eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.6هزار دنبال‌کننده
33.8هزار عکس
33.3هزار ویدیو
87 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺️سه‌ روز‌ غیبت‌ برای‌ خودش‌ رد کرد! علت را پرسیدم و گفت: 🔹️گاهی اوقات که سر کار هستم فکرم مشغول مسائل خارج از کارسپاه میشود و‌ نا آگاهانه کم کاری میکنم، یا به علت خستگی نمیتوانم کارم را به خوبی انجام دهم. 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
5.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥مادر شهید غواص مرتضی جاویدی💔 🔺️شهدایِ مظلومِ غواصِ فراموش نشدنی🥺 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
🔺️تا پیش از سفرش به کربلا پسر خیلی شری بودهمیشه چاقو در جیبش بود خالکوبی هم داشت خیلی قلدر بود و همه کوچک تر ها باید حرفش را گوش میدادند. 🔹️مجید کسی بود که زیر بار حرف زور نمی رفت، بچه ای نبود که بترسد خیلی شجاع بود، اگر می شنید کسی دعوا کرده هر دو طرف را زور میکرد آشتی کنند، وگرنه با خود مجید طرف بودند. 🔸️وقتی از سفر کربلا برگشت مادرم از او پرسید: چه چیزی از امام حسین علیه السلام خواستی؟مجید گفت: یک نگاه به گنبد حضرت ابوالفضل و یک نگاه به گنبد امام حسین کردم و گفتم‌ آدمم کنید💔 🌷 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
872K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این یه تیکه از صحبت آقامصطفی صدرزاده خیلی حرف توشه که به خیلی از ماها میفهمونه، که شهادت درسته قشنگه، درسته عاقبت بخیریه، ولی اگه نیت کارهای خوب ما بشه برای شهادت، درست نیست! اُفَوض اَمری اِلی الله هرچی خدا بخواد.. 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
💭وصیت شهید حمید رستمی: 🔺️به پهلوی شکسته‌ی‌ فاطمه زهرا قسمتان میدهم که حجاب را ، حجاب را ، حجاب را  رعایت کنید. ‍‎ ‌‌🌷 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
🔺️آخرین بار که از سوریه برگشت، با هم رفتیم مشهـد. بعد از زیارت دیدم مهدی کنار سقاخونه ایستاده می‌خنده! 🔹️ازش پرسیدم: چیـه مادر چرا میخنـدی؟ گفت: مادر، امضای شهادتم رو امروز از امام رضا علیه السلام گرفتم! 🔸️بهش گفتم: اگه تو شهید بشی من دیگه کسی رو ندارم. دستشو رو به آسمون کرد و گفت: مادر، خدا هست...! 🌷 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
🌱🌹 میگفت: تسبیحات‌‌حضرت‌‌زهرارو بدون‌ِ‌تسبیح‌‌بگید..! با‌بند‌بندھای‌ِ‌انگشت‌‌که‌بگی‌ روز‌قیامت‌‌همینا‌به‌‌حرف‌‌میان‌ شھادت‌میدن‌که‌‌باهاشون‌ذکرگفتی..! 🌷 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
🔺️پرستار به صورت رنگ پریده و لب های ترک خورده مجروح حاج احمد نگاه کرد و بعد به پاهای زخمی اش، گفت: «برادر اجازه بدهید داروی بی هوشی تزریق کنم، این طوری کمتر درد می کشید.» 🔹️حاجی هم ناله ای کرد و گفت: «نه! بی هوشم نکن! دارویت را نگهدار برای آنهایی که زخم های عمیق تری دارند.» 📚 کتاب: خدمت از ماست، ص82 🌷 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
💭باشهدا 🔺️کار همیشگی اش بود هر وقت دلش تنگ میشد دستمو میگرفت و با هم میرفتیم بهشت زهرا (س). اول میرفتیم قطعه اموات و چند دقیقه بین قبرها راه میرفتیم؛ بعد میرفتیم سر مزار شهدا. 🔹️میگفت این جا رو نیگا کن اصلاً احساس میکنی که این شهدا مرده اند؟ این جا همون حسی رو داری که تو قطعه اموات داری؟ بالای مزار شهدا می ایستاد و سنشون رو حساب می کرد. 🔸️میگفت اینایی که میبینی همه نوزده، بیست ساله بودن. ماها رسیدیم به سی سال خیلی دیر شده. اصلاً تو کتم نمیره که بخوان ما رو قطعه مرده ها دفن کنن! از سوز صداش معلوم بود که مدت هاست حسرت شهادت رو به دل داره. 🌷 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
11.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥آخرین مکالمه بیسیم شهید باکری ‌با ‌شهید کاظمی: احمد، اینجا من ‌چیزی ‌می‌بینم، اگر بیایی، دیگر نخواهی ‌رفت! 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
🌱🌹 : 🔺️خواهرم،برادرم! خیلۍ‌حواست‌بہ‌سنگرت‌باشہ چادرت،غیرتت،ایمانت درست‌همہ‌را‌هدف‌قرار‌گرفتہ‌اند، همہ‌را... ✍️قسمتی‌از‌وصیت‌نامہ‌شھید 🌷 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi