eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.6هزار دنبال‌کننده
33.8هزار عکس
33.5هزار ویدیو
88 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سبز کہ باشی دیگر فرقے نمےکند کجاے فصل هاایستاده باشے چون بهارباش وببین زمستان چطور حوالے خانہ ات زانو میزند.. سلام آدینتون 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
🏴خون گریه می کنند ملائک، گمان کنم زینب به خانه، روضه‌ی مادر گرفته است...... 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
3.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹دومین فاطمیه‌ى ما بدون شما... و شما مهمان مادر پهلو شکسته... ❤️التماس دعا سردار... 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
ڪَـِداے قمـ..💔: °°|🥀|°° فرشتگان ازخداوندپرسیدند: خدایا توکه بشر را آنقدر دوست داری چراغم آفریدی؟ خداوند فرمود: غم را به خاطرخودم آفریدم چون این مخلوق من تا غمگین نباشد به ياد خالقش نمی افتد! 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
بهترین‌استرس‌دنیا یکی از بهترین استرس‌های دنیا استرس مجلس روضه گرفتنه؛ هر کاری از دستت برمیاد میکنی تا مجلس خوب بشه ولی آخرشم می‌بینی تو هیچکاره‌ای، خودشون همه کارارو می‌کنن... 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
11.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 گریه های بی امان حاج قاسم سلیمانی در روضه مادر سادات 🔺مراسم ایام فاطمیه بیت الزهرا (س) کرمان 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
4.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺خانواده‌داری به سبک مدافعان حرم 👈 فرمانده دلتنگ خانواده‌اش بود؛ می‌گفت زن و بچه‌ام نزدیکم هستند ولی نمی‌توانم ببینمشان. فردا صبح انگار نه انگار که شب قبل این همه دلتنگی می‌کرد، حاج عمار حالا یک فرمانده میدان بود و به همه روحیه می‌داد 🔰 🔰 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 📸پایان فراق ۳۸ ساله مادر _۲۵ دی۹۹ پیکر مطهر "شهید ناصر صدقی" از شهدای دوران دفاع مقدس، پس از ۳۸ سال با تلاش گروه‌های تفحص شهدا کشف و شناسایی گردید پناه لرزش دستان من کجایی تو؟ تب و تابم ، توان من، کجایی تو؟ کجای حادثه گم شد پلاک زیبایت؟ شهید بی سر و پیکر و استخوان من کجایی تو؟ صبوری دل مادران چشم انتظار 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
872.1K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ندا ندا عباس بکوشی بابا بگذارید فقط صحنه محشر برسد چادر مادر ما کار خودش را بلد است... 🌺 • . ‏ 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
💔 #رمان_دلارام_من #قسمت_بیست_و_هشتم بیشتر گوش تیز میکنم ، صدا از داخل قبر است بیشتر از انچه بترسم
💔 بیشتر از این گفت و گو را به صلاح نمی دانم ، تشکری می پرانم و می روم که از نماز و عبادت دست جمعی جا نمانم... یک هفته ای از اردوی راهیان نور هم گذشته و هنوز جایی مناسبی پیدا نکرده ام ، عمو اصرار دارد کنارش بمانم ... می گوید: تازه از خانه شان از سوت و کوری در آمده و اگر بمانم لطف کرده ام و منتے نیست ... حرف هایش برعکس ادم های اطرافم بوی دورویی نمی دهد و از صدق دل بر میخیزد ، برای همین است که تا الان در خانه شان مانده ام... عمو برایم پدری می کند ، بی منت و حتی طوری رفتار می کند که گویا بدهکار من است ... شرمنده شان هستم و بیشتر از قبل در پی یافتن جایی مناسب برای اقامت.... شروع سال تحصیلی مصادف است با محرم و چه تصادفی ! برای کسی که سال ها در محیطی غیر مذهبی زندگی کرده ، خو گرفتن با محیط حوزه و آدمهایش سخت است اما خیلی شیرین است... اصلا سبک عزاداری های محرم آنها با من فرق دارد ، من نهایتا یک شب از ده شب را می توانستم در روضه شرکت کنم... در شب های محرم اتاق خودم را هیئت می کردم ، گاهی هم میشد که دسته ای از خیابان کنار خانه رد شود و صدایش را بشونم ... گرچه حتی از اطراف خانه مجلل ما ، صدای عزاداری هم سخت شنیده می شود ، روضه و مجالس امام حسین (ع) را در فیلم ها دیده بودم .... اما قرار گرفتن در فضایش طعم دیگری دارد که امسال آن را می چشم.... ادامه دارد... نویسنده: خانم فاطمه شکیبا 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi