eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.6هزار دنبال‌کننده
33.8هزار عکس
33.5هزار ویدیو
88 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷 ۷ مهر سالروز شهادت مشاور بچه مذهبی‌ها، شهید مدافع حرم سجاد زبرجدی گرامی باد. 🔸چند وقت پیش به تهرون اومدم و تو مراسم تشییع شهدای مدافع حرم شرکت کردم. یکی از دوستام رفیق شهید مدافع حرم سجاد زبرجدی بود و بهش قول داده بودم هر وقت اومدم سر مزار شهید از اون هم یادی کنم. 🔸به همین دلیل خواستم از مزار شهید عکسی بگیرم و براش ارسال کنم. به سختی، پیاده و از طریق برنامه «نشان» به قطعه ۵۰ بهشت زهرا و مزار شهید رسیدم. به محض رسیدن خانم جوونی رو دیدم که کنار مزار شهید در حال راز و نیاز بود. 🔸به احترام ایشون رفتم سر مزار شهید آرمان علی وردی فاتحه ای خوندم و بغل مزار یکی از شهدایی که اولین بار بود دیدمش نشستم تا ایشون زیارتش تموم بشه و بتونم راحت از مزار شهید یه عکس بگیرم. 🔸۵ دقیقه، ۱۰ دقیقه، ۲۰ دقیقه، ۳۰ دقیقه، یک ساعت و بیش از اون گذشت اما از سرجاش تکون نخورد که نخورد! باید کیلومترها اون طرف تر به قرار ملاقاتی می رسیدم. کم کم شیطون وجودمو آزار داد و ناراحت شدم. تو دلم گفتم آخه این چه زیارتیه که می کنید؟ درسته که شهید زبرجدی گفته قول می دم هر کی که برای مشورت و حاجت دهی سر مزارم حاضر بشه حتماً برای تحقق حاجتش نزد خدا تلاش کنم اما شما هم نباید این فرصتو از دیگران بگیری. اصلاً مگه حاجتت چییه؟ خودت خسته نشدی؟ همین شماها مردم رو از دین... 🔸دلو به دریا زدم و بلند شدم، نیت کردم که تذکر خیرخواهانه ای بهش بدهم اما نمی دونم چرا، یه هو احساس کردم شهید زبرجدی ناراحت می شه و نمی خواد که دل زائرش بیش از این بشکنه! پیش خودم گفتم تا برم سمت مزار، حتماً وقتی ببینه که می خوام از سنگ مزار عکس بگیرم خودش می فهمه و موقتاً محل رو ترک می کنه. 🔸به محضی که اراده بلند شدن کردم و نیم خیز شدم، خانم دیگه ای از راه رسید و بهش گفت: «مطمئنی که می خوای بریم سر مزارش؟ فاصله ما تا اونجا زیاده، باید پیاده روی کنیم، می تونی؟» لبخندی زد و گفت: «آره، من که خسته نمی شم مگه اینکه خودت خسته بشی.» 🔸خیلی آروم و زلال بلند شد و به سمت قطعه مورد نظرش رفت. خدا را هزار مرتبه شکر که من بهش چیزی نگفتم. اون یه روشندل بود، یه روشن دل که تو این دنیای تاریک هیچ پناهگاهی جز شهدا نداشت و هیچ نور و رنگی جز نور و رنگ شهدا رو درک نمی کرد... 🔸امیدوارم اگه شهید سجاد زبرجدی فقط بخواد خواسته یه نفر رو بخره، خواسته اونو اجابت کنه، چون به گمانم اون دیگه از این دنیای فانی چیزی نمی خواست و هرچه می خواست مربوط به آخرتش بود. زود قضاوت نکنیم...
به رسم ادب هرصبح اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّةِ 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
. یک حبه نـــور ✨ و أنتَ المَفزَعُ فِی المُلِمّات و تو پناهی در هر پیشامد بد... 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
4.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چِشم‌نِیازدُوختیم‌به‌راه‌صَاحب‌الزمان ○زِندگی‌من هََمیشه بی‌تو باغَمها گذشت ●‌‌کی‌میایی,سَالها از غِیبت‌کبری گذشت ●‌‌در قِدیم‌از دوریِ‌تو دیده‌ی‌تَر داشتم ○حیف‌شد آن روزهای‌عَاشقی‌آقا گذشت ○ای‌بَاوفاترازپِدرم!یابن‌فَاطمه ... ●‌‌سَلامٌ‌عَلیٰ‌آل‌ِیاٰسینْ. 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
... لب‌ها معطر است سلامٌ علی الحسین عالم معطر است سلامٌ علی الحسین... 🍃 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
17.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰روز دوشنبه روز زیارتی 🌸امام حسن علیه السلام 🌸امام حسین علیه السلام دعا🤲 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
علی هم که باشی؛ کاری از دستت ساخته نیست وقتی امت، ابوموسی را می‌خواهد، و حَکمیت را، و قرآنِ سرِ نیزه را !!! علی هم که باشی؛ ناگزیری به جنگ با جمل بروی تا مقابل رفاه و رانت و اشرافیتِ هم‌سنگرِ بدر و خیبر و خندقت بایستی!!! علی هم که باشی؛ گاه ناگزیری تن به برجامِ عمروعاص بدهی تا شاید، و فقط شاید، چشم امت را به حقیقتِ معاویه باز کنی!!! علی هم که باشی؛ تا امت سراغت را نگیرند، حریف سقیفه نمی‌شوی و محکوم به سکوت هستی علی هم که باشی؛ باز میزان، رای امت است!!! این امت‌اند که می‌توانند پیامبری را آتش بزنند؛ گوساله‌ای را سجده کنند؛ توفانی را به سخره بگیرند؛ مُنجیی را به صلیب بکشند؛ و یا بر بدن تکه‌تکه‌ی امامی اسب بتازند...!!! علی هم که باشی؛ حاضری درون چاه، آه بکشی اما منتِ امتی را که منتظر رستگاری‌ات در محراب نشسته‌اند، هرگز!!! علی هم که باشی؛ تا دولتمردان به بهانه‌ی "تله‌ی جنگ" فرمان "انتقام سخت" تو را نشنیده می‌گیرند؛ لشگر معاویه گستاخ‌تر خواهد شد و نه فقط به سر سرداران که به سر تو هم طمع خواهد کرد!!! ... 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
پیام کربلاست؛ دست از عَلَم می‌افتد و عَلَم به حکم عاشقی همیشه راست‌ قامت است.... 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
آخرهای آذر بود که آمد رفتم استقبالش گفت میرود پسرش را ببیند. آمدیم دم خانه شان سپرد بمانم تا برگردد خیلی طول نکشید که برگشت از در که آمد بیرون پرسیدم : علی آقا ! گل پسرت را دیدی ؟!  گفت: آره   گفتم: حالا به تو رفته یا به مادرش ؟! گفت: نمی دانم  تعجبم را که دید ادامه داد: من که صورتش را نگاه نکردم ، فقط بغلش کردم همین انتظار هر جمله ای را داشتم الا این گفت : ترسیدم نگاهش کنم، محبتش نگذارد برگردم... 🕊🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
چه چیز آرام می‌کند قلب اندوهگینِ خسته را...؟!
ای خدایی که تیزیِ مصیبتها و سختیها به دست تو شکسته میشه آروممون کن...