صبح
سمفونی لبخندخداست
صبحتان شاد و پر از
شعر و امید
نکندثانیه ای بغض
بیایدبه سراغ دلتان
لحظه هاتان آرام🌸
🍃🌺
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
#حاجیجوندلتنگتیم😔
او را خودِ حسین گرفته است در بغل
"قاسم" رسیده است به احلی من العسل
#انتقام_سخت
#آماده_جنگیم
#قاسم_سلیمانی
#سردار_دلها
#مرد_میدان
#دلتنگ_تو_ایم
#سردار_قاآنی
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#سردار_سلیمانی
#قاسم_هنوز_زنده_ست
#شهید_سپهبد_قاسم_سلیمانی
#سردار_دلها
🍃🌺
@shahidaziz_ebrahim_hadi
#صبحتون_شهدایی
✵بیعت با #ولایت یعنی این...
✵مهم نیست این جان ناقابل به خاک افتاد
✵مهم این است تا حرف #امامم زمین نیوفتد...
#شهداےخانطومان
#یادشهداباصلوات
#الله_اڪبر
🍃🌺
@shahidaziz_ebrahim_hadi
🌹یادی کنیم از شهدایی که همراه شهید حاج قاسم سلیمانی بودند
♦️شهید حسین پورجعفری متولد سال 1345 در کرمان است.این شهید بزرگوار از دوران دفاع مقدس همراه سردار سلیمانی بوده است و در سال 76 با سردار سلیمانی وارد نیروی قدس سپاه شد و در سالهای اخیر نیز دستیار ویژه شهید سلیمانی بوده است. از شهید پورجعفری دو دختر و دو پسر بهیادگار مانده است
♦️شهید دیگر همراه حاج قاسم سلیمانی شهید هادی طارمی از نیروهای محافظ سردار سلیمانی بوده است. شهید طارمی متولد سال 1358 و اصالتاً اهل زنجان بوده است. وی در بسیاری از مأموریتهای خطیر همراه سردار سلیمانی بود تا اینکه در 13 دیماه در حمله پهپاد آمریکایی همراه سردار سلیمانی به شهادت رسید.
♦️یکی دیگر از شهدای همراه سردار سلیمانی شهید شهرود مظفرینیا است.وی اصالتاً اهل کهک استان قم بوده و او نیز از نیروهای کادر حفاظت سردار سلیمانی بوده است. شهید مظفرینیا در سال 1357 در تهران متولد شده و از وی دو فرزند دختر بهیادگار مانده است
♦️چهارمین شهید ایرانی این حادثه شهید وحید زمانیان است.این شهید متولد سال 1371 و اهل شهر ری تهران و از نیروهای حفاظت سردار سلیمانی بود
🕊شادی روح بلندشان صلوات
🍃🌺
@shahidaziz_ebrahim_hadi
17.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃شهادت را نه در جنگ، در مبارزه میدهند.
ما هنوز شهادتی بی درد میطلبیم
غافل که شهادت را جز به اهل درد نمیدهند.
#رفیق_شهید_من
#شهید_حسین_قجری
#بصیرت
🍃🌺
@shahidaziz_ebrahim_hadi
كاری كنيد
كه وقتی كسی
شما را ملاقات ميكند
احساس كند
كه يک شهيد را
ملاقات كرده است.
شهيد باشيم
تا شهيد شويم.
شهید احمد کاظمی🌷
#ما_ملت_امام_حسینیم
🍃🌺
@shahidaziz_ebrahim_hadi
📌خاطره ای فوق العاده از مادر شهیدهمت
|همت چرا همت شد|
🔹️دکتر بعد از معاینه گفت: «بچه از بین رفته و تلف شده». مقداری هم قرص و کپسول نوشت و گفت: «اگه با این، بچه سقط نشد، حتماً بیاریدش تا عملش کنم» ...
🔹️اینها را حاجیه خانم میگوید؛ نصرت همت. بانویی که ۳۰ شهریور ۹۹ یعنی درست یک روز مانده به چلهی جنگ، رفت تا شاید بعد از ۳۷ سال، پسرش را یک بار دیگر در آغوش بگیرد؛ پسری که ماجرای تولدش را اینگونه روایت میکند:
🔹️ «پاییز سال ۱۳۳۳ بود که با همسرم و جمعی از دوستان، قصد زیارت امام حسین (ع) را کردیم و راهی کربلا شدیم. آن موقع ابراهیم را باردار بودم. خیلیها مرا از این سفر منع میکردند اما به خدا توکل کردم و به شوق زیارت اباعبدالله (ع) راهی کربلا شدم. با اتوبوس تا کرمانشاه آمدیم و از آنجا به مرز خسروی رفتیم. راه بسیار سخت و طاقتفرسایی بود، با جادههای خاکی و ماشینهای قراضه. صبح روز بعد، مأموران مرزی عراق اجازه دادند که حرکت کنیم. هوا بسیار گرم بود و راه هم پر از دستانداز. از طرفی گرد و غباری که داخل ماشین میپیچید، کمکم حال مرا دگرگون کرد. تمام روز در راه بودیم و بالاخره پیش از مغرب به کربلا رسیدیم.
🔹️چشمهایم سیاهی میرفت و حالم به کلی بد شده بود. با زحمت مرا پیش یک دکتر بردند. دکتر پس از معاینه گفت: «بچه از بین رفته و تلف شده». مقداری هم قرص و کپسول نوشت و گفت: «اگه با این، بچه سقط نشد، حتماً بیاریدش تا عملش کنم». حرفهای دکتر مثل پتکی توی سرم کوبیده شد. خیلی ناراحت و دلشکسته شده بودم. علیاکبر (همسرم) خانهای نزدیک حرم اجاره کرده بود و من ۱۵ روز تمام کنج خانه، توی رختخواب افتاده بودم. لب به هیچ قرص و کپسولی هم نمیزدم.
🔹️پیش خودم گفتم: «این همه راه اومدی تا اینجا که امام حسین (ع) رو زیارت کنی، حالا اگه قرار باشه بچه رو هم از دست بدی، مردن یا موندن چه اهمیتی داره؟» به علیاکبر گفتم که میخواهم بروم حرم. اما او مخالفت کرد و گفت: «حال تو مساعد نیست، بیشتر استراحت کن تا به سلامتی کامل برسی». هرچه او اصرار کرد، فایده نداشت. دیگر دلم بدجوری هوای حرم را کرده بود و طاقت در خانه ماندن نداشتم.
🔹️بالاخره علیاکبر مرا به حرم برد. تا نیمههای شب آنجا بودیم. آقا را با دلی شکسته صدا زدم و از او شفاعت خواستم. حسابی با امام حسین (ع) درد دل کردم و به او گفتم: «آقا، من شفامو از شما میخوام. به دکتر هم کاری ندارم. من به شوق دیدار و زیارت شما رنج این راه رو به جون خریدم. حالا از شما توقع یه گوشه چشمی دارم». بعد هم به رواق کوچک ابراهیم رفتیم و لحظاتی را هم در آنجا سپری کردیم. حسابی سبک شدم و به منزل برگشتیم. خسته شده بودم و خوابم گرفته بود. خوابیدم. در خواب خانمی را دیدم که لباس عربی به تن داشت و مثل همه مردم زیارت میکرد. آن خانم بلندبالا که بچهای روی دستش بود، به طرف من آمد و بچه را به من سپرد و گفت: «این بچه رو بذار لای چادرت و به هیچکس هم نده. برش دار و برو». من آن بچه را توی چادرم پنهان کردم و آمدم. همان موقع از خواب پریدم. گریه امانم را بریده بود. از شدت خوشحالی زار میزدم. خواب را که برای مادر علیاکبر تعریف کردم، گفت: «این خواب یه نشونهست». بعد گفت: «خیالتون راحت باشه که بچه سالمه. فقط نیت کن اگه بچه پسر بود، اسمشو بذاری محمد ابراهیم». از روز بعد دیگر اصلاً درد و ناراحتی نداشتم.
🔹️هیچکس باور نمیکرد. همان روز دوباره پیش دکتر رفتیم. دکتر پس از معاینه با تعجب تمام گفت: «امکان نداره؛ حتماً معجزهای شده!» ما عربی بلد نبودیم و حرفهای دکتر را یکی از دوستانمان برایمان ترجمه میکرد. دکتر پرسید: «شما کجا رفتین دوا درمون کردین؟ این کار کدوم طبیبه؟ الان باید مادر و بچه، هر دو از بین رفته باشن، یا حداقل بچه تلف شده باشه! شما چیکار کردین؟» علیاکبر گفت: «ما رفتیم پیش دکتر اصلی». دکتر وقتی شنید که عنایت آقا امام حسین (ع) است، تمام پولی را که بابت ویزیت و نسخه به او داده بودیم، به ما بازگرداند و مقداری هم داروی تقویتی برایم نوشت و گفت: «خیلی مواظب خودتون باشین».
🔹️وقتی مطمئن شدم که بچه سالم است، از علیاکبر خواستم که در کربلا بمانیم. رفتن و دل کندن از آنجا با توجه به مسائلی که پیش آمده بود، خیلی سخت بود. چند بار جوازمان را تمدید کردیم و بعد از چهار ماه به ایران برگشتیم. نیمه بهمن بود که سرخوش از سفر کربلا، رسیدیم به شهرضا. دوازدهم فروردین ۱۳۳۴ پسرمان به دنیا آمد.»
🔹️ بتازگی این مادر بزرگوار میهمان فرزند شهیدش حاج محمد ابراهیم شد/روحش شاد
🍃🌺
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
از عاشقانه های مولا علی علیه السلام برای فاطمه اش:
من و فآطمه
همچون دو کبوتر عاشق در لانه ایی بودیم 💔
#فاطمیه
🍃🌺
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
آرمانخواهیِ انسان
مستلزم صبر بر رنجهاست...
حالا اگه میخوای به حرف یک شهید عمل کنی
این صحبت آقاسید رو
بکوب به گوشهء ذهنت📌
تا زیر بار رنج ها
نَشکنی
و با هر رنج و سختی ، رشد کنی🌱
جوونه بزنی
و بالاتر بری
برسی به هدفت...
راستی!
هدفت تو زندگی چیه؟📈
#شهید_سیدمرتضی_آوینی
🍃🌺
@shahidaziz_ebrahim_hadi