#مادر_می_گفت:
«با نذر و نیاز به دنیا اومد و بزرگش کردم. هفت بار واسش قربونی کردم تو این سالها تا ۱۹ ساله شد. رفت تو #شلمچه روز عید قربان در راه خدا قربانی شد..»
«وصیت نامه: مادر جان! شفاعت شما را در روز قیامت نزد فاطمه زهرا(س) می کنم....»
#شهید_عباس_رمضانی_قرا🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
گاهے...
آرزوے #شهادت
کردن ِمن
#عرشیان را به
خنده وا مےدارد ... !
من...آری من
غرق دنیا شده را ...
#مرا_جام_شهادت_بدهید
#شهادت_زیباست
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
⭕حجـــابی که بوی حیای نمی دهــــد⭕*
👈🏻اگر چادری باشی و صدای قهقهه هات رو نامحرم ها بشــــنون
👈🏻اگر چادری باشی و بوی عطـرت تا چـند تا خیابون اونطـــرف تر بیـاد...
اگـــر چادر سر کنـی وبا نامحـرم های فامیل راحت باشی ... به بهانه اینکـه نظر خواهر وبـــرادری به هم داریــن..باهاش بگو وبخـــند کنی..و داداشی صـداش کنی وخودمونـی باشی....
👈🏻اگر چـــادر سر کـــردی و با ادا واطـوار جلوی جــــمع نامحـرم راه رفتـی...
این چـــادر پوشــــیدنت فايـــده ايي ندارد..🤷🏻♂️
یکـــم فکر کـــــــن...🤔
چادر حرمـت دارد برای جلوه گـری نیست❌
#چادر_حرمت_دارد
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
#شهید_مجید_قنبری
...🌹🕊روز اعزام بهش گفتم: "مجيد من دوست ندارم تو رو دست و پا شكسته ببين ما مواظب خودت باش نری و درب و داغون برگردی"
خنديد و گفت: "نه مامان #خيالت_راحت من جوری ميرم كه ديگه حتی #جنازه ام هم به دستت نرسه..."
به شوخی گفتم: "لال شی اين چه حرفيه می زنی؟"
چيزی نگفت و ساكت ماند...
موقع اعزام تقريباً تمام مادرها توی محوطه چمن پادگان، كنار بچه هاشون بودند کم کم موقع رفتن شد اومد و باهام روبوسی كرد و گفت: "مامان وقتی سوار شديم، من #وسط_اتوبوس وایميستم، من تو رو نگاه می كنم و تو هم من رو نگاه كن تا جايی كه ميشه همديگه رو نگاه كنيم"
وقتی ماشين حركت كرد تا لحظه آخر براش دست تكون می دادم #مجید هم برام دست تكون می داد تا جايی كه ديگه همديگه رو نديديم اين آخرين ديدارمون بود پسرم هنوز که #هنوزه برنگشته...
#اللهم_الرزقنا_توفیق_الشهادة_فی_سبیلک_به_حق_دماء_شهدائنا
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
خاطراتی از #شهید_منصور_جلالی
آن شب، منصورِ کوچک، بعد از چند شب بیتابی توانست بخوابد و صبح که بیدار شد دیگر اثری از بیماری در او ندیدیم، همان موقع پدربزرگ گفت: این بچه را حضرت ابوالفضل(ع) شفا داد."
۲۸ سال بعد، زمانی که خبر شهادت منصور را آوردند، پدر یاد آن شب سخت افتاد و گفت: حضرت ابوالفضل(ع) او را شفا داد تا در چنین روزهایی برای اسلام بجنگد و شهید شود.
ساعت ۸ صبح بود که خبر شهادت منصور را شنیدم. آن روز پدر شهید برای عید دیدنی رفته بود و آخرین کسی بود که از شهادت منصور با خبر میشد. وقتی حاجآقا وارد خانه شد تقریباً همه نزدیکان آمده بودند، اما کسی نتوانست موضوع را به او بگوید،من پشت پنجره اتاق ایستاده بودم، با رسیدن حاج آقا دیگر طاقت نیاوردم و دویدم داخل حیاط و گفتم: حاج آقا منصور شهید شد"، پدر منصور چند لحظهای سکوت کرد و گفت: "الحمدالله"... .
روز اول عید بود که خبر شهادتش را از همسرش شنیدم، اما به او گفتم محکم باش و گریه نکن.
از شهادت پسرم و نیامدن پیکرش ناراحت نیستم. مادر وهب زمانی که سر پسرش را برایش آوردند، آن را برگرداند و گفت: چیزی که در راه خدا دادهام را پس نمی بگیرم.
منصور جلالی از شهدای شهرستان شاهرود، اسفند ماه ۱۳۶۳ در محور هورالهویزه و طی عملیات بدر به شهادت رسید و پیکرش به همراه تعداد دیگری از شهدا در منطقه باقی ماند و پس از سالها به میهن اسلامی بازگردانده شد.
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
بعضی ها عجیب خوبند
یادشان که می افتی
روحت
جانی دوباره می گیرد
#شهید_علی_سیفی
شهادت، همزمان با شهادت #شهید_جواد_محمدی
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
📚داستان
❤#عاشقانہ_دو_مدافع ❤
#قسمــــــت_اول
_آخــــر هفتہ قـــرار بود بیان واســــہ خواستگارے
زیاد برام مهــم نبود کہ قــرارہ چ اتفاقے بیوفتہ حتے اسمشم نمیدونستم ، مامانم همی طور گفته بود یکی می خواد بیاد....
فقط بخاطــر مامان قبول کردم کہ بیان برای آشنایے ....
ترجیح میدادم بهش فکر نکنم
_عادت داشتم پنج شنبہ ها برم بهشت زهرا پیش🌹 شهید گمنام 🌹
شهیدے ک شده بود محرم رازا و دردام رفیقے ک همیشہ وقتی ی مشکلے برام پیش میومد کمکم میکرد ...
🌹فرزند روح الله🌹
این هفتہ بر عکس همیشہ چهارشنبہ بعد از دانشگاه رفتم بهشت زهرا چند شاخہ گل گرفتم
کلےبا شهید جانم حرف زدم احساس آرامش خاصے داشتم پیشش
_بهش گفتم:شهید جان فردا قـــراره برام خواستگار بیاد.....
از حرفم خندم گرفت ههههه
خوب ک چی الان این چی بود من گفتم.. ...
من ک نمیخوام قبول کنم فقط بخاطر ماما....
احساس کردم یہ نفر داره میاد ب ایـن سمت پاشدم
دیر شده بود سریع برگشتم خونہ
تا رسیدم مامان صدااااام کرد
-اسمااااااااء
_(ای واے خدا ) سلام مامان جانم❓
_جانت بے بلا فردا چی میخواے بپوشے❓
_فردا❓
_اره دیگہ خواستگارات میخوان بیاناااااا
اها.....
یه روسری و یہ چادر مگہ چہ خبره یہ آشنایی سادست دیگہ عروسے ک نیست....
این و گفتم و رفتم تو اتاقم
ی حس خاصے داشتم نکنه بخاطر فردا بود⁉️
وای خدا فردا رو بخیر کنه با ایـن مامان جاݧ مـن...
همینطورے ک داشتم فکر میکردم خوابم برد....
#خانوم_علے_آبادے
◀️ ادامــــــہ دارد....
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
هر چی دل تنگت میخواد بگو، اما فقط در گوش خدا...
چون او سمیع علیم است ...
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
•『🎙』
•
بیاییدباخدازندگیکنیم،
نهاینکهگاهیبهشسربزنیم؛
تاباکسیزندگینکنی،
نمیتونیاونوبشناسیوباهاشانسبگیری..!
اگهیهمدتشبوروزباکسیزندگیکنی،
بهشمانوسمیشی...
اگرباخداانسپیداکنی،شدیدابهشعلاقمندمیشی!
خداتنهاانیسیستکه
مأنوسخودشروهیچوقتتنهانمیذاره...(:
#استاد_پناهیان
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi