کانال شهید ابراهیم هادی
💔 #نیمه_پنهان_ماه زندگینامه سردار شهید مهدی زین الدین 🔸 #قسمت_سی_و_چهارم می گفت: "دوستانم را
💔
#نیمه_پنهان_ماه
زندگینامه سردار شهید مهدی زین الدین
🔸 #قسمت_سی_و_پنجم
ساختمانمان موش زياد داشت . شب ها از ترس موش ها نمي توانستم به آشپز خانه بروم . يك موكت زدم به آن جايي كه فكر مي كردم محل آمد و رفت موش هاست .
يك شب كه مهدي آمد گفت: " خيلي تشنمه . آب خنكِ خنك مي خواهم ."
گفتم " پارچ بغله دستته . "
گفت :" نه ، بايد بري واسم درست كني . "
رفتم با ترس و لرز آب يخ درست كردم . وقتي برگشتم ديدم دارد مي خندد .
گفت: " از همان اول كه موكت را آن جا ديدم ، فهميدم قضيه از چه قرار است . مي خواستم سربه سرت بگذارم . "
گفتم :" آره تو رو خدا مهدي يك كاري بكن از شرّ اين راحت بشوم ."
گفت :" يك شرط داره ."
من ساده هم منتظر بودم ببينم چه شرط مي گويد .
گفت: " شرطش اينه كه اگر موش ها رو گرفتم كبابشان كني . "
آن شب من ديگر اصلاً نتوانستم شام بخورم !
ما هم آدم هاي معمولي بوديم جوان بوديم . مي دانستيم خوش گذراندن يعني چه . مي دانستيم كه زندگيمان عادي و امن نيست . ولي وقتي مي ديدم آقا مهدي درست در ايام جواني كه آدم ها وقت خوش گذشتنشان است ، دارد تير و گلوله مي خورد به خودم مي گفتم كه از خيلي چيزها مي شود گذشت .
جاي زخم هايش را من يك بار ديدم . تمام گوشت يك پايش سوخته بود . هر بار كه ليلا را بغل مي كرد ليلا تمام جيب هايش را مي كشيد بيرون و هرچي توي جيب هايش بود بر مي داشت توي دهنش مي كرد .
مي گفتم :" اين ها كثيفه ."
مي گفت: " اشكالي ندارد ."
زن با خودش منتظر آمدن مرد نشسته بود تا اين روزِ به نظر او مهم را در كنار هم باشند
ادامه دارد.....
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
💔 #نیمه_پنهان_ماه زندگینامه سردار شهید مهدی زین الدین 🔸 #قسمت_سی_و_پنجم ساختمانمان موش زياد
💔
#نیمه_پنهان_ماه
زندگینامه سردار شهید مهدی زین الدین
🔸 #قسمت_سی_و_ششم
سالگرد ازدواجشان بود . چيزي كه مرد روحش هم از آن خبر نداشت . خسته چشم هايش را باز كرد و همسر خوش حالش را ديد كه توي خانه مخصوصاً سر وصدا راه انداخته كه او بيدار شود . مرد دوباره چشم هايش را هم گذاشت . با زندگي معمولي آشتي كرده بود .
حداقل تنش در خانه راحت بود . گلوله و جنگي در كار نبود . ولي پشت پلك هايش را هر بار روشني انفجاري پر مي كرد . خوابيدن آرزويي قديمي شده بود . جنگ امان همه را مي بريد .
" زن توي حمام داشت بچه را مي شست . گرماي تن بچه اش را حس می كرد . زندگي همه ي لطفش را با دادن آن بچه به او نشان داده بود . او نقش خود را در دنياي زنده ها بازي كرده بود . بچه گريه اش بلند شد . حواسش نبود ، شامپو زياد زده بود . تا دو ساعت بعد ليلا همين جور يك ريز گريه مي كرد .
مجيد كه آمد به شوخي گفت :
" مجيد ما اصلاً اين بچه را نمي خواهيم . باشه مال تو ."
مجيد بغلش كرد و بردش بيرون . برگشتني ساكت شده بود . حالا كه حرفي از مجيد زدم بايد از اين برادر بيش تر بگويم.
ادامه دارد.....
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
پدرش میگفت:
آخرین باری که آمده بود مرخصی خیلی حال عجیبی داشت،نیمه شب با صدای ناله اش ازخواب پریدم رفتم پشت در اتاقش سرگذاشته بود به سجده و بلند بلند گریه میکرد میگفت:«خدایا اگرشهادت را نصیبم کردی میخواهم مثل مولایم امام حسین #سر نداشته باشم مثل حضرت عباس #بی دست شهیـد شوم »
دعایش مستجاب شد
و یڪجا سر و دستش را داد...
عملیات کربلای پنج
فرمانده گردان سیدالشهدا
لشکر۴۱ ثارالله
شهید ماشاءالله رشیدی
#سردار_بےدست_بےسر
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
#استوری 🌱
دلش گرفته بود و با خود گفت:
چقدر تنهایم!
صدایی شنید که می گفت:
من با توأم ،
هرجا که هستی و می بینمت...
(حدید|۴)
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
#شهید_علی_بلورچی:
آن چه از عمرم فهمیده ام اینست که
باید همه چیز را
👈با ناله برای خدا
👈 در دل نیمههای شب حل کرد
👈بهترین راه نجات را آدمی با تقوی پیدا میکند. اگر باتقوی باشیم، همه چیز حل است☝️
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
#نجوای_عاشقانه_منو_خدا 💞
خدایا
قسم به بغض شڪسته #حاجقاسم ڪنار رود اروند #عاقبتماروباشهـادتختمبخیرڪن
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
ای خدای نزدیک!
دست ما همچنان کوتاه است و خرمای آرزوهایمان بر نخیل؛
برس و برسان!
#حسین_عباس_نژاد
به نام خدای همه
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
#یک حبه نور ✨
یا مَنْ اَظْهَرَ الْجَمیلَ،
وَ سَتَرَ الْقَبیحَ ...
ای که زیبایی را آشکار کنی،
و زشتی را بپوشانی ...
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
🍃❤️🍃
🌹 ارباب خوبم سلام
صـبح اسـت دلم
هواییِ کرب وبلاست
ازجـانـب قلبِ من
بر آن خاک سـلام..
🌹 السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَوْلاَیَ
یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ
🌹 اَللّهُمَ اَرزُقنـٰا
فِي اَلْدُنْیٰا زیٰارَۃ اَلْحُسَیْن
وَ فِي اَلْاٰخِرَۃ شِفٰاعَة اَلْحُسَیْن
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
اقای من
چقدر نبودنت را کم داریم..
اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج🍃
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
سلام دوست خوبم
صبح را برایت لطیف آرزو مےکنم...
مانند گل هاے بہارے،
کہ استنشاق کنے و
سیر نشوے از آن...
عطرش در خاطرت مےماند،
مطمئنم...
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
4.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 خبرنگار بود وقتی رفت جبهه ،واحد شناسایی سپاه و راه انداخت...
♦️غلامحسین افشردی معروف به حسن باقری، نابغه جنگ شناخته شد
👆 روایت اولین دیدار و آشنایی حضرت آقا با حسن باقری
🕊سالروز شهادت/شادی روحش صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi