✨بوی عطر عجیبی داشت.
نام عطر را که میپرسیدیم جواب سر بالا میداد.
✍شهید که شد توی "وصیت نامهاش نوشته بود:
به خدا قسم هیچگاه عطری به خود نزدم، هر وقت خواستم معطر بشم از تـه دل میگفتم:
«السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام» ❤️
#شهید_حسینعلی_اکبری
#شب_جمعه #امام_حسین
یادشهداباصلوات
اللهمعجللولیکالفرج
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
5.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔
حرف آخر...
آخرین عکس یادگاری یه عده هم این شکلیه...
پر از غم
پر از صدا
پر از غرور....
#شهید_بهروز_واحدی
فدایی عمه جان #امام_زمان
شهید #ماه_رمضان
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
روزمان را متبرک میکنیم به یاد شهیدی که همیشه میگفت دوست دارم با زبان روزه و تشنهلب مثل آقا اباعبدالله شهید شوم و اگر فرصتی باشد با خون خودم بنویسم «قائدنا خامنهای»
از طرفی سفارش میکرد اگر من شهید شدم نگذار بچهها صورت من را ببینند.
همان شد که حسن میخواست،
با زبان روزه، و بر اثر خمپاره شهید شدند که از صورتش چیزی باقی نمانده بود.❤️🔥
شش روز بعد از اعزام شهید شد، پنجم رمضان سال 94.
دسته گلی از صلوات به نیابت از او و تمامی شهدا از صدر اسلام تاکنون، هدیه می دهیم محضر حضرت علی و فاطمه زهرا سلام الله علیهما
🌸الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم🌸
#شهید_حسن_غفاری
فدای عمه جان #امام_زمان
#ماه_رمضان
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
4.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پنجشنبه است به یاد آنهایی
که دیگر میان ما نیستند
و هیچکس نمیتواند
جایشان را در قلب ما پر کند
نثار روح پدران و مادران آسمانی
فرزندان خواهران وبرادران درگذشته
و همه در گذشتگان بخوانیم
فاتحه و صلوات
روحشون شاد یادشون گرامی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
5.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شما هم نتوستی بری مسافرت؟!
حجت الاسلام ماندگاری
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
دنیا، آدم را آهسته آهسته در کام خود فرو می برد؛
قدم اول را که برداشتی تا آخر می روی باید مواظبِ همان قدم اول باشی
#شهید_علی_صیاد_شیرازی🕊🌹
قُلْ إِنَّ اللَّهَ قَادِرٌ
الانعام/۳۷
بگو خدا میتواند برایت معجزه کند.
برای هر انسان یک معجزه از طرف خدا تعیین شده که قطعا در زندگی، در زمان خیلی مناسب نمایان خواهد شد.
یک شخص خاص...
یک اتفاق...
یا یک موهبت خاص...
منتظر معجزه ی خدا در زندگیت باش بدون ذره ای تردید
#قرآن_بخوانیم 🍃
خدایا
ما رو از بلاهایی که به عقلمون نمیرسه، ولی به سرمون میاد حفظ کن...
18.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️تلک القضیه
روایت امیر عید، خواننده معروف عرب از جنگ غزه است.
یکی از بهترین روایت هایی است که واقعیات امروز غزه و پیرامون آن را بیان می کند.تلفیقی است از مردیها و نامردیهای امروز جهان.
توصیه میکنم حتما با دقت ببینید ...🔺
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
2.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃هر روز در خانه با صدای بلند بخوانید تا ملائک در خانه هایتان مهمان شوند...
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
3.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺خودش میگفت تا قیامت بیایید و سوال بپرسید
حالا یه سوال او را آشفته کرده!🤔
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
باسمه تعالی
زندگی نامه شهید سید اسحاق موسوی
شهید سید اسحاق موسوی فرزند سید محمد متولد ۱/۳/۱۳۵۶ در افغانستان (استان بغلان، شهرستان پلخمری، منطقه کوه خانم النبیا، پسته مزار) در¬ خانواده ای مذهبی از سادات موسوی دیده به جهان گشود. هنوز دو ساله نشده بود که بیماری و قحطی حاصل از حمله شوروی سابق، امان مادرش را برید و مادر چشم از جهان فرو بست. سید اسحاق تحت تکفل مادر بزرگش بی بی شیرین حسینی قرار گرفت؛ چندی نگذشت که بی بی شیرین بر اثر اصابت موشک های بالگردهای شوری سابق مصادف با ۲۷رمضان سال 58 به شهادت رسید. پدر سید اسحاق با خانم لیلا حسینی ازدواج کرد و شهید سید اسحاق موسوی زیر چتر مادرانه¬ی خانم لیلا سادات حسینی رشد یافت.هنوز۶ساله نشده بود سید اسحاق که پدر بخاطر جنگ و بیماری¬های حاصل از جنگ و قحطی، برای حفظ جان خانواده اش تصمیم به مهاجرت به ایران گرفت و در مشهد، جاده چناران ناظریه ساکن و به کار کشاورزی مشغول شد. سید اسحاق در مشهد مشغول به تحصیل تا اخذ دیپلم شد؛ اما بخاطر مشکلات موفق به ادامه تحصیل نشد و به کار نقاشی ساختمان و چهره آرایی روی آورد؛ او توانایی عجیبی در چهره آرایی وخطاطی داشت.
بعد از اینکه سید اسحاق ازدواج کرد و صاحب فرزند شد، به یکباره پدر میل وطن کرد و همراه مادر، برادران و خواهران عازم وطن شد؛ ولی سید بهمراه همسر و فرزندش به زندگی در ایران ادامه داد. همزمان با ورود پدر به افغانستان، حمله طالبان آغاز شد. این بار او و همسر و فرزندش عازم وطن شدند و پدر و خانواده ای پدری وی دوباره عازم ایران شدند. سید اسحاق وارد شهرستان پلخمری در استان بغلا شد و با حزب حرکت اسلامی با طالبان وارد جنگ شد. پس از سقوط بغلان، وی به هرات رفته و در لباس سپاه محمد (صلی الله علیه و آله) به جنگ با طالبان پرداخت. همین روزها بود که همسر و فرزندش که ساکن خانه های سازمانی اسماعیل خان در هرات بودند، را بر اثر اصابت موشک از دست داد.
او خسته از جفای روزگار و درد از دست دادن همسر و فرزند، درمانده به ایران مهاجرت و چند ماه در خانه پدری اش ساکن شد. اصرار پدرش نتوانست او را راضی به ازدواج مجدد کند؛ او هرگز نتوانست همسر و فرزند خود را فراموش کند. مدتی به فیروزکوه رفت و به نقاشی ساختمان مشغول شد، اما دوباره به مشهد بازگشت. در مشهد ساکن منطقه گلبهار شد و هفته ای یکبار به دیدار مادر و پدرش که دیگر فلج هم شده بود، می¬رفت؛ وکمک خرج ایشان بود.
بعد از تحولات سوریه، تسلط تکفیری¬ها بر این سرزمین، تخریب و نبش قبر حجر بن عدی و تهدید حرم حضرت زینب سلام الله علیها، سید حسن برادر سید اسحاق قصد دفاع از حرم کرد. سید اسحاق در ابتدا با برادرش سید حسن مخالفت کرد ولی بعد از توضیحات او در مورد هدف و قصدش در سوریه، سید اسحاق نیز میل به آنجا کرد. هر چند دو برادر توانستند رضایت پدر را سریعا جلب کنند، ولی رضایت گرفتن از مادر دو هفته به طول انجامید. سید اسحاق علاقه¬ی عجبیبی به مادر داشت و بدون اجازه مادر کاری نمی-کرد. لیلا سادات او را مانند فرزند خود پرورش داده بود؛ به او توجه و محبت ویژه¬ای داشت. بعد از فوت پدر یعنی سید محمد موسوی در سال 94 طی تماسی از بنیاد شهید بنیاد شهید که شهید ناتنی بوده و لیلا سادات حسینی ازحقوق ومذایای یک مادر شهیدبهرمند نمی شود. بعدها بنیاد شهید، به همین بهانه لیلا سادات حسینی مادر سید اسحاق را از تمام حقوق و مزایای مربوط به مادران شهدا محروم ساخت.
سید اسحاق و سید حسن با جلب رضایت مادر و بعد از طی دوره های آموزشی نظامی در تاریخ ۲۷/۹/۹۲ وارد دمشق شدند. سید حسن به یگان محمول توپ ۲۳ و سید اسحاق به یگان تخریب راه یاقتند. به دستور ابوحامد فرمانده فاطمیون که آن زمان شامل فاطمیون دمشق، فاطمیون حلب و فاطمیون حما بود و تیپ محسوب نمی شد، سید اسحاق به فرماندهی یگان تخریب منصوب شد و در یگان تخریب رشادتها و از جان گذشتگی¬ها نشان داد. سید اسحاق موسوی فرماندهی عملیات¬های یگان تخریب، در مناطق مختلف دمشق امثال حران عوید، احمدیه، زمانیه، فروسیه، قریه¬ی شامیه و بهاریه را به عهده داشت. سید اسحاق در منطقه حضور داشت و انجام وظیفه می¬کرد؛ حضور او در این جبهه¬ها آنقدر مؤثر بود که ابو حامد با مرخصی او مخالفت می¬کرد. بالاخره بعد از سه ماه به مرخصی آمد و یک ماه بعد دوباره عازم منطقه شد. او به خواست ابوحامد فرمانده فاطمیون وارد حما شد و به جانشینی فرمانده فاطمیون در حما منصوب شد. این انتصاب بعد از شهادت شهید حسین براتی فرمانده فاطمیون در حما بود. سید اسحاق در حما نیز جانفشانی¬ها کرد و رشادت¬ها از خود نشان داد. سید اسحاق به دستور ابو حامد همراه نیروهایش وارد حلب شد و در عملیات حندرات ۲ شرکت کرد. هدف این عملیات بازگرداندن شهدای جای¬مانده از عملیات حندرات ۱و شکست محاصره نبل و الزهرا بود. او در کنار نیروهایش و دوستانی همچون مهدی صابری و شهید خدابخش خاوری