سبز کہ باشی
دیگر فرقے نمےکند
کجاے فصل هاایستاده باشے
چون بهارباش وببین زمستان
چطور حوالے خانہ ات
زانو میزند..
سلام
آدینتون
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
🏴خون گریه می کنند ملائک،
گمان کنم زینب به خانه،
روضهی مادر گرفته است......
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
3.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹دومین فاطمیهى ما بدون شما...
و شما مهمان مادر پهلو شکسته...
❤️التماس دعا سردار...
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
ڪَـِداے قمـ..💔:
°°|#تلنگࢪانہ🥀|°°
فرشتگان ازخداوندپرسیدند:
خدایا توکه بشر را آنقدر دوست داری
چراغم آفریدی؟
خداوند فرمود:
غم را به خاطرخودم آفریدم چون
این مخلوق من تا غمگین نباشد
به ياد خالقش نمی افتد!
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
بهتریناسترسدنیا
یکی از بهترین استرسهای دنیا استرس مجلس روضه گرفتنه؛ هر کاری از دستت برمیاد میکنی تا مجلس خوب بشه ولی آخرشم میبینی تو هیچکارهای، خودشون همه کارارو میکنن...
#فاطمیه
#اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
11.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 گریه های بی امان حاج قاسم سلیمانی در روضه مادر سادات
🔺مراسم ایام فاطمیه بیت الزهرا (س) کرمان
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
4.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺خانوادهداری به سبک مدافعان حرم
👈 فرمانده دلتنگ خانوادهاش بود؛ میگفت زن و بچهام نزدیکم هستند ولی نمیتوانم ببینمشان.
فردا صبح انگار نه انگار که شب قبل این همه دلتنگی میکرد، حاج عمار حالا یک فرمانده میدان بود و به همه روحیه میداد
🔰 #مستند
🔰 #مرزهای_عاشقی
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
📸پایان فراق ۳۸ ساله مادر _۲۵ دی۹۹
پیکر مطهر "شهید ناصر صدقی" از شهدای دوران دفاع مقدس، پس از ۳۸ سال با تلاش گروههای تفحص شهدا کشف و شناسایی گردید
پناه لرزش دستان من کجایی تو؟
تب و تابم ، توان من، کجایی تو؟
کجای حادثه گم شد پلاک زیبایت؟
شهید بی سر و پیکر و استخوان من کجایی تو؟
صبوری دل مادران چشم انتظار #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
872.1K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ندا ندا عباس بکوشی بابا
بگذارید فقط صحنه محشر برسد
چادر مادر ما کار خودش را بلد است...
🌺
•
.
#story
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
💔 #رمان_دلارام_من #قسمت_بیست_و_هشتم بیشتر گوش تیز میکنم ، صدا از داخل قبر است بیشتر از انچه بترسم
💔
#رمان_دلارام_من
#قسمت_بیست_و_نهم
بیشتر از این گفت و گو را به صلاح نمی دانم ، تشکری می پرانم و می روم که از نماز و عبادت دست جمعی جا نمانم...
یک هفته ای از اردوی راهیان نور هم گذشته و هنوز جایی مناسبی پیدا نکرده ام ، عمو اصرار دارد کنارش بمانم ...
می گوید: تازه از خانه شان از سوت و کوری در آمده و اگر بمانم لطف کرده ام و منتے نیست ...
حرف هایش برعکس ادم های اطرافم بوی دورویی نمی دهد و از صدق دل بر میخیزد ، برای همین است که تا الان در خانه شان مانده ام...
عمو برایم پدری می کند ، بی منت و حتی طوری رفتار می کند که گویا بدهکار من است ...
شرمنده شان هستم و بیشتر از قبل در پی یافتن جایی مناسب برای اقامت....
شروع سال تحصیلی مصادف است با محرم و چه تصادفی !
برای کسی که سال ها در محیطی غیر مذهبی زندگی کرده ، خو گرفتن با محیط حوزه و آدمهایش سخت است اما خیلی شیرین است...
اصلا سبک عزاداری های محرم آنها با من فرق دارد ، من نهایتا یک شب از ده شب را می توانستم در روضه شرکت کنم...
در شب های محرم اتاق خودم را هیئت می کردم ، گاهی هم میشد که دسته ای از خیابان کنار خانه رد شود و صدایش را بشونم ...
گرچه حتی از اطراف خانه مجلل ما ، صدای عزاداری هم سخت شنیده می شود ، روضه و مجالس امام حسین (ع) را در فیلم ها دیده بودم ....
اما قرار گرفتن در فضایش طعم دیگری دارد که امسال آن را می چشم....
ادامه دارد...
نویسنده: خانم فاطمه شکیبا
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi