تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد
اللهم العجل لولیک الفرج
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
امروز شما براے من و من براے شما
قلبے نورانے
ضمیرے آرام
عاقبتے ختم بہ خیر
و هزاران دعاے دیگر از خدا بخواهیم
درود
روزتون سرشار از آرامش☀️
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
4.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استورے
گاهـٖے دنـیـٰایتــ مخفف
یڪݪبخنداسټ
ݪبخندےٖبہوسعتݪبخند هـٰاٰدےٖ
#شهیدابراهیمهادی
☘☘☘
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
به عنایت
نظری کن که من دل شده را
نرود بی مددِ لطف تو کاری از پیش :)💚
اَللَّهُمَّصَلِّعَلَىأَمِيرِالْمُؤْمِنِينَعَلِيِّبْنِأَبِيطَالِبٍ
اَللَّهُمَّصَلِّعَلَىفاطمه
#یکشنبه_های_علوی_زهرایی
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💠شهید سید احمد پلارک
تلنگرِ شهید: بینمازها از شفاعت محرومند!
🍃🌸 یکی از آشنایان، خوابِ شهیـد احمد پلارک رو دید. وقتی ازش تقاضای شفاعت کرد ، شهید پلارک بهشگفت: "من نمیتونم شما رو شفاعت کنم... فقط وقتی میتونم شما رو شفاعت کنم که نماز بخوانید و به آن توجه کنید، همچنین زبانتان را نگه دارید ، در غیر این صورت هیچکاری از من بر نمیاد..."l
📚منبع: مجموعه خاطرات۱۳ «کتاب پلارک» ، صفحه ۲۶
#سالروز_شهادت
#یادشان_کنیدباذکرصلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
2.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️آقا تو بیانیه گام دوم چی گفت؟
جوونا بیاید پرچم #ظهور رو در عالم بلند کنید...
آقا آماده باش داده
برای این ماموریت آماده ای؟
#بشارت
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
27.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مداحی با صدای
🌸شهید بزرگوار حسین معز غلامی🌸
دلم گرفته از همه دنیابرامجهنمه..💔
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
#سیرهشهدا 🕊
ابراهیم همیشہ میگفت :
در زندگی آدمی موفق تره که در برابر عصبانیت دیگران " صبور " باشه
و ڪار بی منطق انجام نده!
این رمز موفقیت او در برخوردهایش بود❤️
#شهیدابراهیمهادی 🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
چه می فهمیم شهادت چیست مردم؟
شهید و همنشینش کیست مردم؟
تمام جست و جومان
حاصلش بود:
شهادت
اتفاقی
نیست
مردم...
#شهداے_خان_طومان
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
⤵️حاجاسماعیلآقادولابۍ:
هرگاه مؤمن طغیان ڪند و گلآلودشود
خداوند گودالے سد راه او قرار میدهد
تا گِلهایش تہنشیݩ شده و دوباره مثل روز اول صاف شـــود.
بہمشڪلاتاینطورےنگاهڪݧ:)
زاویہدیدتوتغییربده!
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
یکی از رزمندگان اسلام
ارتفاعات #حاج_عمران
عملیات« #والفجر۷»؛زمستان۱۳۶۳
✍فقط خواستم یادآوری کنم
امنیت الان
با چه سختی به دست اومده
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
بسم الله الرحمن الرحیم
#رویای_نیمه_شب
#قسمت_اول
🌷 از چند پلهٔ سنگی پایین رفتم. فقط همین. و در کمتر از یک ماه ، ماجرایی را از سر گذراندم که زندگی ام رو زیر و رو کرد . گاهی فکر میکنم شاید آن ماجرا را به خواب دیده ام یا هنوز خوابم و وقتی بیدار شدم می بینم که رویایی بیش نبوده.
اسمی جز معجزه نمیتوانم روی آن بگذارم.
گاهی واقعیت آن قدر عجیب و باور نکردنی است که آدم را گیج میکند. وقتی برمیگردم و به گذشته ام فکر میکنم ، پایین رفتن از چند پله را سر آغاز آن ماجرای شگفت انگیز میبینم.
پدر بزرگم میگوید :« بله ، ماجرای عجیبی بود ، اما باید باورش کرد. زندگی ، آسمان و زمین هم آن قدر عجیبند که گاهی شبیه یک خواب شیرین به نظر میآیند. آفریدگارِ هستی را که باور کردی ، ایمان خواهی داشت که هرکاری از دست او برمیآید.»
همه چیز از یک تصمیم به ظاهر بیاهمیت شروع شد. نمیدانم چه شد که پدربزرگ این تصمیم را گرفت. ناگهان آمد و گفت:«هاشم! باید با من بیایی پایین.» و من ناچار با او رفتم پایین. بعد از آن بود که فهمیدم چطور پیش آمدی کوچک میتواند مسیر زندگی انسان را تغییر دهد.
خدای مهربان ، زیبایی فراوانی به من داده بود. پدربزرگ که خودش هنوز از زیبایی بهرهای دارد ، گاهی میگفت :« تو باید در مغازه ، کنارم بنشینی و در راه انداختن مشتریها کمک کارم باشی ؛ نه آن که در کارگاه وقت گذرانی کنی.»
میگفت :« من دیگر ناتوان و کُندذهن شده ام. تو باید کارها را به دست بگیری تا مطمئن شوم بعد از من عهدهٔ ادارهٔ کارگاه و مغازه برمیآیی.»
در جوابش میگفتم :« اجازه بده زرگری را طوری یاد بگیرم که دست کم در شهرحلّه ، کسی به استادی من نباشد. اگر در کارم مهارت کامل نداشته باشم ، شاگردان و مشتریها روی حرفم حسابی باز نمیکنند.»
🍂 ادامه دارد...
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi