eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.5هزار دنبال‌کننده
33.8هزار عکس
33.3هزار ویدیو
87 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
536.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یا اباصالح المهدی کی شود با رطب وصل تو افطار کنیم!؟ 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
والله يَعلمُ ما في قُلوبكم حواسم هست توی دلت چی میگذره... نماز و روزه هاتون قبول باشه❤
جات همیشه خالیه ❤️
2.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 علامت قبولی روزه 🎙شهید مطهری اگه دیدی بعد ماه رمضان میتونی عصبانیتت رو ، چشم و زبانت رو... کنترل کنی و مسلطی رو نفست این علامت قبولی روزه است😍
9.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 متفاوتی از مادر شهیدان حافظی این روایت گفتگو با مادر این شهیدان است که در آن از دیدارهای مکرر فرزندان شهید با مادرشان بعد از شهادت را بیان می‌کند . یادشهداباصلوات اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 سلام شهید عید فطر استـــ و فطریہ واجبــــ ؛ و فطــریہ را گفته اند: "قوتــِــ غـالبــــ "... چہ ڪنیمــ ما وقتی ڪہ قوتــِــ غالبــ‌مان حسرتـــ جاماندن از شـ‌هداستــــ ؟؟ دسته گلی از صلوات به نیابت از تمامی شهدا از صدر اسلام تاکنون، هدیه می دهیم محضر حضرت علی و فاطمه زهرا سلام الله علیهما به نیت تعجیل در فرج امام زمان 🌸الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهم🌸 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
💎 صدقه‌ای که مرا از مرگ حتمی با نیش عقرب سیاه نجات داد!! 🔸روزی در دوران به اردوی آموزشی رفتیم. کلاسهای روزانه تمام شد و برنامه اردو به شب رسید نمی‌دانید که چقدر بچه های هم دوره را اذیت کردم. بیشتر نیروها بودند و داخل چادرها خوابیده بودند من و یکی از رفقا می رفتیم و با اذیت کردن آنها را از خواب بیدار میکردیم برای همین یک چادر کوچک به من و رفیقم دادند و ما را از بقیه جدا کردند. شب دوم بود که باز هم بقیه را اذیت کردیم و سریع برگشتیم چادر خودمان که بخوابیم. 🔸البته بگذریم از اینکه هرچه ثواب و اعمال خیر داشتم به خاطر این کارها از دست دادم. وقتی در اواخر شب به خودمان برگشتیم دیدم یک نفر سر جای من خوابیده. من یک بالش مخصوص برای خودم آورده بودم و با دو عدد پتو برای خودم یک قشنگ درست کرده بودم. چادر ما چراغ نداشت و متوجه نشدم چه کسی جای من خوابیده فکر کردم یکی از‌ بچه ها میخواهد من را اذیت کند لذا همینطور که پایم بود جلو آمدم و یک لگد به شخص خواب زدم. 🔸یکباره دیدم حاج آقا... که امام جماعت اردوگاه بود از جا پرید و قلبش را گرفته و داد میزد کی بود؟ چی شد؟ کردم سریع از چادر آمدم بیرون بعدها فهمیدم که حاج آقا جای خواب نداشته و بچه ها برای اینکه من رو اذیت کنن به حاج آقا گفتن که این جای و آماده برای شماست اما لگد خیلی بدی زده بودم. بنده خدا یک دستش به قلبش بود و یک دستش به پشتش. حاج آقا آمد از چادر بیرون و گفت الهی پات بشکنه مگه من چیکار کردم که اینجوری زدی؟ اومدم جلو و گفتم حاج آقا غلط کردم ببخشید من با کسی دیگه شما رو اشتباه گرفتم. اصلا حواسم نبود که پوتین پام کردم و ممکنه شدید باشه! 🔸خلاصه اون شب خیلی معذرت خواهی کردم. بعد به حاج آقا گفتم شرمنده شما برید بخوابید من میرم تو میخوابم فقط با اجازه بالش خودم رو بر می‌دارم. چراغ برداشتم و رفتم توی چادر همین که بالش رو برداشتم دیدم یک به بزرگی کف دست! زیر بالش من قرار داره. حاج آقا هم اومد داخل و هر طوری بود عقرب رو کشتیم. حاجی نگاهی به من کرد و گفت: جون من رو دادی، اما بد لگدی زدی هنوز درد دارم. من هم رفتم توی ماشین خوابیدم. 🔸اردو که تمام شد و برگشتیم، روز بعد من در حین تمرین در ورزشهای رزمی پایم شکست. اما نکته جالب توجه این بود که ماجرای آن روز در نامه عمل من کامل و با شرح جزئیات نوشته شده بود. پشت میز به من گفت آن عقرب مأمور بود که تو را بکشد. اما صدقه ای که آن روز دادی مرگ تو را به عقب انداخت! همان لحظه فیلم مربوط به آن صدقه را دیدم عصر همان روز خانم من زنگ زد و گفت فلانی که ماست خیلی مشکل مالی داره، هیچی برا خوردن ندارن اجازه میدی از پول‌ هایی که کنار گذاشتی مبلغی بهشون بدم. گفتم آخه این پولها رو گذاشتم برا خرید اما عیب نداره هر چقدر میخوای بهشون بده. جوان گفت: صدقه مرگ تو را عقب انداخت. اما آن روحانی که لگد خورد؛ ایشان در آن روز کاری کرده بود که باید این ضربه را میخورد، ولی به ایشان پای تو هم شکست! 📕 کتاب سه دقیقه در قیامت 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
5.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨وقتی رهبری فرمود اسرائیل باید تنبیه بشود، نفر کنار سردار حاجی زاده با ایشون صحبت میکنه و میگه؛ آقای حاجی زاده آقا به شما نگاه کرد! ✍حسن قانع پور 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
از زندان بوشهر زنگ زد. گفت: در مورد شهید هادی باید مطلبی بگویم: من مدت‌هاست در زندان هستم و به نماز و.... بی‌توجه بودم. يک‌بار کاغذی در زندان پیدا کردم که چند خاطره زیبا و کوتاه از این شهید نوشته بود. آنها راخواندم و دوست داشتم از این شهید بیشتر بدانم. از خاطرات او یاد گرفتم که همه چیز دست خداست.از خدا خواستم بقیه خاطرات او را به من برساند. گفتم ان‌شاءالله باعث هدایت من به سوی نماز و دین شود. روز بعد مرا به بند دیگری منتقل کردند.تا وارد شدم دیدم روی طاقچه دوجلد کتاب سلام بر ابراهیم قرار دارد‌! نمی‌دانید چقدر خوشحال شدم و ازخدا تشکر کردم. سه ماه از آن روز گذشته، ابراهیم، حجت مسلمانی من شد. نمازهای من همیشه اول وقت است و هیچکدام دراین مدت قضا نشده. روزها برایش قرآن می‌خوانم. عجب رفیقی است این ابراهیم بزرگوارانی که در نشر این مطلب ما رو یاری می‌کنند، در ثواب جهاد تبیین سیره شهدا شریک هستند. 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi