کانال شهید ابراهیم هادی
💔 بسم الله الرحمن الرحیم #رویای_نیمه_شب #قسمت_اول 🌷 از چند پلهٔ سنگی پایین رفتم. فقط همین. و
💔
#رویای_نیمه_شب
#قسمت_دوم
با تحسین به طرح و ساختههایم نگاه میکرد و میگفت :« تو همین حالا هم استادی و خبر نداری.»
میگفتم :« نمیخواهم برای ثروت و موقعیت شما به من احترام بگذارند.
آرزویم این است که همهٔ مردم حلّه و عراق ، غبطهٔ شما رو بخورند و بگویند : این ابونعیم عجب نوهای تربیت کرده!»
به حرفهایم میخندید و در آغوشم میکشید. گاهی هم آه میکشید ، اشک در چشمانش حلقه میزد و میگفت :« وقتی پدرِ خدابیامرزت در جوانی از دنیا رفت ، دیگر فکر نمیکردم امیدی به زندگی داشته باشم. خدا مرا ببخشد! چقدر کفر میگفتم و از خدا گله و شکایت میکردم! کسب و کار را به شاگردان سپرده بودم و توی مغازه و کارگاه ، بند نمیشدم. بیشتر وقتم را در حمام ‹ابوراجح› میگذراندم.
اگر دلداریهای ابوراجح نبود ، کسب و کار از دستم رفته بود و دق کرده بودم. او مرا با خود به نماز جماعت و جمعه میبرد. در جشنهایی مثل عیدقربان و فطر و میلادپیامبر(صل الله علیه و آله) شرکتم میداد تا حالم بهتر شود. در همان ایام مادرت با اصرار پدرش ، دوباره ازدواج کرد و به کوفه رفت. شوهر بیمروتش حاضر نشد تو را بپذیرد.
سرپرستی تو را که چهار ساله بودی به من سپردند. نگهداری از یک بچهٔ کوچک که پدر و مادری نداشت ، برایم سخت بود.
‹اُمّحباب› برایت مادری کرد. من هم از فکر و خیال بیرون آمدم و به تو مشغول شدم. خدا را شکر! انگار دوباره پدرت را به من دادهاند.»
با آن که این قصه را بارها از او شنیده بودم ، باز گوش میدادم.
ابوراجح میگفت :« هاشم ، تنها یادگار فرزند توست. سعی کن او را به ثمر برسانیم.»
میگفت :« از پیشانی نوهات میخوانم که آنچه را از پدرش امید داشتی ، در او خواهی دید.»
ابوراجح را دوست داشتم. صاحب حمام بزرگ و زیبای شهرحلّه بود.
از همان خردسالی هروقت پدربزرگ مرا به مغازه میبرد ، به حمام میرفتم تا ابوراجح را ببینم و با ماهیهای قرمزی که در حوض وسط رختکن بود ، بازی کنم.
بعدها او دختر کوچولویش ‹ریحانه› را گه گاه با خود به حمام میآورد.
دست ریحانه را میگرفتم و با هم در بازار و کاروانسراها پرسه میزدیم و گشت و گذار میکردیم.
🍂ادامه دارد...
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
زندگے
سراسرآزموناست
وشهادت
مهرقبولےاینآزمون ...🌿!
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
13.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♡﷽
دیر یا زود،
ولی می رسد از راه آخر...!
یک نفر عین علی می رسد از راه آخر...!
#امام_زمان عجل الله
#پیشنهاد_دانلود
بسیار زیبا
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
3.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
••❥⚜︎----
کلیپی بسیار زیبا از حرم آقا امام رضا(سلاماللهعلیه)، همراه با دعای روزهای آخر ماه شعبان المعظم تقدیم حضورتون 🕌
🌱دعایی که در این کلیپ تقدیمتون شد :
✨«*اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنَا فِیمَا مَضَى مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ.»*✨
💔#شعبان
🕊️#استغفار
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
✍همه جمع شده بودند. مسابقه حساس والیبال بین معلم مدرسه یعنی ابراهیم هادی ومنتخب دانش آموزان بود .
وسط بازی توپ را نگه داشت !صدای اذان می آمد ،
باصدای رسا اذان را گفت.
بچه ها وضو گرفتند ودر حیاط مدرسه نماز جماعت برپا شد .
آری از مهم ترین علل ترقی ابراهیم ،اقامه نماز اول وقت وجماعت بود .
حافظوا علی الصلوات والصلاه الوسطی وقوموا لله قانتین
در انجام (به موقع وکامل)همه نماز ها و(بخصوص )نماز وسطی (=نماز ظهر)کوشا باشید و از روی خضوع واطاعت ،برای خدا به پا خیزید(بقره۲۳۸)
📚#خداےخوبِ_ابراهیم
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
#لحظہاےباشهدا🕊✨
کاریندارمکسےحرفمنرا
قبولداردیاندارد؛حزبوجناحفرعاست؛اصل
ولےفقیہاست !!
اصل،جمھوریاسلامےاست ...
اینجا
جایےاستکہاگربہخطرافتادماباجانمان
مواجہمیشویم !!
◎شھیدحاجقاسمسلیمانے
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
"شهادت" را به اهل درد میدهند ...
پن: اصابت گلوله آرپیجی هفت
به کمر یکی از رزمندگان
#دفاع_مقدس
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
گفتم :
دگر قلبم شوق شهادت ندارد !
گفت :
مراقب ِنگاهت باش ...
اَلعَین بَریدُ القَلب ؛
چشم پیغام رسان دل است . ❤️
🌷 شهید #محمدرضا_دهقان امیری
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
✨🌸🍃
رجب رفت و شعبان دارد بار سفر می بنند و رمضان پشت در ایستاده است.
پس خداحافظ ما ه شعبان و سلام بر تو ای ماه رمضان.
نه! ماه شعبان عزیز چند لحظه ای صبر کن،
می دانم که در این ماه استفاده ی چندانی از برکات و فرصت های خداوندی نکردم
اما من بنده ی حقیر و کوچک خدا هستم و او بزرگوار.
اکنون که می روی برای همیشه نرو،
من تا سال دیگر برای دیدار مجددت منتظر می مانم.
خداحافظ ماه تولد مهدی موعود.
و سلام بر تو ای رمضان.
سلام ای سفره های سحری.
سلام ای آرامش دلخواه.
سلام ای زندگی یک ماهه ی خدایی.
سلام ای ماه نزول قرآن.
سلام ای سفره های افطار.
سلام ای دعاهای ابو حمزه.
و ...
من این جا ایستاده ام و منتظر آمدن تو هستم.
بیا که از زندگی ای که بوی خدا نمی دهد
خسته ام
گرد و غبار غم و کسالت بر دلم نشسته ...
خدای مهربانم.:
تو را شاکرم که امسال هم به من عمری عطا کردی تا بتوانم
ماه رمضانت را درک کنم.(ان شاالله).
به من توفیق خدایی زندگی کردن در این ماه را عنایت کن.
آمین یا رب العالمین
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
یک صبح دل انگیز دگر را دیدیم!
از شاخه ی صبح مهربانی چیدیم
دستان سپاسمان به سویت ای دوست
دلگرم عنایت تو چون خورشیدیم!
به نام خدای همه
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi