💝خاطره ای زیبا از شهید همت
یه روز خيلي ناگهاني به ابراهيم گفتم : به خاطر اين چشم ها هم که شده بالاخره يک روز شهيد مي شي
چشم هايش درخشيد و پرسيد : چرا؟ يک دفعه از حرفي که زده بودم پشيمان شدم .
خواستم بگويم : ولش کن ! مي خواستم بحث را عوض کنم اما نمي شد . چيزي قلمبه شده بود و راه گلويم را بسته بود .
آهي کشيدم و گفتم : چون خدا به اين چشم ها هم جمال داده هم کمال !
چون اين چشم ها در راه خدا بيداري زياد کشيده و اشک هاي زيادي ريخته
❤️خاطره اي از شهيد محمد ابراهيم همت به نقل از همسر ايشان
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت سی و هشتم : ابوجعفر ( ۱ ) ✔️ راوی : حسین الله کرم ، فرج الله مرادیان 🔸ر
☘ سلام بر ابراهیم ☘
💥قسمت سی و نهم : دوست
✔️ راوی : مصطفی هرندی
🔸خيلي بي تاب بود. ناراحتي در چهره اش موج ميزد. پرسيدم: چيزي شده!؟
ابراهيم با ناراحتي گفت: ديشب با بچه ها رفته بوديم شناسائي، تو راه برگشت، درست در كنار مواضع دشمن، ماشاءالله عزيزي رفت روي مين و شهيد شد. عراقيها تيراندازي كردند. ما هم مجبور شديم برگرديم.
🔸تازه علت ناراحتي اش را فهميدم. هوا كه تاريك شد ابراهيم حركت كرد، نيمه هاي شب هم برگشت، خوشحال و سرحال!
مرتب فرياد ميزد؛ امدادگر... امدادگر... سريع بيا، ماشاءالله زنده است!
بچه ها خوشحال بودند، ماشاءالله را سوار آمبولانس كرديم. اما ابراهيم گوشه اي نشسته بود به فكر! كنارش نشستم. با تعجب پرسيدم: تو چه فكري!؟
🔸مكثي كرد و گفت: ماشاءالله وسط ميدان مين افتاد، نزديك سنگر عراقيها.
اما وقتي به سراغش رفتم آنجا نبود.
كمي عقبتر پيدايش كردم، دور از ديد دشمن. در مكاني امن!
نشسته بود منتظر من. حالت عجيبي داشتم. زير لب فقط ميگفتم: يا صاحب الزمان ادركني.
هوا تاريك شده بود. جواني خوش سيما و نوراني بالاي سرم آمد. چشمانم را به سختي باز كردم.
مرا به آرامي بلند كرد. از ميدان مين خارج شد. در گوشه اي امن مرا روي زمين گذاشت. آهسته و آرام. من دردي حس نميكردم! آن آقا کلی با من صحبت کرد. بعد فرمودند: كسي مي آيد و شما را نجات ميدهد. او دوست ماست!
لحظاتي بعد ابراهيم آمد. با همان صلابت هميشگي. مرا به دوش گرفت و حركت كرد. آن جمال نوراني ابراهيم را دوست خود معرفي كرد. خوشا به حالش اينها را ماشاءالله نوشته بود. در دفتر خاطراتش از جبهه گيلانغرب.
٭٭٭
🔸ماشاءالله سالها در منطقه حضور داشت. او از معلمين با اخلاص وباتقواي گيلانغرب بود كه از روز آغاز جنگ تا روز پاياني جنگ شجاعانه در
جبهه ها و همه عملياتها حضور داشت.
او پس از اتمام جنگ، در سانحه رانندگي به ياران شهيدش پيوست.
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
💕 بعد از خدا نام شما
گره گشای گره های زندگی ماست!
خوش به حال ما
که سه شنبه ها
خوشه چین محبت شماییم!
#سه_شنبه_ها_مهمان_بقیع
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
سه شنبه ها را جور دیگری دوست دارم
شاید بخاطر اینکه ذکر امروز
《 یا ارحم الراحمین 》است🌸🌺🌹
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
💫
لبخند شما میتونه احساسات زیادی رو پنهان کنه،
مثل غم، ترس، قلب شکسته و...
و بجای همهی اینها، قدرت شما رو به نمایش میذاره.
لبخند ویترین شخصیت و اعتمادبهنفس شماست
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
⭕️ #کلاس_درس_شهدا
همیشه آیهي ، وَ جَعَلْنا را زمزمه می کرد
گفتم :
آقا ابراهیم این آیه براے محافظت در مقابل دشمنه ، اینجا که دشمن نیسٺ !
نگاه معنا دارےکرد و گفٺ :
دشمنےبزرگتراز شیطان هم وجود داره ⁉️
#شهید_هادی
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
در سکوت شب نقش رویاهایت
را به تصویر بکش
ایمانداشته باش به خدایی
که نا امید نمی کند
و رحتمش بی پایان است
شبتون دورازدلتنگــــــــی
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
شوره زاری همه با ماست و باران با تو
و نوشتيم كه يا هيچ پناهی يا تو ...
به نام خدای همه
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
#یک حبه نور✨
وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا*
و برگها برای افتادنشان؛
#خدا را در جریان می گذارند!
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
اولین سلام صبحگاهی تقدیمتان باد
دردانهی عالم خلقت!
سلام پدر مهربان❤️
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
🌸هـزار سلام
💕به نشانه ی
🌸هـزار دعای سلامتی
💕و هـزار درود
🌸به نشانه ی
💕هـزار آرزوی زیبا
🌸تقدیم شما باد
🌸ســـــلام
💕صبح چهارشنبه تون بخیر
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi