5.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹مداحی نوستالژیک مداح معروف عراقی در شب اول حسینیه معلی شبکه سه
8.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنرانی کوتاه
دلت با دل امام زمان(عج) هماهنگه؟
حجت الاسلام #پناهیان
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
تا که پرسیدم:
زقلبم عشق چیست؟
درجوابم این چنین
گفت و گریست
لیلی و مجنون همه افسانه اند!
عشق در دست حسین ابن علیست💔🥺
صبحتون حسینی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
7.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
{اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلِیِّکَ الفَرَج}
چگونه وقایع عاشورا اینقدر دقیق به دست ما رسیده؟
مگر تاریخ، تحریف شدنی نیست؟!
🎤حجّتالاسلام آخوندی؛
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
3.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰روز جمعه روز زیارتی
🌸 حضرت ولیعصر(عج)
🎤استاد_فرهمند
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
🏴 سلام بر حماسیترین محرم که امسال با جوشش خون شهیدانی عزیز و در هم کوبیدن دشمن آغاز شد...
#ایران_حسین_تا_ابد_پیروز_است
زید یکی از بازرگانای اهل سنت شامی بود
یه بار با دو تا بازرگان رومی نصرانی برای تجارت عازم مدینه شد تو هرشهر و منزلگاهی کارگزارای معاویه جلوی کاروانو میگرفتن و به زور حق عبور میگرفتن...
زید میگه به خاطر وجود حسن بن علی علیه السلام و برادرش حسین علیه السلام تو مدینه آدمای معاویه جرات جولان دادن تو اون حوالی رو نداشتن همیشه سعی میکردیم زودتر به مدینه برسیم تا راحت بشیم...
به یکی از منزلگاهای مدینه رسیدیم که دیدیم چاه آب خشک شده، تا چشم کار میکرد کویر بود، از شدت تشنگی و گرما داشتیم میمردیم
بارها رو باز کردیم و تو سایه شترها نشستیم
و منتظر معجزه بودیم، معجزهی محال ...
یهو چند نفر با اسب و شتر دیدیم که سمت ما میان از شدت خوشحالی اشک میریختیم...
حاضر بودیم در ازای آب، تمام مالالتجاره رو پیشکششون کنیم، با کمال تعجب بار شتر و اسبهاشون آب بود مشکهای بزرگ پر از آب...
بعد سیراب شدن، دوستان نصرانیام با گریه از این چند آقا تشکر میکردن که سرپرستشون جلو اومد پارچه از صورت برداشت تا باهامون حرف بزنه با دیدن چهرهشون به یقین رسیدم که زمینی نیستن
گفتیم: شما کی هستید ؟!
با لبخند گفت: ما غلامان فرزند رسول خدا، حسین بن علی علیه السلام هستیم، سرورم به شما درود فرستاد و از شما دعوت کرد تا در مدینه میهمان ایشان باشید
همه با تعجب به هم نگاه میکردیم، غلام به این ادب و زیبایی و کمال؟!
حسین چگونه از وضع گرفتاری ما تو این بیابون باخبر شده؟!
غلام زیبارو پاسخ داد: چند وقته که چاه این منزلگاه خشک شده تو این مدت به فرمان مولایم حسین، هر روز با مشک آب اینجا میایم و منتظر کاروانها میمونیم تا بهشون آب بدیم