eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.5هزار دنبال‌کننده
33.7هزار عکس
33.3هزار ویدیو
87 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
حبه نور✨ يَا عِبَادِ لَا خَوْفٌ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ وَلَا أَنتُمْ تَحْزَنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِآيَاتِنَا وَكَانُوا مُسْلِمِينَ خداوند به آنان گوید: ای بندگان من؛ امروز نه بیمی بر شماست و نه اندوهگین می شوید؛ همانان که به آیات ما ایمان آوردند و همواره تسلیم [فرمان ها و احکام] ما بودند. -آیه (۶۹-۶۸) 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
صبح امید من ای شمس جهانتاب حسین و سلام لک منّی و لاصحاب حسین همه ی دار و ندارم شده بین الحرمین به ابی انت و امی لک ارباب حسین سلام برحسین (علیه السلام) 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
سلام امام زمانم روشن نمیشود روزگارمان به این خورشیدهای تکراری! بیا و بتاب که تــــو صبح این جهان هستی.. 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
صبح سمفونی لبخندخداست صبحتان شاد و پر از شعر و امید نکندثانیه ای بغض بیایدبه سراغ دلتان لحظه هاتان آرام🌸 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 ‏خدایا برای همه در گوشی ها الهیییی آااامییین ‎ 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 ذکر لب این روزای قرار‌ نبود‌ قرار‌ هم‌ باشیمـ...🖤 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
به ریشه‌ی کلمه‌ی شهادت فکر کردین؟ ! خدا نصیبمون کنه شیرینی این شهد رو... نه تو یه لحظه! تو یه عمر.. گوارای وجودت رفیق شهیدم❤️ 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
✍شهید سپهبد قاسم سلیمانی: من اصلاً قبول ندارم در بین بچه‌حزب‌اللهی‌ها بگیم این آدم با اون شکل و قیافست...! همان دختر کم‌حجاب، دختر منه، دختر ما و شماست؛ 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
حاجی‌ می‌گفت: اگر امروز کسی را دیدید که بوی شهید از کلام ، رفتار و اخلاق او استشمام شد بدانید او شهید خواهد شد و تمام شهدا این مشخصه را داشتند 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
2.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺شهیدی که در معامله با خدا حتی اسم همسرش را هم انتخاب کرده بود! 👈🏻 قصه جالب ازدواج یک شهید مدافع حرم از زبان آزاده حاجی غلامی نویسنده کتاب «دلدادگان عقیله» که درباره چهار تن از شهدای مدافع حرم نوشته شده است. 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
⭕️روایت یکی از نیروهای فاطمیون از آخرین روز زندگی سردار سلیمانی: قبل از آخرین سفر، در اتاق استراحتش در دمشق، کاغذی نوشته و جلوی آینه گذاشته بود آخرین روز ... پنجشنبه (98.10.12) ساعت 7 صبح / دمشق با خودرویی که دنبالم آمده عازم جلسه می‌شوم. هوا ابری است و نسیم سردی می‌وزد. ساعت 7:45 صبح به مکان جلسه رسیدم. مثل همه جلسات تمامی مسئولان گروه‌های مقاومت در سوریه حاضرند ... ساعت 8 صبح همه با هم صحبت می‌کنند ... در باز می‌شود و فرمانده بزرگ جبهه مقاومت وارد می‌شود. با همان لبخند همیشگی با یکایک افراد احوالپرسی می‌کند. دقایقی به گفت‌وگوی خودمانی سپری می‌شود تا اینکه حاج‌قاسم جلسه را رسما آغاز می‌کند ... هنوز در مقدمات بحث است که می‌گوید: «همه بنویسن، هر چی می‌گم رو بنویسید!» همیشه نکات را می‌نوشتیم ولی این‌بار حاجی تاکید بر نوشتن کل مطالب داشت ... گفت و گفت ... از منشور پنج‌سال آینده ... از برنامه تک‌تک گروه‌های مقاومت در پنج‌سال بعد ... از شیوه تعامل با یکدیگر ... از ... کاغذها پر می‌شد و کاغذ بعدی ... سابقه نداشت این حجم مطالب برای یک‌ جلسه. آنهایی که با حاجی کار کردند می‌دانند که در وقت کار و جلسات بسیار جدی است و اجازه قطع‌کردن صحبت‌هایش را نمی‌دهد اما پنجشنبه این‌گونه نبود ... بارها صحبتش قطع شد ولی با آرامش گفت: «عجله نکنید، بذارید حرف من تموم بشه ...» ساعت 11:40 ظهر زمان اذان ظهر رسید. با دستور حاجی نماز و ناهار سریع انجام شد و دوباره جلسه ادامه پیدا کرد! ساعت 3 عصر حدود هفت ساعت! حاجی هر آنچه در دل داشت را گفت و نوشتیم. پایان جلسه ... مثل همه جلسات دورش را گرفتیم و صحبت‌کنان تا در خروج همراهی‌اش کردیم. خودرویی بیرون منتظر حاجی بود. حاج‌قاسم عازم بیروت شد تا سیدحسن‌نصرالله را ببیند ... ساعت حدود 9 شب حاجی از بیروت به دمشق برگشت. شخص همراهش می‌گفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار کرد و خداحافظی کردند. حاجی اعلام کرد امشب عازم عراق است و هماهنگی کنند. سکوت شد ... یکی گفت: «حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نرید.» حاج‌قاسم با لبخند گفت: «می‌ترسین شهید بشم؟» باب صحبت باز شد و هر کسی حرفی زد: «شهادت که افتخاره، رفتن شما برای ما فاجعه است!»، «حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم» ... حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد. خیلی آرام و شمرده‌شمرده گفت: «میوه وقتی میرسه باغبان باید بچیندش. میوه رسیده اگه روی درخت بمونه پوسیده می‌شه و خودش میفته!» بعد نگاهش را بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضی‌ها اشاره کرد: «اینم رسیده‌ست، اینم رسیده‌ست ...» ساعت 12 شب هواپیما پرواز کرد. ساعت 2 صبح جمعه خبر شهادت حاجی رسید. به اتاق استراحتش در دمشق رفتیم. کاغذی نوشته بود و جلوی آینه گذاشته بود ... ادامه دارد... 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi