جوانهای انقلابی میگویند در مدرسه و دانشگاه، به آنها هزار برچسب و طعنه میزنند تا تنها و بی دفاع شوند.
خانم های چادری را با نفرت نگاه میکنند و اگر پایش بیفتد توهین ها میکنند.
بچه های بسیجی و هیئتی و پاسدار را آدمکش و مزدور نظام میدانند.
روحانیت را تکه باران میکنند و چیزی از فحش و ناسزا برایشان کم نمیگذارند.
این جماعت شستشوی مغزی شده، مشکلات آسمانی و زمینی شان را گردن نظام میاندازند و بی آنکه برای وطن زحمتی کشیده باشند، حاضرند یک شبه تجزیه و ویرانی ایران را به چشم ببینند، به نام آزادی و به کام دشمنان قسم خورده این خاک!
میدانی حاج همت!
حالا خوب میفهمم که
فرقی نمیکند زمان شما باشد یا زمان ما!
همیشه افرادی هستند که تحمل ایستادگی بر روی اصول را ندارند، این همه اخلاص و تلاش و امور جهادی و زندگی ها و نیتهای پاک را نمیبینند و برای اینکه وادادگی خود را بپوشانند، اهل استقامت را زیر رگبار برچسبها میگیرند، تا آنان را منزوی کنند.
اما به قول شما،
حاشا که دلسرد شویم و میدان را خالی کنیم.
سردار خیبر!
در روزگاری که سعی میکنند زمینگیر و دلسردمان کنند،
برگرد و دوباره قلعهی قلبمان را با کلماتت فتح کن:
"زمان بازرگان به ما برچسب چریک زدند، زمان بنی صدر هم برچسب منافق!
الان هم برچسب خشکه مقدسی و تحجر،
هر قدمی که در راه خدا و بندگان مستضعف او برداشتیم برچسب بارمان کردند،
حالا روزی ده برچسب دشت می کنیم
اما بسیجیان دلسرد نباشید
حاشا که بچه بسیجی میدان را خالی کند…"
#ڪانال_ما_را_بہ_اش
مصطفی همیشه باوضو بود، یه بار نصف شب بیدار شد...
دیدم آب خورد، بعد وضو گرفت رفت در رخت خواب که بخوابه، بهش گفتم:
مصطفی خواب از سرت نمی پره؟!
گفت: کسی که وضو میگیره و میخوابه تا زمانی که خوابه براش ثواب عبادت می نویسند!
#شهید_مصطفی_صدرزاده🕊🌹
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
#برای_آرتین
و
حسرت یک زندگی معمولی!!
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
❤️ روایتی از مردی که فرزندش مقابل چشمانش شهید شد:
♦️بخش کودکان بود، وارد اتاق شدم، این مرد رو دیدم، تعجب کردم. از روبالشتی زیر سرش هم مشخصه. روی تخت بغلی هم بچه سه سالهای دراز کشیده بود (علم غیب ندارم، پدرش گفت) بچه همین آقایی بود که اینجا با تیر تو بدن و وضعیت روانی نامطلوب، حتی از خالی شدن اتاق هم ترس داشت. ماجراش رو، مثل قبلیها، بی کم و کاست از زبون خودش مینویسم:
♦️« موقع اذان مغرب بود، دور ضریح خلوتتر از باقی اوقات، فرصت مناسب بود برای عکس گرفتن. از سیرجون اومدیم با خونواده، بچهها رو جلو ضریح گذاشتم، گفتم دستتون رو بذارید رو پنجرههای ضریح آقا، به گوشی نگاه کنید من عکس بگیرم. داشتم آماده میشدم که ازشون عکس بگیرم، یکدفعه صدای جیغ و داد همهجا رو برداشت. فقط جیغ و اینکه میشنیدم فرار کنید. گیج شدم، نمیدونستم چیشده تا اینکه صدای تیراندازی نزدیکتر شد. بچه بزرگم ۸ سالش بود، دستشو گرفتم و این کوچیکه رو هم بغل کردم دویدیم. رفتیم پشت یکی از این کولرگازیهای ایستاده، پناه بگیریم. بچهها رو خوابوندم زمین و خودمو انداختم روشون که تیر نخورن. اون نامرد ما رو دید و شروع کرد تیراندازی، هی داد میزدم نزن بچهست، نزن، ولی کارشو کرد. پسر بزرگم یک لحظه سرشو از زیر بدن من اورد بالا ببینه چیشده که تیر خورد بهش و ...»
♦️بعد از گریه مفصلش گفت زنش رو هم از دست داد و حالا خودش مونده و این بچه سه سالهش که هردو مجروحن. پسرش حرف نمیزد، ترس و تنهایی همه وجودش رو گرفته بود. پرسیدم تونستی آخرین عکس رو از پسرت بگیری یا نه که بغض هردومون ترکید.