❣ما جیره خوار رزق حسینیم تا ابد❣
🌷 شب زیارتی ارباب
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
1.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هق هق گریه هام...غم تو نگام...
به فدای آقام آقام ...
شب زیارتی امام حسین علیه السلام
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
4.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرا ایران را در جنگ نمیتوان شکست داد؟
استاد ازغدی
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
براے ڪمڪ بہ رزمندگان تلاش مےڪرد با یڪ عدد گیره چادرش را بہ روسرےاش محڪم بست تا از سرش نیفتد.
وقتے جنازهاش را بہ منزل آوردند،
هنوز چادرش محڪم به روسرےاش بستہ بود.
#ایامشهادت🕊
#شهیدسیدطاهرههاشمی
#یادشباصلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
🌱یکی از دوستانش میگفت: سجاد هنگام شهادت خواست تا سرش را بلند کنم تا به آقا سلام دهد. سرش را که بلند کردم😔 گفت: «صلیالله علیک یا اباعبدالله».
🔹 یکی از دوستانش میگفت چند روز قبل از شهادت، وقتی سجاد از حرم حضرت زینب(س) بیرون آمد، انگار یک متر از زمین بالاتر بود و دیگر مال این دنیا نبود. واقعاً سجاد به عشق شهادت رفته بود.💔
#شهیدمدافع_حرم_سجادعفتی🌹
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
3.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔
ماجرای تاجری که نامه عملش به دست امام حسین رسید
حاج غلامرضا سازگار در مداحی منحصر به فرد خود داستان کوتاهی از برپایی هیئتی در یزد را برای مردم میگوید
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
؏شقیعنے:
توخداےمنےومن،بندهیتو♥️
؏شقیعنے:{اللّٰه}✨
مابدونِاو،پوچِپوچیم🍂
#خدا_جانم
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
هوا سرد بود
روی موتور بودیم و موکب به موکب توی شهر میچرخیدیم
صحبت در مورد سادگی و معمولی بودن شهدا بود از این حرف میزدیم که شهدا هم یه آدمای معمولی بودن مثل ما و یک حلقه وصل پیدا کردن و به این مقام رسیدن
مدتها برام سوال بود که اصلا حواسشون هست؟!
ما که از قدیم حسین رو میشناختیم و رفاقتمون به خیلی سال پیش بر میگشت
به رفیقم گفتم « ببین توروخدا حسین شهید شده و انگار نه انگار هر چی میریم طرفش نه حاجتی نه محلی انگار هیچ کاری نمیکنه»
رو موتور با خاطراتش و دوران مسجد و هیئت و اردوها یه کلی ذکر خیرش شد
شب برگشتم خونه
خوابیدم و به خواب دیدمش
توی خواب حالم خیلی بد بود و مضطر و چشام خیس اشک که بعد از مدتها دیدمش بغلش کردم و چهارشونه بودنشو به آغوش کشیدم ، بدنش گرم بود و آرامش خاصی بهم میداد
بعد کلی احوالپرسی بهش گفتم دو سوال خیلی ذهنمو مشغول کرده حسین، با استقبال و طبع شوخی که داشت گفت بگو ببینم چته باز
با همون حالت اشک و بغضی که داشتم بهش گفتم حسین خیلی تو فکر دنیامم و اصلا شماهم انگار حواستون نیست
با خنده جوابمو داد و گفت حواسمون به لحظه لحظه هاتون هست
بهش گفتم حسین قیامت رو چی کنم اگه کسی به دادم نرسه و دستمو نگیره که به فنا میرم
با آرامش نگاهی کرد و گفت:
تو اصلا فکرشو کن ما (شهدا) یک درصد بتونیم شفاعتتون کنیم کم نمیذاریم براتون...
آرومم کرد با حرفش و وقتی بیدار شدم هنوز گرمی آغوشش و خیسی چشام رو حس میکردم
آرامش خاصی داشتم
و واقعا شهدا زنده اند و حواسشون به تک تک لحظاتمون هست ....
📝 دوستان شهید ولایتیفر
🌷یادش باذکر #صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi