eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.6هزار دنبال‌کننده
33.7هزار عکس
33.3هزار ویدیو
87 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🧡تــبــریــکــ بــه تــو کــه 🔥در میان شعله های آتش، 🧡پـیـام آور ایـسـتــادن 🔥و سرخ زیستن هستی 🧡۷ مــهــر روز آتـشـنـشـان  ، 🔥تجلی ایمان ، ایثار، شجاعت، 🧡عشق و علاقه گرامی باد... 💐 🔥روزتـــــان مـــــبـــارکـــــ🔥
🌱|اخلاق عملے را باید از ابراهیم هادے آموخت. 📝』یادم هست در ارتفاعات کوره‌موش، در همان روزهاے اول، چهار اسیر گرفتیم. ما در یکے از خانه‌هاے ابتداے شهر مستقر بودیم. همراه با ابراهیم، این چهار اسیر را به خانه آوردیم تا چند روز بعد به پادگان ابوذر منتقل شوند. آن سوے حیاط، یڪ اتاق با درب آهنے وجود داشت. رفقا پیشنهاد کردند که اسرا را به آنجا منتقل کنیم و دربش را قفل کنیم. ابراهیم قبول نکرد. گفت: «اینها مهمان ما هستند.» گفت: آقا ابرام چے می‌گی؟ اینها اسیر جنگے هستند. یه وقت فرار می‌کنند. ابراهیم گفت: «نه، اگر برخورد ما صحیح باشد مطمئن باش هیچ کارے نمی‌کنند». دستان اسرا را باز کرد و آورد داخل اتاق. سفره ناهار پهن شد. نان و کنسرو را آوردم. تعداد کنسروها کم بود. با تقسیم‌بندے ابراهیم، خودمان هر دو نفر یڪ کنسرو خوردیم، اما به اسراے عراقی، هر نفر یڪ کنسرو دادیم! عراقی‌ها زیرچشمے شاهد این اتفاقات بودند. می‌دیدند که قرار بود آنها را زندانے کنیم، اما حالا در بهترین حالت در کنار ما هستند. آنها می‌دیدند؛ همان چیزے که ما می‌خوریم حتے بهتر از آن را براے اسرا می‌آوریم. دو روز گذشت. ابراهیم به من گفت: «حمام را روشن کن.» من هم آبگرمکن را روشن کردم و حمام آماده شد. ابراهیم چهار دست لباس زیر تهیه کرد و یکے یکے اسراے عراقے را به حمام فرستاد تا تمیز شوند. عصر همان روز ابراهیم به پادگان ابوذر رفت. همان موقع یڪ خودرو براے انتقال اسرا به محل استقرار ما آمدند. اسراے عراقے گریه می‌کردند و نمی‌رفتند! مرتب هم اسم ابراهیم را صدا می‌کردند. با بی‌سیم تماس گرفتم و ابراهیم برگشت. اسراے عراقے یکے یکے با او دست و روبوسے و خداحافظے کردند. آنها التماس می‌کردند که پیش ابراهیم بمانند ولے قانون چنین اجازه‌اے به ما نمی‌داد. 🍃|واین است نشانه ے اخلاق و رفتار خوش شهید_ابراهیم_هادے
هفتم مهرماه 🔻سالروز شهادت جوانمرد آیت الله در ۵ مرداد ۱۳۱۱ در بهشهر متولد شد. 🔹️دورهٔ مقدماتی را حوزه علمیه روستای کوهستان نزد حضرت آیت‌الله محمد کوهستانی گذراند و سپس برای ادامهٔ تحصیل به قم رفت. 🔹️فعالیت های سیاسی شهید هاشمی نژاد از سال ۱۳۴۰ آغاز و برای اولین بار در جریان ۱۵ خرداد ۴۲ دستگیر شد و جزو اولین دستگیرشدگان بود.او از سال ۴۲ تا ۵۷، پنج بار بازداشت شد. 🔹️هاشمی‌نژاد از محرکان اصلی جنبش انقلاب اسلامی در مشهد شناخته میشود. 🔹️هاشمی‌نژاد در جریان تدوین قانون اساسی نمایندهٔ اول مازندران بود و نقش مؤثری در تصویب اصول مهم آن داشت. وی پس از انقلاب هیچ سمت رسمی قبول نکرد. 🔹️شهید هاشمی‌نژاد دبیر حزب جمهوری اسلامی در مشهد بود و سرانجام در روز ۷ مهر ۶۰ با انفجار انتحاری نارنجک یکی از اعضا منافقین در محل دفتر این حزب در خیابان عشرت آباد مشهد که بعداً به نام او تغییر نام داد ترور شد و در محل دارالسلام حرم علی بن موسی رضا(ع)، به خاک سپرده شد‌. ▫️شادی روحش
✅ محمد در آخرین پیامک برایم نوشته بود: «هرجا باشم عاشقتم. ایران باشم یا خارج، هرجا باشم عاشقتم...» 🔻می‌گفت همسر سادات داشتن هم خوب است و هم سخت. فکر اینکه همسرت دختر حضرت زهرا (سلام الله علیها) است، اجازه بدرفتاری را به آدم نمی‌دهد و از طرفی قدم‌هایش برکت زندگی است.» 🔻در انجام وظیفه و کارهایش خلوص عجیبی داشت. یادم هست که می‌گفت «من سر کارم ساعتی را کنار دستم گذاشتم و مدت زمان چای خوردن و دستشویی رفتن‌هایم را حساب می‌کنم و از اضافه کاری‌هایم کم می‌کنم که حقی از بیت‌المال به گردنم نماند.» 🔻محمد خیلی خوش اخلاق بود. واقعاً اگر بگویم اخم او را ندیدم، گزافه نیست. حتی وقتی درمعراج شهدا برای آخرین‌بار او را دیدم همان لبخند زیبا و همیشگی را روی لب داشت. ‌🔻خدا را شکر می‌کنم که محمد من هم شهید شد.چون او شهادت را دوست داشت.خیلی شهادت را دوست داشت. راوی: همسر شهید
روزتون معطر به ذکر شریف "صلوات بر محمد وال محمد(ص)" 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
کنون که راه ندارم از نزدیک؛ به حسین سلام میدهم از دور دَم به دَم به حسین من از قدیم خدا را چِنان که یادم هست همیشه وقت دعا داده ام قسم به حسین چگونه است که از کوچه های تنگِ خیال همیشه راه گریزیست لاجرم به حسین 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
2.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✋ سلام اول هفته به شاه ڪرببلاست ڪه‌لطفِ مادر سادات بیمه‌ام بڪند 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
21.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰روز شنبه روز زیارتی 🌸 حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم دعا 🤲 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
🌹🌹هفتم مهرماه سالروز شهادت سرداران اسلام فلاحی، فکوری، نامجو، کلاهدوز و جهان آرا  وروزبزرگداشت فرماندهان دفاع مقدس را گرامی میداریم مِن الحقیر الی الشهید.. 🌹سلام...سلام ای سردارانِ شهید...سلام حاج ابراهیم...حاج حسین...حاج مهدی... آقاسیدمرتضی... 🌹سلام ای شهدای گمنام...سلام ای لاله های بی نام ونشون...سلام به همتون...از کجا بگم ...!؟ ازچی بگم...!؟ 🌹ازحرفای نانوشته یا از درددلای خاک خورده...!؟ ازکجا...!؟ از غربت شما بگم یا ازتنهایی خودم...!؟ از عزّت شما بگم و یا از ذلّت خودم...!؟ 🌹خیلی وقته که چشمامون را بشما دوختیم...کتابهاتون را میخونیم...عکسها و روایت فتحتون را میبینیم...چفیه میندازیم...سرو صورتمون را شبیه تون میکنیم...موبایلهامون را پراز عکس وصدای شما میکنیم...سالی یکبار هم به زیارتتون میایم... فکه،شلمچه،طلاییه... 🌹جانمازمون پراز عطر شماست...مهر و تسبیحمون ازتربت شماست...آرزوی شهادت هم داریم...! 🌹اما چجوری و به چه قیمتی،خدا میدونه...! 🌹دوست داریم مثل شماباشه...زندگیمون... نگاهمون...حرف زدنمون... فکر کردنمون... ازدواجمون... زندگی مشترکمون...راه و رسممون...ولی فقط دوست داریم...! 🌹رسیدن به همه اینها اراده میخواد... زحمت میخواد...یه دل درست و حسابی میخواد...یه دلی که تنها جای شما باشه... دلی که اسیر این دنیا نباشه...اسیر هوا وهوس نباشه... 🌹بُگذریم و بِگذارید چند کلمه خودمونی حرف بزنیم...! 🌹حاج ابراهیم همت...چه کردی با این دلِ من... وقتی عکست و اون نگاهِ پر معنات جلوی چشمام میاد میخوام از خجالت آب بشم... پشت این چشمای تو، پشتِ این نگاه آسمونی تو... خیلی حرف های نگفته وجود داره 🌹حاج حسین خرازی...وقتی اون لبخند معنادار تو رو میبینم،بغض میکنم و یاد جمله ای میفتم که گفتی... "اگر کار برای خداست،پس گفتن برای چیست..." اونوقت میفهمم این لبخندِ تو همش برای رضای خدا بوده...! 🌹حاج عبدالحسین برونسی...قصه ی شما که دیگه گفتن نداره...! کتابتون هر روز دست به دست میشه...اما ای کاش کمی از معرفتت...کمی از عشق و توجه و اخلاصت بین ما دست به دست میشد...! کاش... شما پیش "حضرت مادر" آبرو داری... میشه سفارش ما را هم بکنی...! 🌹آقا سید مرتضیِ آوینی...شما اهل قلم هستی...اهل معرفت هستی... قلمِ ما کجا و قلمِ شما کجا... این شما بودی که به قلم و کاغذ آبرو دادی... ولی من چی... همش حرف... حرفاها و نوشته هایی که خودم را پشت اونها زندونی کردم... آقاسید کمکم میکنی تا آزاد بشم...!؟ 🌹آقا مهدی زین الدین... خوب گفتی برادر...!وقتی به بچه ها میگفتی یه روزی یه آدمایی میاند که غبطه میخوردند به حالِ ما...! آره حالا اون روز رسیده... ولی کاش من میفهمیدم اون حال و هوای شما را...! من کجا و شهادت کجا...!؟ 🌹آقای دکتر چمران... لابه لای وصیت نامه ات از عشقی حرف میزنی که من هیچوقت نتونستم اون رو بچشم... به خاطر عشق، دنیا را زیبا می دیدی... به خاطر عشق بود که خدا را حس میکردی... به خاطر عشق، فداکاری کردی... چه عشقی...؟! آقای دکتر میشه این عشق رو برام معنا کنی... میشه یه نسخه ای برای این دلِ بیمار من بپیچی تا بفهمه "عشق" یعنی چی...؟! 🌹آی شهدا...با تک تکتون حرف دارم...ولی حیف که همه گفتنی ها را نمیشه گفت...! مثل همیشه باید تو پستوی ذهنم و قلبم خاک بخوره... آخه گفتن که دردی را دوا نمیکنه...! باید عمل کرد..! که من... 🌹با این حرف ها شما برامون دعا کنید...دعا کنید تا شرمنده تون نشیم...دعا کنید که ما هم 🌹 شهید🌹 بشیم 🌹آي شهدا خداکنه یادتون هیچوقت از ذهن ما نره، نه یه هفته، بلکه یه عمر، راه و رسمتون سرمشق زندگیمون باشه.. 🌹درودبرمرداني كه تنها باخدا معامله كردن... 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
13.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸وقتی کارها گره می‌خورد... [۳۰ ثانیه پر از آرامش در کلام رهبری] سیدعلی❤️ 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi